ناتانیل هاثورن، “صورت سنگی بزرگ” و مفهوم انتظار

باورها و عقاید مردم خواه بنیانی الهی و اصیل داشته‌باشند، خواه بر پایه خرافات و افسانه‌های قدیمی شکل بگیرند، همواره در معرض کج فهمی و حتی سوء استفاده هستند. بی‌اغراق می‌توان ادعا کرد هر باوری هرقدر اصیل‌تر باشد، بیشتر در معرض تهاجم است.
از ناتانیل هاثورن (۱۸۶۴–۱۸۰۴) داستان‌سرای مشهور امریکایی، تا آن‌جا که من خبر دارم، سه اثر به فارسی ترجمه شده‌اند: رمان تأثیرگذار (The Scarlet Letter) که با ترجمه زنده‌یاد سیمین دانشور و با عنوان داغ ننگ اولین بار در سال ۱۳۳۳ منتشر شد؛ مجموعه داستان صورت سنگی بزرگ (The Great Stone Face) که چهار پنج سال پیش منتشر شده‌است؛ و داستان کوتاه ویکفیلد (Wakefield).
در باب معرفی ناتانیل هاثورن فقط به این بسنده می‌‌کنم که بگویم خانم دانشور در مقدمه‌ای که بر ترجمه کتاب داغ ننگ نگاشته‌است، نویسنده را با این عبارات معرفی می‌کند:
“… هاثورن با وجودی که خود مردی مذهبی بود، با تعصب میانه‌ای نداشت و در غالب آثار خود با این مسأله روبه‌روست و می‌جنگد. در آثار او نه مشکل سیاست و نه مسأله اقتصاد و نه مسائل اجتماعی به معنای امروزی آن مطرح است. این نویسنده بیشتر پیامبر اخلاق و نویسنده مذهبی است.
…اولین داستانسرای برجسته امریکا و در عداد ادگار آلن‌پو از سازندگان دیباچه تاریخ ادبیات کشور خویش است … پیش از فروید بازگوکننده روان آدمی است … آدمیانی که در کشمکش روحی و در اسارت گناه و رنج، تلاش می‌کنند و گاه تطهیر می‌شوند، گاه منتقم گناه خویشند و به اوج انسانیت عروج می‌کنند، و گاه به صورت شیطان مجسم، به اسفل‌السافلین انتقام و کینه سقوط می‌‌یابند.”
در این نوشته، نگاهی کوتاه به داستان کوتاه صورت سنگی بزرگ کرده‌ام، البته فقط از جنبه‌ای خاص. اگر فرصتی پیش بیاید، در باب رمان داغ ننگ هم مطلبی خواهم‌نوشت. من “صورت سنگی بزرگ” را دقیقاً پاییز سال ۱۳۵۲ خواندم، البته ترجمه‌ای غیر از ترجمه حاضر که در دسترس است. این که چرا تاریخ تا این حد دقیق در ذهنم مانده‌است، بماند برای بعد. شاید در قالب خاطره‌ای از آن ایام در فرصتی مناسب تعریف کنم.
خلاصه داستان به این صورت است که پسرکی به نام ارنست در دهکده‌ای دورافتاده در منطقه‌ای کوهستانی زندگی می‌کند. در طی سالیانی دراز، باد و باران بر روی یک صخره بزرگ که در نزدیکی دهکده قرار دارد، خطوطی رسم کرده‌اند که با گذشت زمان حالت صورت یک مرد را پیدا کرده‌است.
افسانه‌ای بین اهالی شایع شده‌است که این صورت مردی بزرگ است که در آینده در این منطقه زندگی خواهدکرد. آن‌ها هر آدم مهمی را که سراغشان می‌آید، با این صورت سنگی مقایسه می‌کنند و می‌‌گویند: خودشه! و بعد از مدتی متوجه می‌شوند که حدسشان چندان هم درست نبوده، و باید باز هم منتظر بمانند.
سال‌ها پشت سر هم می‌گذرند. اما هنوز توجه همگان به صورت نقش بسته بر سنگ است. ارنست که حالا دیگر پیرمردی خردمند است، گاه برای مردمان صحبت و موعظه می‌کند. آن روز در اثنای سخنرانی، یکی از حضار متوجه شباهت ارنست با صورت سنگی می‌شود و می‌‌گوید: نگاه کنید این یکی دیگر حتماً خودشه!
مردم دهکده بی‌صبرانه منتظر واقعه‌ای خوب در آینده هستند و آرزوی زندگی بهتری را دارند. اما به اشتباه هر فردی را که سراغشان می‌آید، “او” می‌‌پندارند.
انتظار در اندیشه شیعیان جایگاهی رفیع دارد، به‌گونه‌ای که آن را برترین اعمال می‌پندارند. منتظران واقعی تلاش می‌کنند تا بهترین باشند، خود را اصلاح کنند و خانه دل را آب و جارو، که “او” بیاید: معلمی که با نفس قدسی‌اش شاگردان ره‌گم‌کرده کلاس را مجذوب خواهدکرد و درس مهربانی و صفا به همگان خواهدداد.
آن سال‌ها که من نوجوانی جستجوگر بودم، دلم می‌خواست برای یافتن حقیقت به همه‌جا سرک بکشم. با خواندن این داستان که با عنوان “چهره سنگی بزرگ” ترجمه شده‌بود، توجهم به این نکته جلب شد که چگونه باوری اصیل مثل انتظار ممکن است مورد کج فهمی قرار بگیرد.
شیعیان منتظر آمدن منجی بزرگی هستند که خواهدآمد. همین مسأله فرصت‌طلبان رند را به صرافت انداخته که برای پیشبرد اهدافشان از آن سوءاستفاده کنند. ازسوی‌دیگر، بی‌اطلاعی و بی‌توجهی‌های عامه مردم هم به این موضوع دامن زده‌است. این است که می‌‌بینیم در قرون گذشته یکی در شیراز مدعی می‌شود، دیگری در قادیان هندوستان و سومی در سودان. گروهی هم به راحتی این ادعاها را باور می‌کنند که این یکی حتماً خودشه!
حتی در همین سال‌های اخیر می‌‌بینیم که افرادی مدعی ارتباط خاص با منجی بزرگ می‌شوند و عرفان‌های دروغین بنیان می‌‌نهند، مدعی حلول روح اصحاب آن منجی بزرگ در خودشان یا دیگران می‌ شوند و جمعی را گرد خود می‌آورند. اما مدتی کوتاه که می‌‌گذرد، فریب‌خوردگان متوجه می‌‌شوند که این یکی خودش نبود!
افزایش سطح آگاهی مردم از مفهوم انتظار و ارائه درکی درست از آن، می‌تواند مانع این کج‌فهمی‌های عامیانه و گاه عامدانه بشود.

guest
2 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
ندا
ندا
9 سال قبل

با سلام
من دانشجوی مترجمی زبانم و از قضا دروس امتحانی ما دو داستان است که من نتوانستم معنی فارسی آنها را پیدا کنم.تا اینکه در سایت شما خلاصه آن را دیدم.اگر برای شما امکان دارد متن کامل معنی را برایم بفرستین داستانهای
the great stone
the last laugh از d.h lawrence

با تشکر

نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.