منابع آب و ظرفیت جمعیتپذیری کشورمان
بالا رفتن سن ازدواج در سالهای اخیر ازیکسو، و کاهش تمایل زوجهای جوان به فرزندآوری از سوی دیگر، موجبات نگرانی بسیاری از مسؤولان کشور را فراهم ساختهاست. زیرا با گذشت زمان، درصد افراد مسنّ و ازکارافتاده به کل جمعیت کشور با نرخ فزایندهای رشد خواهدنمود.
همین نگرانی موجب شدهاست که برخی از مسؤولان، نمایندگان مجلس و سخنوران در بیانات خود به ظرفیت جمعیتپذیری ایران اشاره کنند، و این که کشور پهناور ما برای جمعیتی چندصدمیلیونی جا دارد. حتی پیشنهاد شده که خانوارها به سوی افزایش جمعیت و بزرگترشدن ابعاد خانوار از یک و دو فرزند به سوی شش فرزند و حتی بیشتر حرکت کنند و ….
در این یادداشت نگاهی کوتاه به این موضوع البته فقط از یک زاویه خاص و محدود خواهمداشت.
ابتدا باید به این نکته توجه شود که سنجش ظرفیت یک سرزمین از نظر جمعیت، با بررسی وضعیت منابع و امکانات آن سرزمین و صدالبته نحوه استفاده از این منابع امکانپذیر است. به سادهترین بیان، فنآوریهای مورداستفاده در عرصه کشت، تعیینکننده بازدهی در هکتار محصولات غذایی خواهدبود، و درنتیجه میتوان معین کرد که این سرزمین توان تولید محصولات غذایی چه حجمی از جمعیت را دارد. بهاینترتیب، سخن گفتن درباب “ظرفیت یک سرزمین برای پذیرش جمعیت” بدونتوجه به سطح فنآوری، بیمعنی است.
ازآنجاکه کشور ما با محدودیت خاصی در عرصه منابع آبی روبهرو است، بررسی وضعیت منابع آب و شیوه بهرهبرداری از آن، میتواند تصویر روشنی از ظرفیت جمعیتپذیری کشور به دست بدهد.
درحالحاضر مصرف سرانه خانگی آب در کشورمان بیش از ۱۵۰لیتر در شبانهروز است، که فاصله چشمگیری با متوسط مصرف جهانی دارد. بهبیاندیگر، شیوه استفاده از آب در جامعه ما مسرفانه است. اگر همین رقم ۱۵۰ لیتر را ملاک بگیریم، مصرف سالانه آب خانگی (بدونتوجه به میزان مصرف آب در بخشهای صنعت و کشاورزی)، سالانه بالغ بر ۴٫۳میلیارد مترمکعب است. بهعبارتدیگر، ما سالانه این مقدار آب را در قالب مصرف خانگی، تبدیل به پساب شهری کرده، و به طبیعت برمیگردانیم، و مشکل دقیقاً از همینجا آغاز میگردد.
بخش مهمی از این پساب بدون هیچگونه فرآوری (!) وارد طبیعت میشود؛ به خورد زمین میرود و سفرههای آب زیرزمینی را آلوده میکند، به رودخانهها، تالابها و حتی دریا ریخته میشود. بخشی از این پساب نیز با مختصری تصفیه فیزیکی و جدا کردن لجن آن، به سوی مزارع روانه میشود. درواقع چنین آبی فقط برای آبیاری درختان غیرمثمر و امثال آن قابلاستفاده است. اما در برخی مناطق حتی برای آبیاری مزارع سبزیجات هم از آن استفاده میشود!
در کلانشهر تهران شاید با دردناکترین وضعیت مواجه هستیم. جویبارهایی که از دامنه جنوبی البرز روانه این منطقه میشوند، همین که وارد محدوده شهری میشوند، به سرعت رنگوبوی فاضلاب را به خود میگیرند و چندکیلومتر پایینتر، دیگر تبدیل به مجرای روباز فاضلاب شهری میشوند!
حال بیایید یک محاسبه ساده را باهم مرور کنیم:
توزیع نامناسب و نامتقارن جمعیت کشور بهگونهای است که بیشترین جمعیت در بخش کوچکی از این سرزمین پهناور مستقر شدهاند. بهاینترتیب، بیشترین میزان پساب شهری در بخش کوچکی از کشور که اتفاقاً حاصلخیزترین بخش کشور و غنیترین از نظر سفره آب زیرزمینی است، تولید و رهاسازی میشود.
فرض کنیم تمام پساب ناشی از مصرف خانگی آب در کل کشور، فرایند تصفیه فیزیکی را پشت سر گذارده، و لجن آن جدا و کلاً از صحنه روزگار محو شود، و دردسری برای سرزمینمان درست نکند. دراینصورت، میزان پساب تولیدی تقریباً برابر با ۳میلیارد مترمکعب در سال خواهدبود. اگر فرض کنیم این میزان پساب در بخشی از مساحت سرزمینمان (تقریباً ۶درصد مساحت کشور) که محل استقرار بیشترین جمعیت است، بهطور یکنواخت پخش شود، استخری به وسعت ۱۰۰هزار کیلومترمربع و عمق ۳سانتیمتر ایجاد میشود. بهبیاندیگر، با میزان فعلی مصرف آب، در این بخش حاصلخیز کشورمان سالانه به عمق ۳سانتیمتر آب بسیار آلوده به خورد خاک میدهیم تا هم خاک را آلوده کند و هم به سفرههای آب زیرزمینی نفوذ کند. زیرا طبیعت شکننده سرزمین مان توان تصفیه این میزان آب آلوده و بیاثر کردن این حجم عظیم آلودگی را ندارد.
حال تجسم کنید، بدون این که در الگوی مصرف آب تجدیدنظر کنیم، و شیوههای کارآمدتر برای تصفیه پساب شهری به کار بگیریم، جمعیت کشور به سهبرابر افزایش یابد. با فرض این که جامعه با هیچ مشکلی روبهرو نمیشود، و حتی از نظر نقدینگی لازم برای پرداخت یارانه هم مشکلی پدید نمیآید، حداقل با این معضل روبهرو خواهیمبود که میزان پساب رهاشده در دامن طبیعت شکننده و زخمخوردهمان از عمق ۳سانتیمتر به ۹سانتیمتر میرسد، و فاجعه زیستمحیطی رخ میدهد.
خلاصه کنم.
نظر من این نیست که سیاست افزایش جمعیت و تشویق فرزندآوری درست نیست. اصلاً به این موضوع نپرداختهام. بحث این است که اگر در شیوههای مصرف آب و تصفیه و بازیافت پساب شهری تجدیدنظر نکنیم، سرزمین ایران برای این میزان فعلی جمعیت هم جا ندارد، چه برسد به دو یا سهبرابر آن!
به بیان دیگر، ابتدا باید به عنوان مقدمه ضروری، در عرصه دستیابی به فنآوری روز تصفیه فاضلاب و بازیافت طلای کثیف پیش برویم، و عقبماندگی خود را جبران کنیم، از هدر رفتن آب جلوگیری کنیم و مصرف سرانه آب خانگی را به حد متعارف برسانیم؛ و سپس از افزایش جمعیت سخن به میان آوریم. این را هم بگویم که این فقط یک مورد از مقدمههای ضروری برای افزایش ظرفیت جمعیتپذیری سرزمین مادریمان است.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, شهر، زمین و مسکن, مسائل زیستمحیطی
شما فقط درباره فاضلاب شهری و خانگی صحبت کرده اید. در حالی که فاضلاب صنعتی آلودگی بسیار بیشتری ایجاد می کند و هرازگاهی خسارت هایی چون تلف شدن ماهیان در رودخانه ها و سدها و تالاب ها روی دستمان می گذارد.