انحصار رسانهای، حق پخش و آینده ورزش ایران *
امروزه ورزش در بسیاری از کشورها مبدل به یک صنعت با گردش مالی چشمگیر شدهاست.بدینترتیب مدیران و سرمایهگذاران حرفهای جذب این حوزه میشوند و با تلاش و خلاقیت خود، درآمدهای گزاف کسب میکنند. سودآوری بالای این فعالیتها موقعیتی را ایجاد میکند که صاحبان سرمایه دربهدر دنبال بهترین و مستعدترین ورزشکاران باشند، و برای تضمین سودآوری تشکیلات خود در بلندمدت، برنامهریزی کنند.
اما ورزش در کشور ما از اینهمه پویایی و تحرک بهدور است. در نظر اول، عامل کمتحرکی و عدمپویایی ورزش، وابستگی به دولت و جایگاه خاص دولت در کل اقتصاد ما از جمله حوزه ورزش است. مدیریت دولتی با شیوههای اجرایی بیبدیل خود، همانگونه که نتوانسته هیچ بخشی را آباد کند، طبعاً در این عرصه هم ناکارآمدی خود را به نمایش گذاردهاست.
بااینحال، به نظر من در کنار وابستگی جدی به دولت بهعنوان یک عامل مهم رکود، به عامل مهمتر دیگری هم میتوان اشاره کرد. امروزه باشگاههای معتبر ورزشی جهان، بخش مهمی از درآمدهایشان را از طریق واگذاری حق پخش مسابقات ورزشی کسب میکنند، بهگونهای که در بعضی موارد، سهم درآمدهای ناشی از واگذاری حق پخش در کل درآمدهای باشگاه، حتی به ۷۰درصد هم میرسد. اما در کشور ما به دلیل شرایط خاص حاکم بر فعالیت شبکههای تلویزیونی، باشگاهها در این مورد با مشکلات جدی مواجه هستند. ملاحظه میکنید که این مشکل ربطی به مدیریت دولتی ندارد. به بیان دیگر باشگاههای کاملاً و به تمام معنی خصوصی هم در چنین شرایطی دچار مشکل میشوند و به دلیل کاهش شدید منابع درآمدی خود، امکان رشد و شکوفایی بلندمدت خود را از دست میدهند.
حق پخش را نمیتوان یک لطف و بخشش و امتیازی اعطایی درحق باشگاههای ورزشی دانست و بهاصطلاح بر سرشان منت گذاشت؛ زیرا این حق از نوع مالکیت معنوی است. یک باشگاه مشهور و پرطرفدار، در یک رویداد ورزشی مهم حاضر میشود و صرف حضور این باشگاه افراد زیادی را وادار میکند که یا با خرید بلیط در ورزشگاه به تماشای تیم محبوب خود بنشینند یا از طریق تلویزیون این رویداد مهم را تماشا کنند. به بیان دیگر فلان شبکه تلویزیونی با پخش سخنرانی یکی از افراد همفکر خود که بهناحق او را استادالاساتید لقب میدهد! حتی نمیتواند یک صدم این جمعیت را هم تشویق به تماشای برنامه خود بکند. اما با پخش یک مسابقه ورزشی، تعداد بینندگان خود را چندبرابر میکند، و از طریق پخش آگهی در این دقایق پربیننده، درآمدی عظیم کسب میکند.
دقیقاً به همین دلیل، در شرایطی که صدا و سیما به ادعای مسؤولان آن، بهشدت گرفتار کمبود منابع مالی است، هرگز به این فکر نمیافتد که از ظرفیت تبلیغی برنامههای سخنرانی این استاد برجسته استفاده کند. و در عوض بیشترین درآمد را با استفاده از ظرفیت تبلیغی مسابقات ورزشی و برخی سریالهای تلویزیونی که معمولاً حاصل کار هنرمندانی است که خیلی هم مطلوب مدیران تشکیلات مزبور نیستند، کسب میکند.
به بیان دیگر، شیوهای که این تشکیلات در پیش گرفته، این است که با پخش مسابقات ورزشی و سریالهای پربیننده درآمد کسب بکند و اما تا آنجا که ممکن است با استفاده از قدرت انحصاری خود، حق معنوی شرکای خود را به رسمیت نشناخته، و بیشترین سهم را برای خود بردارد و با استفاده از این منابع مالی، برنامههایی کمبیننده اما همسو با سلیقه سیاسی مدیران خود بسازد و بارها و بارها پخش و بازپخش بکند!
رسانه ملی برای پخش رویدادهای ورزشی در سطح جهان، مبالغ عظیمی هزینه میکند و با خرید حق پخش مسابقات، تلاش در جلب رضایت بینندگان خود دارد. اما دیوار باشگاههای ورزشی داخلی کوتاه است، و میتوان حق مالکیت معنوی آنها را نادیده گرفت و حتی منت هم برسرشان گذاشت و بهجای پرداخت حق پخش، از آنان مطالبه وجهی هم بابت پخش مسابقات نمود!(۱)
بههرتقدیر باید پذیرفت که این معضل فقط بهدلیل موقعیت انحصاری تلویزیون در جامعه ما شکل گرفتهاست؛ و بابت حفظ این موقعیت انحصاری، علاوه بر اقلام متنوع هزینههای مادی و معنوی، امکان رشد بلندمدت ورزش کشور را هم از دست میدهیم.
بااینحال ماجرای حق پخش رویه دیگری هم دارد: بهدنبال اصرار و تأکید مقامات ورزشی برای جاانداختن موضوع حق پخش، و وادار کردن سیما به پرداخت سهم باشگاهها، مسؤولان سیما میپذیرند که این مبالغ را از دولت بگیرند و به باشگاهها بپردازند! آنها هرگز حاضر به کوتاهآمدن و به رسمیت شناختن حق صاحبان مالکیت معنوی، البته اگر هموطن باشند، نمیشوند! بالاترین درجه همراهی و کوتاهآمدنشان این است که از دولت بخواهند پولی به باشگاههای ورزشی صاحب حق بدهد! گویی خود مدیران باشگاه بلد نیستند با مقامات دولتی نامهنگاری کنند و کمک بخواهند! به بیان دیگر، درآمدی که نصیب سیما میشود، قابلبرگشت نیست، یا باید باشگاهها ورشکسته شوند و ورزش کشور لطمه ببیند، که البته چندان مهم نیست! یا دولت از مردم مالیات بگیرد و به جای بدهی سیما به باشگاهها بدهد، یا باشگاهها شیوههای دیگری برای دریافت پول و کمک از مردم ابداع کنند!
اخیراً شیوهای به باشگاهها پیشنهاد شده که با استفاده از فناوری روز، شهروندان علاقمند به تماشای مسابقات ورزشی را وادار به پرداخت پول بکنند، و البته لابد این پول هم باید با شیوهای بدیع و عادلانه بین سیما و باشگاهها تقسیم شود!(۲) جلّ الخالق! در سرزمینی که فعالیت شبکههای تلویزیونی وضعیتی انحصاری دارد، بیتردید همه راهها به صندوق درآمد سیما ختم میشود.
بهاینترتیب، میتوانگفت با هر مسابقه بین دو تیم مطرح فوتبال، این بازیکنان دو طرف نیستند که به هم گل میزنند، بلکه صداوسیما گل اول را به هردو تیم، گل دوم را به ورزش کشور، و گل سوم را که البته گل طلایی هم هست، به شهروندان میزند!
در اینجا بیمناسبت نیست به موضوع بدهی ۵۰ میلیون دلاری صداوسیما به شرکتهای خارجی بابت حق پخش اشاره کنم. حامیان صداوسیما در مجلس دنبال این هستند که دولت را متقاعد کنند تا این بدهی را خودش بپردازد! و به قول سخنگوی فراکسیون ورزش مجلس شورای اسلامی : “تا از این به بعد مشکلی در پخش مسابقات تیمهای ورزشی ایرانی در مسابقات بینالمللی به وجود نیاید.” (۳)
ملاحظه میکنید که تحت هر شرایطی دولت باید پول بدهد. این که پول را از محل فروش نفت تأمین میکند، یا از شهروندان مالیات بیشتر میگیرد، یا از هرجای دیگر از جمله بودجه تعویض بخاری مدرسه شینآباد پیرانشهر میزند، خودش میداند و به سیما ربطی ندارد!
سخن آخر این که موقعیت انحصاری برای فعالیت شبکههای تلویزیونی هرچند با هدف جلوگیری از تهاجم فرهنگی بیگانگان شکل گرفتهاست، بااینحال، از یک سو موفقیت چندانی در این عرصه کسب نگردیدهاست؛ از سوی دیگر این موقعیت انحصاری، دشواریهای عظیمی برای جامعه ایجاد کردهاست، که یک مورد کوچک آن به عرصه ورزش و پرونده حق پخش برمیگردد. انحصار رسانهای سیما موجب شده ورزش ما از داشتن یک گردش مالی منسجم و شفاف محروم باشد و درنتیجه رشد بلندمدت ورزش فدای حل مشکلات مالی کوتاهمدت صداوسیما شدهاست.(۴)
محروم شدن باشگاههای ورزشیمان از درآمد حق پخش، اقتصادی شکننده و بیمار را به ورزش کشورمان تحمیل میکند، و آن را در مسیر روابط ناسالم اقتصادی هدایت میکند. وابستگی به دولت و بودجه و …. هرچند این تنها مشکل بخش ورزش ما نیست. اما بیتردید یکی از بزرگترین مشکلات است.
———————————-
۱ – چندروز پیش یکی از مسؤولان باشگاه سیاهجامگان گفت:”صبح بازی با سایپا اطلاع دادند برای پخش بازی باید پولی به حساب واریز کنیم، اما نپذیرفتیم و بازی پخش نشد!”
مراجعه کنید به:
کارد به استخوان تلویزیون رسید
۲ – مشاور اقتصادی لیگ به جلسات مشترک با سیما درباب IPTV اشاره میکند.
مراجعه کنید به:
مصاحبه با پایگاه خبری کاپ
لابد در تقسیم درآمد ناشی از این شیوه، هم صداوسیما از همان روش معروف مرحوم وحشی بافقی استفاده خواهدکرد که:
از صحن خانه تا به لب بام از آن من
از بام خانه تا به ثریا از آن تو!
۳ – مراجعه کنید به:
با کمک دولت مشکل بدهی صداوسیما برای حق پخش رقابتهای بینالمللی را برطرف میکنیم
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۱۱ – ۷ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
۴ – قدرت انحصاری و لابی قدرتمند تشکیلات سیما با تأمل در سخنان دردمندانه دکتر محمد خبیری، عضو سابق هیات رییسه فدراسیون فوتبال و کمیته انتقالی فیفا به خوبی مشاهده میشود:
“به یاد دارم مهندس صفایی فراهانی رییس فدراسیون فوتبال که در همان دوران بهعنوان نماینده در مجلس ششم انجام وظیفه میکرد، لایحهای را به تصویب نمایندگان رساند. لایحه تصویبشده زمینه حقوقی مسأله حق پخش تلویزیونی را بهعنوان قانون برای فدراسیون فوتبال و باشگاهها به روشنی فراهم میکرد، گرچه روند این قانون در مجلس با مشکلاتی همراه بود، اما رییس فدراسیون با پیگیریهای خاص خود توانست آن را به تصویب برساند. قانون تصویبشده در مجلس شورای اسلامی برای تایید به شورای نگهبان ارسال شد که متأسفانه موردتأیید قرار نگرفت و دوباره لایحه به مجلس عودت داده شد. مجلس نیز لایحه را برای تأیید به مجمع تشخیص مصلحت نظام فرستاد و بهراحتی موضوع حق پخش تلویزیونی را برای باشگاهها بهعنوان یک قانون استدلال کرد، و تمام زمینهها برای تأیید نهایی در جلسه آماده شد. نمایندگان باشگاههای استقلال و پرسپولیس در جلسه حضور پیدا کردند، ولی با کمال تعجب دو نماینده حاضر در جلسه از حق مسلم خود عقب نشینی کردند. البته گفته میشد که آنها با رییس وقت صدا و سیما از قبل به توافقهایی رسیده بودند. بنابراین با وجود فراهم بودن تمام زمینهها برای تصویب قانونی که میتوانست مشکلات اقتصادی تمام باشگاهها را تا میزان بسیار قابلتوجهی حل کند، از طرف مدیران عامل به هوا رفت و تمام زحمتهای فدراسیون فوتبال و نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این خصوص بینتیجه ماند. تصویب این قانون میتوانست باشگاهها را بهصورت یک بنگاه اقتصادی سودده مطرح کند تا به جای گدایی از کیسه دولت برای حل و فصل مشکلات اقتصادی و وابستگی تمام قد به سازمان و وزارت ورزش و جوانان، اختیاردار وضعیت سازمان و اقتصادی خودشان باشند.
مراجعه کنید به:
دوران استفاده یکطرفه تلویزیون از فوتبال تمام شدهاست !
دستهها: برنامهریزی و بودجه, سیاستگذاری اقتصادی