استکبارستیزی بلدیه با پول تهرانیها *
سفر لوران فابیوس بهعنوان اولین وزیر امور خارجه که بعد از امضای توافقنامه وین به تهران میآید، بهعنوان یک خبر مهم موردتوجه تحلیلگران و ناظران داخلی و خارجی قرارگرفت. این که در دور جدید تعامل ایران با جهان و بعد از برداشتهشدن تحریمهای ظالمانه، فرانسه چه سهمی از بازار ایران خواهدداشت، و تهران چه آیندهای برای همکاری با این شریک سابق درنظر دارد، و ….
همانگونه که انتظار میرفت، سفر این مقام رسمی مورداعتراض برخی محافل و گروهها نیز قرارگرفت. این اعتراض، هم در رسانهها به شیوههای گوناگون منعکس شد و هم بهصورت یک تجمع در مقابل سفارت فرانسه خودنمایی کرد. این که سفر یک مقام رسمی به کشورمان موافقان و مخالفانی داشتهباشد، عجیب و غیرمنتظره نیست، حتی این که گروهی بخواهند اعتراض و نارضایتی خودشان از دولت متبوع این مقام را اعلام کنند، خرق عادت و امری غیرقابلتحمل نیست.
اما به نظر من آنچه در جریان سفر فابیوس به تهران اتفاق افتاد، چیزی بیش از یک اعتراض و تلاش برای رساندن صدای اعتراض به گوش دولتمردان داخلی و دولت فرانسه بود. اتفاقی که همزمان با این سفر کوتاه افتاد، به نظر من ارزش بررسی و پرداختن حتی بیش از خود سفر بهعنوان واقعهای دیپلماتیک دارد.
اهمیت این سفر و آثار آن طبعاً موردتوجه تحلیلگران و ناظران داخلی و خارجی قرار خواهدگرفت، و درباب آن قلمفرسایی خواهندکرد. اما دو نکتهای که در این یادداشت بدانها خواهمپرداخت، بیشتر از این که به این سفر مربوط باشد، به فضای رقابت سیاسی جناحها و اخلاق سیاسی رایج در سرزمینمان برمیگردد.
نکته اول این که گروهی از فرصت سفر وزیر امور خارجه فرانسه به تهران برای نشان دادن اعتراضشان به سیاستهای این کشور استفاده کردند. این گروه هرچند کمتعداد هم باشند، حق دارند در چهارچوب قانون و مقررات صدایشان را به گوش مسؤولان کشور و نمایندگان سیاسی کشورهای دیگر برسانند، و کم بودن تعداد طرفداران این دیدگاه نباید بهانهای برای حذف این “صدا” و شنیدهنشدنش به دست کسی بدهد. البته روشن است که این حق باید برای همه صداهای مختلف در سپهر سیاسی کشور به رسمیت شناختهشود که “صدایشان شنیدهشود”؛ و جامعه با شنیدن صداهای رقیب، راه آینده خود را انتخاب کند. همانگونه که در رفراندم بزرگ خرداد ۹۲، راه تعامل سازنده با جهان و تلاش مدبرانه برای حل دشواریهای پیش ِرو را برگزید. حال سؤال این است: آیا معترضان سفر فابیوس به تهران و حامیان آنان که خواهان شنیدهشدن صدای خود هستند، به گروههای دیگر، به ویژه گروههای بسیار پرتعدادتر هم این حق را میدهند که “صدایشان شنیدهشود”؟
به بیان دیگر، در یک جامعه رشید امروزی، اکثریت نباید به استناد پرتعداد بودن طرفدارانش، صدای اقلیت را خفه کند و اجازه شنیدهشدن صدای مخالف و منتقد را ندهد. اما بدتر از این وضعیت، این است که اقلیت مانع رسیدن صدای اکثریت به گوش کل جامعه بشود! شرایطی را مجسم کنید که طرفداران یک دیدگاه خاص بتوانند با حمایت دوستان بلندپایه خود امکانات مالی کافی اعم از تسهیلات بانکی، کمکهای بلاعوض، یارانه و …، برای راهاندازی رسانههای متعدد فراهم کنند، درحالیکه تیم رقیب چنین حمایت مادی و معنوی نداشتهباشد.(۱) بهاینترتیب یک گروه کمتعداد به اتکای سلطه رسانهای، میتواند نمودی بسیار بیشتر و پررنگ تر نسبت به تعداد اعضای خود داشتهباشد.
نکته دوم این که تبلیغات و فعالیت برخی سازمانهای فرهنگی در همین روزها یکبار دیگر این حقیقت تلخ را به رخ همگان کشید که بسیاری از بازیگران عرصه سیاست جامعه ما هنوز درک درستی از “حق الناس” و باور به لزوم رعایت حقوق مردم ندارند.
سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران سازمانی است که بودجهاش توسط شهروندان تهرانی فراهم میشود. بهبیاندیگر مدیریت شهری تهران بخشی از درآمد شهرداری را که باید صرف بهبود شرایط زندگی مردم تهران شود، به این سازمان اختصاص میدهد تا صرف امور فرهنگی شود. طبعاً ضرورت این کار و سهم این فعالیتها در کل فعالیت مدیریت شهری باید تحت نظارت نمایندگان شهروندان تهرانی باشد.
حال سؤال این است: فرض کنیم این سازمان از دیدگاه اکثریت شهروندان تهرانی درباب یک واقعه سیاسی آگاه است و مثلاً یقین دارد که آنان مخالف سفر فلان مقام سیاسی فرانسه به تهران هستند، آیا این سازمان حق دارد با پول مردم تهران برای دیدگاه موردحمایت “اکثریت” مردم تهران هزینه کند و تبلیغات سیاسی راه بیندازد؟ طبعاً پاسخ منفی است، و خواهیمگفت این تبلیغات کار احزاب سیاسی است و باید از طریق کمکهای داوطلبانه اعضای حزب تأمین شود، نه پرداختهای اجباری همه شهروندان.
اینک سؤال را به شکلی دیگر مطرح میکنم: دولتی با رأی اکثریت مردم مستقر شده، و در تهران هم بیشترین رأی را داشتهاست. بهبیاندیگر، مسلم است که اکثر شهروندان تهرانی مدافع سیاست دولت در تعامل سازنده با جهان هستند، و اگر اعتراضی به فلان کشور یا فلان مقام سیاسی داشتهباشند، وظیفه اعلام این اعتراض را به دولت منتخب خود میسپارند، آیا فلان حزب سیاسی اجازه دارد با پول شهروندان تهرانی برای تبلیغ دیدگاهی که موردقبول اکثریت این افراد نیست، هزینه کند؟!
به نظر من، تبلیغ یک دیدگاه سیاسی با پول همه شهروندان تهرانی، امری نادرست است و فرقی نمیکند، این دیدگاه سیاسی “همسو” با اکثریت باشد، یا اقلیت. بااینحال، اگر کسی صرف هزینه برای تبلیغ دیدگاه اقلیت را بدتر و ظالمانهتر از صرف هزینه برای تبلیغ دیدگاه اکثریت بداند، نباید بر او خرده گرفت! زیرا به باور او ظلم اقلیت بر اکثریت ناجوانمردانهتر از ظلم اکثریت بر اقلیت است! متأسفانه آنچه در اخلاق سیاسی و مدیریتی جامعه ما جا افتادهاست، این است که وقتی به هردلیل یک فرد به ریاست یا مدیریت یک سازمان اقتصادی یا فرهنگی انتخاب میشود، معمولاً بهگونهای رفتار میکند که گویی بخشی از ارثیه پدری و حق مسلم خود را تحویل گرفتهاست. چنین فردی اگر مدیر بانک شود، منابع بانک را در درجه اول به فامیل و دوست و آشنا و همفکران خود “اعطا” خواهدکرد، فرصتهای شغلی نانوآبدار را به دوستان و همفکران خود هدیه خواهدداد، و اگر ضرورتی پیش بیاید، به هزینه سازمان تحت فرماندهی، دیدگاههای سیاسی خود را تبلیغ خواهدکرد.(۲)
شهردار محترم تهران که خود از کاندیداهای ناموفق انتخابات خرداد۹۲ بودهاست، طبعاً اگر در آن رقابت برنده میشد، برنامه دیگری برای مذاکره با ۱+۵ اجرا میکرد و همانگونه که چندی پیش یکی از روزنامههای تندرو از قول ایشان تیتر زد،(۳) مشکلات کشور را به تحریم و رفع آن گره نمیزد، یا به بیان دیگر برای برداشتهشدن تحریم حاضر به تعامل با طرف مقابل نمیشد. دیدگاه ایشان محترم است، اما مردم به دیدگاه رقیب رأی دادند و رقابت آن ایام تمام شد.
خوشبختانه ایشان طرفداران زیادی دارند، و به استناد آنچه در شورای شهر تهران اتفاق افتاده و انتخاب ایشان به شهرداری را قطعی کرد، میتوانگفت ایشان حتی در بدنه احزاب رقیب هم طرفدارانی دارد! که در صورت لزوم بدون اعلام رسمی از گفتمان ایشان حمایت میکنند!(۴) با این حساب ایشان چرا باید منابع بودجهای شهرداری تهران را که به هرحال اینک تحت مدیریت اوست، برای تبلیغ دیدگاه سیاسی خود که در تهران رأی نیاورده و موردقبول شهروندان تهرانی نبودهاست، هزینه کند.(۵) او کافی است حزبی تشکیل دهد و از طرفداران پیدا و پنهان خود بخواهد با پرداخت حق عضویت و کمکهای داوطلبانه هزینه تبلیغات دیدگاه سیاسی ایشان را فراهم کنند. در این صورت حرجی بر ایشان نخواهدبود. اما وقتی با پول شهرداری تابلوهای پرهزینه برای تبلیغ دیدگاه مغلوب تهیه میشود، هیچ توجیهی جز بیاعتنایی به حقالناس، و بیاعتقادی به ضرورت رعایت حقوق شهروندان ندارد.(۶)
——————————
۱ – برخی از سیاسیون جامعه ما، از این وضعیت با تعابیری چون “تریبون دارند، اما حرف دل مردم را نمیزنند” یاد کردهاند.
۲ – یادش به خیر، شهید آیتالله مدرس یکبار ضمن انتقاد از بینظمی و بیقانونی اواخر حکومت قاجار، آرزو کردهبود روزی برسد که “وقتی یک صاحبمنصب را با بیست نفر سرباز برای مأموریتی به بیرون از پایتخت اعزام میکنیم، از تصور این که ممکن است برگردد و کودتا بکند، تنمان نلرزد!”. اشکال کار به این برمیگشت که آن صاحبمنصب، نیروی تحتامر خود را متعلق به خود میپنداشت و فکر میکرد حق دارد با اتکا به این نیرو، خواسته سیاسی خود را پیاده کند. همانگونه که متولیان سازمان فرهنگی هنری میپندارند: “بودجه سازمان واس ماس!”
۳ – اشاره به تیتر روزنامه وطن امروز به تاریخ ۲۱ – ۳ – ۹۴:
“انتقادات بیسابقه محمدباقر قالیباف:
هدف دولت رفع تحریم نیست
در مذاکرات به دنبال توافق به هر قیمت و جلب آرای سیاسی برای پیروزی در انتخابات آتی هستند”
۴ – در آخرین رأیگیری در شورای شهر تهران برای انتخاب شهردار، یکی از اعضای شورا که در لیست اصلاحطلبان جای داشت و قبل از رأیگیری با بقیه افراد همگروه خود همپیمان شدهبود تا به رقیب آقای قالیباف رأی بدهد، بدون این که نظر صریح خود را به اعضای گروه بگوید، و به آنها فرصتی برای تغییر تاکتیک انتخاباتی بدهد، مخفیانه رأی خود را به نفع آقای قالیباف به صندوق انداخت. بهاینترتیب برخلاف خواست شهروندان تهرانی که با ترجیح لیست اصلاحطلبان به لیستهای دیگر، سلیقه خود را بیان کردهبودند، باردیگر منصب شهرداری و البته تریبونهای مرتبط با آن به کاندیدای گروه رقیب “تعلق” یافت.
نکته جالب این که فرد موردنظر حتی بعد از رأیگیری و قطعی شدن انتخاب آقای قالیباف، بازهم حاضر به اعتراف نبود، و با توسل به دروغ ادعا میکرد که او هم به نامزد موردنظر گروه رأی داده، و آن کسی که خلاف میثاق عمل کرده، او نبودهاست! اما با بررسیهای چندباره اعضای اصلاحطلب شورا، وی ناگزیر از اعتراف شد. ظاهراً او قصد داشت جایگاه خود را در بین اصلاحطلبان حفظ کند و در فرصتی دیگر، بازهم از این حق رأی مخفی خود استفاده کند!
۵ – سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران با تبلیغات پرهزینه به استقبال وزیر امور خارجه فرانسه رفت و همصدا با گروه کمتعداد دلواپسان مخالف توافق هستهای، به انتقاد بیرحمانه از دولت منتخب مردم ایران از جمله شهروندان تهران پرداخت.
۶ – چندی پیش در یادداشتی با عنوان “سیب خوردن از باغ رعیت” به بیاعتنایی برخی مقامات بهویژه شهرداری تهران به حقالناس و شکستن حرمت باغ سیب رعیت پرداختهبودم. این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره دوشنبه ۱۵ – ۱۰ – ۹۳ به چاپ رسیده است.
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۱۰ – ۵ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: رانتخواری و فساد, سیاستگذاری اقتصادی