به وداعش نرسیدیم و برفت *

همیشه بزرگترین نگرانی و دغدغه‌اش معیشت اقشار کم‌درآمد جامعه بود. هرگاه که به دیدنش می‌رفتم و باهم در مورد مسائل جاری کشور و شرایط اقتصادی بحث و درددل می‌کردیم، حتماً بحث به فقر و نداری گروهی کثیر از مردم کشور و دشواری معیشت می‌کشید.
سیف‌الله یزدانی دلی پردرد، سری پرشور و دستی بخشنده داشت. همیشه نگرانی برای آینده کشور را در نگاهش می‌شدخواند. از اولین روزهای پاییز ۱۳۵۶ که با سیف‌الله آشنا شدم، و این آشنایی به دوستیی طولانی و عمیق منتهی شد، او را اینگونه یافتم. اما تفاوت سیف‌الله با خیلی از جوان‌های انقلابی دهه ۵۰ این بود که او همان شور زمستان ۵۷ را تا پایان عمر در سر داشت و به بیراهه عافیت‌طلبی و ثروت‌اندوزی و بی‌مسؤولیتی پا ننهاد. همواره می‌شد با او از “آن‌روزها” سخن بگویی و از تب‌وتاب آن دوران پرحادثه. می‌شد سفره دلت را برایش بگشایی و دلمشغولی‌هایت برای کشور و مردم را برایش بازگو کنی، و او زبان به کنایه و طعنه نگشاید که مثلاً گذشت آن دوران.
یک‌سال‌واندی پیش که چندروزی گرفتار دارو و درمان شده‌بود، در همان لحظات اول دیدارمان با نگرانی گفت که برای مختصر امور درمانی کلی خرج کرده. او نگران این بود که اقشار کم‌درآمد در چنین شرایطی چه می‌کنند و چه سختی‌هایی تحمل می‌کنند. هربار که می‌دیدمش حکایت قحط‌سالی دمشق به روایت شیخ سعدی خاطر من می‌آمد و نگرانی دوست او که نه برای خود بل برای بینوایان بود و می‌گفت:
که مرد ار چه بر ساحل است ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نیم روی‌زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
مایه دیگر برای نگرانی سیف‌الله برخوردهای ناصواب با برخی مدیران خدوم و پاکدست بود. او می‌گفت پاکدستان از بد حادثه تنها و بی‌کس در محاصره رانت‌خواران افتاده‌اند. باید از آنان دفاع کرد تا سنت پاکدستی فراموش نگردد، و نسل پاکدستان خدوم از این مُلک برچیده نشود.
سیف‌الله از زمره قلم‌به‌دستانی بود که هرگز قلمش را به پلشتی دفاع از ناحق نیالود و برای خوشایند این و آن ننوشت. هرگز قلمش را ابزاری برای آزردن این و آن نکرد و از آن نردبانی برای رسیدن به قدرت و ثروت نساخت. کاری که این‌روزها آنچنان قبحش ریخته که بوی تعفنش مشام کمتر کسی را می‌آزارد. قلم سیف‌الله هماره در خدمت محرومان و فراموش‌شدگان بود، چرا که خدمت به آنان را در امتداد همان آرمان‌های زمستان ۵۷ می‌دانست که گویی خیلی‌ها فراموشش کرده‌اند. او همچون همه شاگردان پاکباز مولایش با خدای خود پیمان بسته بود که در مقابل سیری ظالمان و گرسنگی مظلومان بی‌تفاوت نماند.
اینک او با کارنامه‌ای درخشان و خدمات شایان به کشور در پاییزی زودرس به دیدار معبودش شتافته، اما من باورم این است که او تا آخرین لحظات هشیاری‌اش نگران این مرز و بوم بود و دغدغه‌اش معیشت فقرا و محرومان. خدایش بیامرزد که نیک‌مردی بود از تبار پاکدستان خدوم و وظیفه‌شناس.
باور دارم که حضرت حق جلَّ جلاله خادمان بندگان مظلوم و محرومش را که نگران معیشت و کوچکی سفره تنگدستان هستند، بر زاهدان متنسکی که از شدت عبادت بر پیشانی‌شان داغ بندگی او نشسته، اما اندوه محرومان جایی در دلشان ندارد، مقدّم می‌دارد. باور دارم که اینک سیف‌الله ما میهمان سفره اطعام و اکرام رب‌الاربابی است که مهربانی و بخشندگی بندگانش را ارج می‌نهد و خدمتگزاران مکتب عدالت در دربار او جایگاهی ویژه دارند. خوشا به حال سیف‌الله که اینک دعوت ارباب خود را لبیک گفته و بر کرانه بیکران نعمت و رحمت او آرام گرفته‌است، و بدا به حال ما که دوستی صادق و صاحب‌قلمی عاشق و تحلیلگری حاذق را زود از دست دادیم.

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه‌پیکر او سیر ندیدم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده‌بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وز پی‌اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همه‌شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
——————————–
* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره شنبه ۹ – ۹ – ۹۸ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.