پدران و پسران *

عبارت “آقازاده” طی چند‌ده‌سال گذشته در جامعه ما، معنی و مفهومی با بار منفی پیدا کرده‌است. علت این امر را باید در حاکمیت روابط و بهره‌گیری مسرفانه ارباب قدرت از رانت جستجو کرد.
فراهم آوردن فرصت برابر برای همگان چه در عرصه آموزش و چه در عرصه کسب‌وکار، نقشی جدی در رشد و توسعه همه‌جانبه جوامع امروزی دارد. ایجاد فرصت برابر، موقعیتی را فراهم می‌آورد تا استعدادها شکوفا شود و در قالب رقابتی منصفانه و سازنده، توانمندترین و مستعدترین افراد از نردبان پیشرفت بالا رفته و به مدارج بالای اجتماعی دست یابند.
از سوی دیگر، نابرابری در توزیع فرصت‌ها با دور کردن جامعه از ریل عدالت اجتماعی، موجب گسترش بدبینی و ناامیدی عموم مردم و به‌ویژه نسل جوان شده، انگیزه فعالیت سالم و خلاقانه را از همگان سلب کرده و به مهاجرت گروهی نخبگان و تحصیل‌کردگان می‌انجامد. به‌این‌ترتیب جامعه امکان حرکت سالم و پرشتاب در مسیر رشد و توسعه همه‌جانبه را از دست می‌دهد.
در سال‌های پایانی حکومت پهلوی، سلطه مجموعه “هزار فامیل” که با اتکا به روابط پیچیده و تسلطشان بر کانون‌های قدرت، بر کل اقتصاد و نظام تصمیم‌گیری حاکم شده‌بودند، به اوج خود رسیده‌بود. وجود و حضور محسوس این پدیده قدرتمند در جامعه، توده‌های مردم را که سنگینی این حضور را بر شانه‌های خود احساس می‌کردند، به سمت حمایت گسترده و جدی از انقلاب اسلامی هدایت کرد. با شکل‌گیری حکومت جدید، گروهی از مدیران و سیاستگذاران زمام امور را در دست گرفتند که از ارزش‌های “هزار فامیلی” بسیار دور بودند. آرمان و هدف این انقلابیون تازه به قدرت رسیده، استقرار نظامی نوین بود که در آن زورگویان و سلطه‌جویان رابطه‌سالار جایگاهی نداشته‌باشند. هرچند تک‌وتوک افراد فرصت‌طلب هم بی‌تردید در صف این مدیران جدید جای گرفته‌بودند.
با گذشت زمان، و در نبود نظام نظارتی کارآمد، حضور افراد فرصت‌طلب و رابطه‌سالار به‌ویژه در سطح مدیران میانی بیشتر و پررنگ‌تر شد؛ افرادی که اولین خواسته و آرمانشان نه خدمت به جامعه و حل مشکلات مردم، بلکه تثبیت موقعیت خود و فرزندانشان بود. فرزندان و وابستگانی که نه با تکیه بر شایستگی و توانایی‌شان، بلکه فقط به دلیل رابطه پدر و فرزندی به مقام و منصبی پربازده می‌رسیدند، و یا با ورود به عرصه کسب‌وکار و دسترسی به فرصت‌های استثنایی در سایه ارتباطات “پدرجان” به سرعت ارقام دارایی‌شان افزایش می‌یافت.
گذشت زمان و جدیت و پایمردی پیشگامان اولیه فرهنگ رابطه‌سالاری (آوانگاردها!) و به‌ویژه اثر نمایشی موفقیت این گروه، به‌تدریج قبح رابطه‌سالاری و رانت‌جویی و “جور کردن” فرصت‌های طلایی کسب‌وکار و ثروت‌اندوزی برای فرزندان و نزدیکان را از بین برد.(۱) دیگر پدیده “آقازاده” و حضور این نوکیسگان فرصت‌طلب، قابل‌انکار نبود.
به‌این‌ترتیب، اینک رابطه‌بازی و رانت‌جویی به‌عنوان مهم‌ترین و مخرب‌ترین آفت اقتصادمان، موجبات دور شدن جامعه از فرهنگ شایسته‌سالاری را فراهم ساخته‌است. همچنین فراهم آوردن فرصت‌های زراندوزی، به گسترش نابرابری‌ها و دلسرد شدن بسیاری از جوانان و تحصیل‌کردگان کشور منتهی شده‌است.
حضور و فعالیت شرکت‌های پرتعداد دولتی و یا وابسته به نهادهای عمومی، بهترین موقعیت را برای این گروه افراد فرصت‌طلب و رانت‌جو فراهم ساخت. اگر فلان مدیر و مقام متنفذ نمی‌توانست در یک تشکیلات تخصصی دولتی برای گل‌پسر بی‌استعدادش سمتی دست‌وپا کند، می‌توانست او را حتی با مدرک تحصیلی پایین در یک سمت نان‌وآب‌دار و در یک مجموعه غیردولتی مستقر کند. تازه در چنین تشکیلاتی می‌شد به‌دور از مقررات خشک و دست‌وپاگیر بخش دولتی، عواید بالاتری به چنگ آورد. به‌تدریج با شکل‌گیری بخش شبه‌خصوصی به‌عنوان پدیده‌ای استثنایی و بسیار “خاص” در اقتصاد ما، این مجموعه‌ها به حیاط خلوت مقامات و مدیران متنفذ تبدیل شدند تا دوستان و آشنایان و فرزندان را به خرج جامعه به نوایی برسانند.(۲)
نورچشمی‌هایی که می‌توانستند فعالیتی در قالب یک تشکیلات خصوصی آغاز کنند، از رانت ارتباطات ویژه بهره گرفته و با کمک و لطف “پدرجان” قراردادهای بزرگ و پربازده و وام‌های کلان را نصیب خود کردند. آن گروه نورچشمی‌هایی هم که فرصت فعالیت مستقل برایشان فراهم نشد، در نهایت تواضع و بزرگواری، سمت‌های مهم و پربازده در “حیاط‌خلوت”ها را به‌عهده گرفتند تا نه به جامعه و شهروندان مظلوم، بلکه به اقتصاد خود و منسوبان درجه اول و دومشان خدمت کنند.
اشاره به نکته‌ای خاص در این جا خالی از فایده نیست: طی چندسال گذشته بارها خبر دستگیری افراد کلاهبردار که با ادعای داشتن رابطه فامیلی با فلان مقام و یا ارتباط با فلان سازمان مهم، از مردم اخاذی می‌کردند، در رسانه‌ها منتشر شده‌است. به‌راستی چرا گروهی نه‌چندان کم‌تعداد از شهروندان باور می‌کنند که مثلاً برادرزاده فلان مقام مهم می‌تواند مشکلشان را حل کند و امکاناتی برایشان فراهم کند؟ آیا در جامعه‌ای که کسی از طریق رابطه‌بازی نمی‌تواند بارش را ببندد، می‌توان شاهد چنین کلاهبرداری‌هایی بود؟ به نظر من صرف وجود چنین مجرمانی و وجود افردی که رابطه‌بازی را باور می‌کنند، بهترین مدرک بر وجود چنین روابط مافیایی است.(۳)
خلاصه کنم. بی‌توجهی و غفلت نهادهای ناظر در سال‌های گذشته موجب شد، بیماری رابطه‌بازی و فامیل‌سالاری به‌تدریج جای خود را باز کرده و بخش قابل‌توجهی از جامعه را آلوده کند. درنتیجه افراد متنفذ فرصت‌طلب بهترین موقعیت‌های شغلی، درسی و کسب‌وکار را برای دردانه‌هایشان فراهم می‌کنند، دردانه‌هایی که در سایه نفوذ و رابطه پدرجان به سرعت پیشرفت می‌کنند و به ارقام نجومی ثروت دست می‌یابند.
به‌این‌ترتیب و در سایه این ارتباطات مافیایی، جامعه به تدریج به دو گروه از پدران و پسران تقسیم می‌شود. در گروه اول، پدران چندان کاری نمی‌توانند برای پسرانشان بکنند. پسران باید به سختی تلاش کنند تا با هزار نذر و دعای خیر پدر و مادر شغلی به دست بیاورند و آن را حفظ کنند. اما در گروه دوم پدران متنفذ برای پسرانشان منشأ خیر هستند، درسشان تمام نشده، بر کرسی ریاست می‌نشینند. با کمترین سرمایه شرکت ثبت می‌کنند و قراردادهای کلان را بی‌دردسر تصاحب می‌فرمایند.(۴)
بگذریم. قصدم سیاه‌نمایی نبود و نیست. اما این فضای ارتباطات مافیایی حتی اگر در بخشی بسیار کوچک از جامعه هم حاکم باشد، در شأن جامعه ما نیست. جامعه ما باید در مسیری پیش می‌رفت که در آن به تعبیر امیر مؤمنان(ع) ضعیف‌ترین افراد بدون لکنت زبان رودرروی قوی‌ترین و متنفذترین افراد ایستاده و حق خود را طلب کنند. و اینک برای اصلاح امور و زدودن اثر منفی این ارتباطات مافیایی هرچند محدود و کم ولی موجود، باید از همه قدرتمندان و متنفذان جامعه خواست تا صادقانه با مردم سخن بگویند. آن‌ها باید بگویند در شرایطی که فرزندان سایر شهروندان در مناطق دورافتاده مرزی خدمت سربازی خود را می‌گذرانند، فرزندان دردانه آن‌ها در کجا خدمت کرده‌اند، بگویند چگونه استخدام شده و یا کار تجارت را شروع کرده‌اند، بگویند فلان آقازاده دردانه که پدر بزرگوارش هرگز ثروتی نداشته که او را از مال دنیا بی‌نیاز کند، چگونه موفق به دریافت وام کلان شده، و چگونه بدون ارثیه خانوادگی از صفر شروع کرده و بزرگترین سرمایه‌دارهای کشور را پشت سر گذاشته‌است، بگویند به این دردانه‌های تازه میلیاردرشده‌شان چه وردی یاد داده‌اند که شهروندان عادی از یاددادن آن به فرزندانشان عاجزند. تنها در این صورت است که مردم باور خواهندکرد که رابطه‌بازی و آقازاده‌پروری در جامعه ما جایی ندارد. به‌راستی کدامیک از این افراد متنفذ حاضر است پیشقدم شود و گزارش شفافی درباب وضعیت درسی، خدمت سربازی و موقعیت شغلی فرزندانش ارائه کند؟
اما در پایان، بی‌مناسبت نیست حکایتی از گذشته این سرزمین بگویم:
سلطان خبردار شد که تلخک دربارش چندی پیش پدر شده‌است. در جمع درباریان از او تفقدی کرد و با تبریک قدم نورسیده، پرسید که کودک پسر است یا دختر. تلخک با ناامیدی سری تکان داد و گفت:
– سلطان به‌سلامت باد. فرزندان رعیت‌جماعت که تکلیفشان معلوم است، یا پسر متولد می‌شوند یا دختر!
سلطان خندید و با تعجب پرسید:
– مگر تکلیف فرزندان سلاطین و ارباب‌ها غیر از این است؟
– البته جناب سلطان! آن‌ها می‌توانند خون‌ریز، جبار، خانمان‌برانداز، مال‌مردم‌خور، و رعیت‌بیچاره‌کن متولد شوند. اما فرزندان رعیت فقط می‌توانند دختر باشند یا پسر!
تا دیر نشده و بیماری رابطه‌بازی و فامیل‌سالاری به مرحله لاعلاجی نرسیده، باید مسؤولان امر وارد میدان شوند و با ملزم ساختن تمام مقامات و متنفذان جامعه به افشای فرمول “پیشرفت” سریع دردانه‌های کم‌استعداد و پرمدعایشان، بساط این بیماری خانمان‌برانداز را از این سرزمین مظلوم جمع کنند.(۵)
——————————–
۱ – به همین دلیل است که می‌گوییم در این‌گونه موارد، جرم گروه پیشگام، جرمی نابخشودنی است. زیرا از یک سو راه را برای اقبال گسترده سایرین هموار می‌سازند، و از سوی دیگر بازنده بودن کسانی را که حاضر به همرنگ شدن با جماعت نشوند، به رخ آنان می‌کشند، و وادارشان می‌کنند تا حتی علی‌رغم میل باطنی خود، با آنان همراه شوند.
۲ – شاید علت مقاومت برخی مقامات برای حفظ این حیاط‌خلوت‌ها در جنب سازمان‌های دولتی و عمومی، همین کاربرد ویژه باشد.
۳ – همین چندروز پیش، رسانه‌ها خبر دستگیری برادرزاده قلابی یکی از وزرا را منتشر کردند.
۴ – چندی است که افشاگری بر علیه فرزندان مقامات باب شده‌است. خبر رانت‌خواری کلان گل‌پسر فلان مقام منتشر می‌شود، و چند روز بعد این دردانه با انتشار تکذیبیه، خود را از اتهام وارده مبرا می‌نمایاند. اما به این سؤال اساسی جواب نمی‌دهد که کسب‌و‌کار خود را با چه سرمایه‌ای آغاز کرده، در شرایطی که خانواده‌اش چندان سرمایه‌دار نبوده‌اند، سرمایه اولیه‌اش را از کجا تأمین کرده، و اینک مالک چه میزان از دارایی است.
۵ – عنوان یادداشت را از اثر ماندگار ایوان تورگنیف (رمان پدران و پسران) اقتباس کرده‌ام که امیدوارم روح ایشان مرا ببخشد! رابطه و تنش بین پدران و پسران در جامعه دوران تورگنیف، همانی بوده که او شرح داده‌است: تعارض بین نسل‌ها، سنت‌گرایی پدران و نواندیشی پسران. اما در جامعه امروز ما، همین که از پدران و پسران صحبت به میان بیاید، اولین نکته که به ذهن همگان متبادر می‌شود، این است که آیا پدران موردبحث جزو گروه خوشبخت جامعه هستند و می‌توانند برای پسرشان کسب‌وکار پربازده “جور” کنند یا نه!
* – این یادداشت در دو قسمت در روزنامه جهان اقتصاد شماره‌های ۶ و۷ – ۴ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.