هولوکاست ۲۰۱۴
طی یکماه گذشته، باریکه غزه شاهد خشونتبارترین و فجیعترین درگیریها بودهاست. اخبار این جنگ نابرابر به مدد رسانهها به سرتاسر جهان رسید و اعتراضات مردمی گستردهای شکل گرفت.
بارها از خودم پرسیدهام چرا اخبار مربوط به فلسطین تا اینحد برایم مهم هستند؟ مگر نه این است که با همّت جنگافروزان و خشونتطلبان، کشتارهای جمعی و درگیریهای نابرابر و ظالمانه در گوشه و کنار جهان امروز گسترش یافتهاست؟ علت این همه توجه و حساسیتم به این موضوع چیست؟ تهاجم گسترده و هماهنگ رسانهای بهویژه رسانههای وطنی است که یک خبر را بهعنوان “مهمترین واقعه” به خورد مخاطب میدهد؟ علاقه من بهعنوان یک مسلمان به سرنوشت مسلمانان و قبله اول آنان؟ جایگاه خاص پرونده فلسطین در شعارها و آرمانهای انقلابیون ایران؟ حمایت بیحدوحصر رژیم پهلوی از اسرائیل؟ آینده خاورمیانه که سرزمین مادری من هم بخشی از آن است؟ و یا احتمالاً تمایلات یهودیستیزی؟! اما وقتی در خلوت خودم به این موضوع میاندیشم، احساس میکنم حتی اگر هیچیک از این موضوعات مطرح نبود، باز هم پرونده فلسطین میتوانست ذهن مرا به شدت درگیر کند.(۱)
بیتردید ظلم هرجای دنیا اتفاق بیفتد و قربانیاش هرکه باشد، باید محکوم شود. با ظالم، هرکه باشد، باید مقابله کرد. خون فلسطینیها هم رنگینتر از خون تمام قربانیان تاریخ بشر نیست. اما ماجرای فلسطین ویژگیهای خاص خود را دارد که آن را تبدیل به نماد ستمدیدگی میکند.
همه کشتارهای یک قرن اخیر، حتی آنها که از “مقیاس وسیع” برخوردار بودهاند، در دورهای کوتاه اتفاق افتاده و تمام شدهاند، هرچند آثار آن تا مدتهای طولانی در جوامع درگیر باقی ماندهاست. جنگهای جهانی اول و دوم، پرونده جنجالی هولوکاست، کشتارهای دستهجمعی دوران استالین، جنگ ویتنام و …. حتی نسلکشی بیرحمانه در بوسنی عاقبت پایان یافت، و شهروندان موستار، شهری که شاهد فجیعترین کشتارها بود، مجسمه بروس لی را که روزی قهرمان محبوب همه نوجوانهای شهر بود و نمادی از عدالت و تسلط بر نفس، بهعنوان نقطه پایانی بر این ماجرا در پارک مرکزی این شهر نصب کردند.
اما ماجرای فلسطین نقطه پایانی نداشتهاست. سالها پیش گروه عظیمی از ساکنان این سرزمین با مشاهده وحشیگری گروههای نظامی و شبهنظامی صهیونیست، بهسرعت شهرها و روستاهای خود را رها کرده، و آواره کشورهای همسایه شدند. این آوارگان در اردوگاههایی پناه دادهشدند تا روزی به خانهشان برگردند. اما آن روز هنوز نرسیدهاست. قدرتهای بزرگ جهانی از اشغالگران حمایت کردند و در مقابل هر جنایت او نهتنها رو ترش نکردند، بلکه بر “حق مسلم” او پای فشردند. آنها با سلطه رسانهای خود، اشغالگر را محق و آواره مظلوم را مستحق هرگونه رنجی نشان دادند. حتی زمانی که ستمدیدگان از سر اجبار و اضطرار مسلح شدند تا حقشان را پس بگیرند، متهم به تروریسم شدند.
اسرائیل حتی اگر از شعار قدیمی خود (حدودک یا اسرائیل—– من الفرات الی النیل) دست برداشتهباشد، به چیزی کمتر از تمام خاک فلسطین قانع نیست. ساکنان اصلی این سرزمین یا باید با مرگ تدریجی بمیرند و یا در کشورهای دیگر مستقر شوند و فراموش کنند که روزی ساکن فلسطین بودند. اشغالگران حتی طرحهای جانبدارانه وجود دو کشور در این سرزمین را نمیپذیرند. آن گروه از ساکنان اصلی سرزمین فلسطین، که هنوز سرزمین مادری خود را رها نکردهاند، باید اسیر و گروگان صهیونیسم باقی بمانند و هرگونه فشار و محاصره و تحریم و تبعیض را تحمل کنند. زیرا از دید صهیونیستها ” فلسطینی ِ خوب، فلسطینی ِ مرده است”.
اسرائیلیها خود را محق میدانند که هرچندگاه یکبار به هر بهانهای آتش کینه خود را بر سر ساکنان غزه بریزند و عرصه را بر آنان چنان تنگ کنند که عاقبت از خیر سرزمین مادریشان بگذرند. همچنان که اینبار قتل مشکوک سه نوجوان را که بعدها خودشان پذیرفتند، ربطی به ساکنان غزه نداشتهاست، بهانه کردند.
اسرائیل بهپشتوانه حمایت بیحدومرز قدرتهای بزرگ جهانی، هیچگاه در مقابل فشار افکار عمومی، تبلیغات گسترده جهانی، قطعنامههای شورای امنیت و … کوچکترین عقبنشینی نداشتهاست. این رژیم حتی بلندیهای جولان را که ۴۷سال پیش اشغال کرده، تخلیه نکردهاست. نه از طرح دیوارکشی و محدود کردن رفتوآمد ساکنان غزه کوتاه میآید، نه از شهرکسازی دست برمیدارد و نه حتی حق ساکنان غزه (انتخاب دولت محلی با رأی ساکنان) را قبول دارد. این رژیم نه حاضر است کوچکترین نظارتی را بر زرادخانه اتمیاش بپذیرد و نه حاضر به پذیرش تعهد همکاری با دادگاه رسیدگی به جنایات جنگی است، هرچند حتی اگر چنین تعهداتی را بپذیرد و اجرا نکند، بازهم به عنوان بچه لوس صاحبان حق وتو، از هر مؤاخذهای در امان خواهدبود.
بهانه این رژیم برای مظلوم نمایی این است که چون یهودیها قربانیان واقعه هولوکاست در دوران جنگ جهانی دوم بودهاند، باید جامعه جهانی از آنها حمایت کنند تا به سرگردانی قوم یهود خاتمه بدهند. اما این که با این کار ملت دیگری سرگردان و خانهبهدوش شود، مهم نیست! آنها میگویند، فلسطین سرزمین آبا و اجدادی و موروثی آنهاست! چنین ادعایی البته قابلپذیرش نیست چون در این صورت باید پرونده تمام مهاجرتها در طول تاریخ باز گشودهشود و ادعاهای احتمالی تمام اقوام بشری بررسی شود!
ازسویدیگر، حتی اگر این ادعا ارزش بررسی داشتهباشد، وارثان قوم بنیاسرائیل چه کسانی هستند؟ یهودیانی که ساکن فلسطین بودند و با ظهور حضرت عیسی (ع) به مسیحیت گرویدند و سپس بیشترشان با آمدن اسلام، به کیش اسلام درآمدند. آیا ساکنان اصلی فلسطین که حاصل اختلاط قومی بازماندگان قوم بنیاسرائیل (یهودیان و مسیحیان مسلمانشده) و همکیشان عربشان هستند، بیشتر محق به این وراثت هستند یا مدعیانی که ازآنسوی دریاها آمدهاند؟
امپراتوری رسانهای در سطح جهان تلاش کرده با بهرهگیری از قدرت فوقالعاده خود، چهرهای مظلوم و محق از این اشغالگران بسازد. ازیکسو با ساخت و نشر آثار هنری و کتابهای فراوان، و از سوی دیگر با ممنوع ساختن تحقیق درباب واقعه هولوکاست، مقدمات این تسلط فراهم شدهاست.
الیعاذر ویزل نویسنده رومانیتبار یهودی که خود از بازماندگان واقعه هولوکاست است، خاطرات دوران نوجوانی خود را از ایام اسارت در اردوگاههای نازیها در کتاب خود با عنوان “La Nuit” نوشته و تصویری از آن روزهای تلخ را ثبت کردهاست.(۲) ویزل به دلیل پرداختن به واقعه هولوکاست و نگاشتن درباب آن، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. اما اگر روزی نوجوانی آواره از ساکنان اصلی سرزمین مظلوم فلسطین خاطرات خود را بنگارد، آیا او هم جایزه خواهدگرفت؟ آیا نوشتن درباب واقعه هولناکی که بهحق باید از آن با عنوان هولوکاست ۲۰۱۴ (۳) نام برد، هم جایزه دارد یا نه؟
در این باب یک نکته قابلتأمل، برخوردی است که حامیان صهیونیسم با ادوارد سعید اندیشمند امریکایی فلسطینیالاصل کردهاند. سعید در خاطراتش به تولد در بیتالمقدس در سال ۱۹۳۵ و زندگی بهطورمتناوب در بیتالمقدس و قاهره تا سال ۱۹۴۸ اشاره میکند. یوستوس وینر وکیل یهودی در نوشته خودش حتی سعی میکند تولد ادوارد سعید در بیتالمقدس را هم منکر شود! گویی فلسطین اصلاً سکنهای نداشته، و مهاجران یهودی اولینبار آن را کشف کردهاند!
آنچهکه ماجرای فلسطین را از بقیه نسلکشیهای جهان متمایز میکند، تداوم هفتادساله آن، حمایت بیدریغ قدرتهای جهانی، مظلومنمایی رسانهای، و انکار وجود یک ملت است؛ ملتی که باید از صحنه روزگار محو شود تا امنیت اسرائیل خدشهدار نشود. همچنین نقش تعیینکننده این پرونده در بحرانهای منطقهای و بیثباتی آن نیز ارزش تأمل دارد.
******
اینک که با تهاجم گسترده اسرائیل غزه دچار تخریب اساسی و جدی شدهاست، قدرتهای اروپایی اعلام آمادگی کردهاند تا در مقابل خلع سلاح حماس، غزه را بازسازی کرده و آثار هولوکاست ۲۰۱۴ را پاکسازی کنند. روشن است که این پیشنهاد موردقبول طرف فلسطینی قرار نمیگیرد. زیرا میدانند آنچه غربیها بسازند، در تهاجم بعدی اسرائیل ویران میشود، و اگر مسلح نباشند، هیچ قدرت بازدارنده دیگری ندارند. چرا که اسرائیل جز زبان زور زبان دیگری نمیداند!
یاد دیالوگ جالبی از فیلم “Death and the Maiden” محصول ۱۹۹۴ ساخته رومن پولانسکی افتادم.(۴) پائولینا فعال سیاسی سابق، شکنجهگری را که چندسال پیش او را در زندان وحشیانه شکنجه کردهاست، شناسایی کرده و حالا که شکنجهگر با پای خودش و اتفاقی به خانه او آمده، میخواهد با زور اسلحه از او اعتراف بگیرد. شوهرش جراردو که وکیلی قانونمدار است، سعی میکند زن را آرام کند و اسلحه را از دستش بگیرد. او خطاب به همسرش میگوید:
– تا وقتی که اسلحه دستت گرفتهای، که نمیتوانیم باهم گفتگو کنیم.
و پائولینا که کابوس وحشتناک سالهای زندان سراغش آمده، و او را تا سرحد جنون کشاندهاست، جوابی هوشمندانه میدهد:
– اما دقیقاً همان لحظهای که من اسلحه را تحویل تو بدهم، گفتگوی ما پایان خواهدیافت!
————————————————————–
۱ – به یاد دارم در اواسط خردادماه ۱۳۴۶ خبر جنگ کشورهای عربی و اسرائیل همه را شوکه کرد. آن زمان من دانشآموز کلاس دوم دبستان بودم و همراه همکلاسیهایم، در انتظار فرا رسیدن موعد امتحانات آخر سال بودیم. اخبار جنگی که بعدها به جنگ ششروزه معروف شد، حتی توجه بچهمدرسهایهای آنروز را در مدرسهای دورافتاده به خود جلب کرد. اسرائیلیها با پیشروی سریع توانستند طی چندروز وسعت سرزمین تحتاشغال خودشان را به سهبرابر وضعیت قبل از جنگ برسانند. از آن روز ذهن من که کودکی هفت هشتساله بودم، درگیر ماجرای فلسطین شد، درگیری که تا به امروز ادامه یافتهاست. شاید یکی از عواملی که موجب شد بسیاری از جوانهای آن ایام وارد عالم سیاست شوند، همین موضوع بود.
۲ – این کتاب با همت پسرم سعیدآقا به فارسی برگردانده شده، و در انتظار چاپ است.
۳ – عنوان این یادداشت را از عنوان فیلم “هولوکاست ۲۰۰۰″ محصول ۱۹۷۷ ساخته آلبرتو مارتینو و با بازی کرک داگلاس اقتباس کردهام، فیلمی که خطر “تروریست”های خاورمیانهای را در قالب یک پروژه اتمی گوشزد میکند!
۴ – این فیلم براساس نمایشنامهای با همین عنوان نوشته اریل دورفمان ساخته شدهاست. ماجرا بدون ذکر نام کشور و تاریخ، در شیلی دوران پس از آلنده اتفاق میافتد.
دستهها: تاریخ معاصر, یککمی سیاسی
چند وقت پیش فیلمی از تلویزیون پخش می شد که داریوش فرهنگ تویش بازی کرده بود. داستانش مثل همین فیلم پولانسکی بود. یک شکنجه گر ساواکی که به خانه زن و شوهری آمده بود.
ممنون از دقتتان . درست است. فیلمی با عنوان روز برمی آید که اقتباس از همین داستان است، ولی در ایران اسفندماه ۱۳۵۷ اتفاق می افتد.
با سلام
شما به نقش تعیین کننده پرونده اسرائیل در بحران های منطقه ای و بی ثباتی آن اشاره کرده اید. اسرائیل غاصب است، درست. فلسطینی ها مظلوم هستند، درست. اما چرا هر مشکلی را به صهیونیسم جهانی ربط می دهید؟
با سلام متقابل
منظور من از این جمله، صرفاً اشاره به توطئه گری صهیونیسم جهانی نیست. هرچند که خود این موضوع هم جای بحث دارد. من به این نکته توجه کرده ام که الزام قدرت های بزرگ جهانی، امریکا و اروپا به حمایت از اسرائیل، آن ها را در موقعیتی خاص قرار داده و سیاست هایی غیرکارآمد را برایشان تحمیل می کند. حمایت از صهیونیست ها برایشان پرخرج و دارای تبعات منفی است. از طرف دیگر این حمایت افراطی موجب گسترش اندیشه افراط گرایانه در منطقه شده و اثری عمیق در سپهر سیاسی منطقه خاورمیانه می گذارد. جدایی دولت ها از مردمشان، کند شدن جریان مردمسالاری، دشواری در مبارزه با اندیشه های افراط گرایانه و … همه و همه از آثار وجود این معضل در منطقه و حمایت امریکا و اروپا از موجودیت آن است.