برنامه‌ای برای حمایت از “کودک ایرانی” *

آیا بهبود شاخص‌های آماری مرتبط با امر بهداشت و درمان و وضعیت سلامت کودکان در یک جامعه را می‌توان دلیلی بر این ادعا دانست که جامعه شرایط مطلوبی در عرصه درمان برای شهروندان و به‌ویژه کودکان خود فراهم کرده، و با ارائه خدمات کارآمد درمانی، امنیت و آرامش را برایشان هدیه داده‌است؟ پاسخ من به این سؤال منفی است.
طی چنددهه گذشته جامعه ما پیشرفت قابل‌توجهی در عرصه بهداشت و سلامت کودکان داشته‌است. به استناد گزارشات سالانه توسعه انسانی سازمان ملل متحد، میزان مرگ‌ومیر کودکان زیر ۵سال به‌ازای هر ۱۰۰۰ تولد، در فاصله ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۲، از ۲۵۴ مورد به ۱۸ مورد کاهش یافته‌است. در همین دوره این شاخص برای کل جهان از ۲۱۸ به ۴۷ رسیده‌است. به‌بیان‌دیگر، سرعت بهبود وضعیت کودک ایرانی از متوسط جهان بیشتر و رضایت‌بخش‌تر بوده‌است.
همچنین به استناد همین گزارشات سالانه، شاخص توسعه انسانی در فاصله سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۳ در ایران از ۰٫۴۹۰ به ۰٫۷۴۹ و در سطح جهان از ۰٫۵۵۹ به ۰٫۷۰۲ رسیده‌است. روند تغییرات همین شاخص نیز بهبود وضعیت جامعه ایران را در مقایسه با متوسط جهانی از تمام جنبه‌های رفاه انسانی از جمله بهداشت و بهبود وضعیت کودک ایرانی نشان می‌دهد. به‌بیانی‌دیگر، می‌توان گفت در طی چنددهه گذشته جامعه ما توانسته موقعیتی مطلوب نسبت به سابق برای کودکان فراهم کند، به‌گونه‌ای که خطر مرگ در سنین کودکی کمتر کسی را تهدید می‌کند.
در جوامع توسعه کمتر توسعه‌یافته مهم‌ترین عامل مرگ‌ومیر کودکان، گسترش بیماری‌های عفونی است که با واکسیناسیون و ارتقای سطح بهداشت و تفذیه، میزان مرگ‌ومیر کودکان به سرعت کاهش می‌یابد. اما در سطوح بالاتر توسعه و پس از مهار عامل عفونی، عامل ناهنجاری‌های ژنتیکی و حوادث مهم‌ترین سهم را دارند.
موقعیت ایران از نظر شاخص‌های کمّی فوق نسبتاً رضایت‌بخش است و نشان می‌دهد که در سال‌های گذشته زحمات زیادی از طرف مسؤولان و نهادهای ذیربط کشیده‌شده، و توفیقاتی حاصل شده‌است. اما این تمام ماجرا نیست.
شاخص‌ها نشان از بهبود وضعیت دارند. دیگر شیوع یک بیماری عفونی موجبات مرگ تعداد زیادی از کودکان را فراهم نمی‌آورد. خدمات بهداشتی و درمانی کم‌وبیش در دسترس همگان است و بسیاری از عوامل بیماری‌زا و مرگ‌آفرین مهار شده‌اند. اما به همان میزان جامعه ما از نظر بروز حادثه و مرگ‌های ناشی از “حادثه” بی‌دفاع مانده‌است. حادثه در همه جای دنیا اتفاق می‌افتد و قربانی می‌گیرد، و ربطی به فقیر و غنی بودن جامعه یا شخص قربانی ندارد. اما نوع خدمات‌رسانی برای قربانیان حوادث و تعهداتی که نهادهای متولی امر بهداشت در این عرصه پذیرفته‌اند، در جوامع مختلف بسیار متفاوت است.
صرف وجود امکانات و سرمایه‌گذاری برای ارائه خدمات درمانی نمی‌تواند ایمنی و آرامش خاطر را برای جامعه به ارمغان بیاورد. ممکن است توزیع امکانات در سرتاسر کشور به شکل عادلانه و کارآمد صورت نگرفته‌باشد؛ ممکن است برخی مشکلات مدیریتی و ناهماهنگی موجب عاطل ماندن ظرفیت‌های موجود و بروز فاجعه شود. در چنین مواردی دیگر نمی‌توان با استناد به شاخص‌های ملی و مقایسه آن با سطح جهان مدعی بهبود وضعیت شد.
در یادداشت چندروز پیش(۱) به حادثه دردناکی اشاره کردم و این که چگونه یک هماهنگی مختصر بین واحدهای درمانی منطقه می‌توانست موقعیت بهتری را برای قربانی که کودکی معصوم بود، فراهم کند، اما این هماهنگی وجود نداشت. از زمان بروز حادثه عقرب‌گزیدگی تا زمانی که پزشک بالای سر کودک حاضر شود، ۱۰ ساعت طول کشیده‌است. از جنبه آماری، قربانی شدن رودابه پنج ساله، فقط یک مورد مشاهده است؛ و نمی‌تواند تأثیر چندانی بر روی شاخص‌های ملی بگذارد. شاخص مرگ‌ومیر کودکان زیر ۵ سال با یک حادثه “کوچک” در فلان روستای دورافتاده، به‌اصطلاح پایین و بالا نمی‌شود. اما تحلیل همین حادثه ظاهراً کوچک مشتمان را باز می‌کند. همین حادثه ساده اما مرگبار نشان می‌دهد تا چه میزان در گسترش خدمات درمانی و بهداشتی موفق بوده‌ایم؛ نشان می‌دهد که حتی با راه‌اندازی ده‌ها بیمارستان مجهز هم نمی‌توان مشکل ناهماهنگی و ضعف مدیریت را برطرف کرد؛ نشان می‌دهد که قلعه امنی که برای کودکانمان بنا کرده‌ایم، تا چه میزان رخنه‌پذیر است.
بسیاری از حوادث تلخ و مرگبار در جامعه ما و به‌ویژه برای کودکان، در سایه همین بی‌توجهی‌ها و کم‌توجهی‌‌های کوچک اتفاق می‌افتد. در پاییز سال ۹۱ در دبستان دخترانه‌ای در پیرانشهر بخاری نفتی فاجعه می‌آفریند. در آن مدرسه فردی که باید دستگیره در کلاس را تعمیر می‌کرد، به این موضوع اهمیت نمی‌دهد. مدیری که باید به این کار رسیدگی کند، کوتاهی می‌کند، و حادثه اتفاق می‌افتد. می‌توان گفت اگر بخاری نفتی به موقع تعویض می شد، چنین حادثه تلخی برای دخترکان پیرانشهری اتفاق نمی‌افتاد، اما وقتی اصل بر بی‌دقتی، بی‌توجهی، سهل‌انگاری و نبود نظارت باشد، بخاری گازی می‌تواند حادثه‌سازتر و خطرناکتر باشد. کافی است فلان فرد مسؤول در سایه نبود نظارت مسؤول بالاتر، کارش را درست و بادقت انجام نداده‌باشد.
و من دقیقاً به همین دلیل است که معتقدم بهبود شاخص‌های مرتبط با بهداشت و میزان سلامت کودکان در یک جامعه، هرچند خبری خوشحال‌کننده و لذت‌بخش است، اما برای درک بهتر شرایط در یک جامعه و میزان امنیت و رفاهی که برای شهروندان خود به‌ویژه کودکان فراهم کرده‌است، باید به تحلیل موردی حوادث و مقایسه آن با جوامع دیگر پرداخت.
کودک ایرانی در هر گوشه این سرزمین پهناور به دنیا آمده‌باشد، و در آغوش پرمهر هر خانواده‌ای از خانواده‌های این سرزمین از هر قومیت، مذهب و طبقه اجتماعی پناه گرفته‌باشد، حق دارد از این جامعه حمایتی درخور و جامع بخواهد، حمایتی آن‌چنان کارآمد که با پیش‌پاافتاده‌ترین حوادث سلامتش به خطر نیفتد. تا دیر نشده، و خانواده دیگری در سوگ کودک دلبندش ننشسته، مسؤولان امر باید برنامه‌ای جامع برای حمایت از کودکان تدوین کنند. اجرای چنین برنامه‌ای که من آن را “برنامه حمایت از کودک ایرانی” می‌نامم، اهمیت به‌مراتب بیشتری نسبت به بسیاری از برنامه‌های جاری موردتوجه مقامات و سخنوران اعم از بی‌درد یا دردمند دارد، و حتی می‌توان ادعا کرد که لزوماً برنامه چندان پرهزینه‌ای هم نیست.
———————————–
۱ – مراجعه کنید به یادداشت زیر:
امشب کودکی می‌میرد
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره ۳۰ – ۳ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.