تصویب برجام و فرصتی که از دست رفت *
رأی قاطع مردم در خرداد ۱۳۹۲ به کاندیدایی که شاهبیت برنامههای خود را حلوفصل معضل مرتبط با پرونده هستهای اعلام کردهبود، و ترجیح او به دیگرانی که مدعی تداوم مسیر قبلی بودند، و بهزعم خود میخواستند با “تبیین مواضع ایران” حقوق مسلم کشورمان را بازپسگیرند، نشان از خواست ملی برای بازنگری در مسیری داشت که تا آنروز طی شدهبود.
دولت از همان ابتدای تحویل قدرت، درکنار فصلهای مختلف برنامه خود برای مهار تورم، و مبارزه با دشواریهای بزرگ و کوچک، با جدیت برنامه خود را برای حلوفصل اختلافات مرتبط با پرونده هستهای به اجرا گذاشت. کارشکنی بدخواهان کینهتوز خارجی و منتقدان بدسلیقه داخلی که خود را دانای مطلق و دیگران را نقطه مقابل آن میدانند، درحالیکه خبری از تحولات جهانی و مسائل جهان امروز ندارند، ره به جایی نبرد، و عاقبت کار به امضای توافقنامه وین رسید.
در مرحله بعد، تصویب توافقنامه در مجالس ایران و امریکا مطرح شد، و بهعنوان پروندهای خبرساز موردتوجه رسانهها قرارگرفت. طرف امریکایی با دشواریهای زیادی کار تصویب توافقنامه را پیش برد. نمایندگان حزب رقیب از همان ابتدا مخالفت خود را اعلام کردهبودند، لابی صهیونیستی هم با تمام توان مشغول اضافهکاری بود تا بتواند اکثریت لازم برای رد توافقنامه را جور کند. اما گذشت زمان به ضرر تندروها بود. آنها چنان قافیه را باختند که حتی به اقداماتی نسنجیده و نامتعارف همتراز با نامهنگاری سناتورها با پرچمداری سناتوری جوان و تازهوارد در مرحله قبل از امضای توافقنامه، و با هدف برهم زدن بازی دست زدند. بههرتقدیر توافقنامه تصویب شد و دولت امریکا مجوز دلخواه خود برای اجرای آن را گرفت، هرچند نظام حکومتی آن کشور به دلیل اخلال لابی صهیونیستی که دغدغهای متفاوت با منافع ملی خودشان دارد، مجبور به پرداخت هزینه حیثیتی و زیرپاگذاشتن معیارها و هنجارهای شناختهشده خودشد.
بررسی توافقنامه در کشورمان بنا به دلایلی با تأخیر آغاز شد. این تأخیر فرصتی بود که متولیان امر میتوانستند با استفاده از آن، بهترین مسیر برای بررسی و تصویب را انتخاب کنند و با به رخ کشیدن انسجام داخلیِ برآمده از عقلانیت و تدبیر، تصویری زیبا و باشکوه از ایران امروز را در مقابل چشم جهانیان به نمایش بگذارند، ایرانی که وارث فرهنگ پربار ایرانی– اسلامی است و یکی از بزرگترین پرچمداران تمدن بشری و صلح جهانی.
این تصویر مطلوب میتوانست شامل مؤلفههای زیر باشد:
۱ – رعایت قواعد بازی– احزاب و فعالان سیاسی که درباب توافق هستهای نظرات موافق یا مخالف داشتند، میتوانستند با به نمایش گذاشتن روحیه الزام به قانون و رعایت دقیق مقررات و اصول اخلاقی، تصویری از یک جامعه اخلاقی، بافرهنگ و قانونمدار را پیش چشم جهانیان قرار دهند. در چنین جامعهای که داعیه ارائه پیامی نو به جهان امروز دارد، همه ملزم به رعایت قواعد بازی هستند. احزاب مخالف و منتقد و رقیب در فضایی آرام و دوستانه کنار هم نشسته به بحث و تبادل نظر میپردازند. درنهایت هر نظری توانست بیشترین رأی را بیاورد، همه بدون چونوچرا از آن حمایت میکنند و بهاصطلاح “زیرش” نمیزنند.
ایران امروز پیامآور نظمی نوین برای بشریت است؛ نظمی که در آن نه حاکمیتهای وابسته و متکی به بیگانگان و نه حاکمیت در پناه سرنیزه یا دسیسه داخلی و خارجی، بلکه حاکمیت برآمده از تصمیم و اراده آزادانه مردم، باید مصدر امور باشد. طبعاً صاحب چنین پیامی باید تصویری از خود ارائه کند که نشاندهنده رعایت قواعد بازی از جانب همه احزاب و گروهها باشد. بااینحال، رفتار زورمدارانه گروهی کمتعداد اما پرسروصدا توانست تصویری دیگر از ایران نشان بدهد: اکثریت باید خود را با ما هماهنگ کند، اگر هوس دفن شدن در بتن به سرش نزده است!
۲ – همبستگی ملی – اختلاف بین احزاب و دستجات سیاسی امری طبیعی است. نظر احزاب درباب موضوع مهمی چون توافق هستهای و روند رسیدن به تعامل سازنده با جهان میتواند متفاوت باشد. اما انتظاری که از یک نظام تصمیمگیری عقلانی و پیشرفته میرود، این است که در مرحله قبل از امضای توافق، معیارها و اصولی با توافق همه نهادهای درگیر تهیه و به تیم مذاکرهکننده ابلاغ کردهباشند، و در مرحله بعد از امضا، میزان پایبندی تیم مذاکرهکننده به دستورالعمل ابلاغشده را ملاک بررسی و ارزیابی قرار دهند، و در مقاطع حساس از اختلافات حزبی دست کشیده و درجه بالای انسجام ملی را که نشان رشد فکری و فرهنگی جامعه است، به رخ جهانیان بکشند. اما در مرحله بررسی برجام در مجلس مسیری متفاوت با این روند منطقی در پیش گرفتهشد.
۳ – توجه به منافع ملی – تأثیرپذیری نظام تصمیمگیری ایالاتمتحده امریکا از لابی صهیونیستی نشان دادهاست که بخشی از سیاسیون آن کشور بیشتر از آن که به فکر اهداف و منافع ملی باشند، سودای دیگری درسر میپرورانند و از تحمیل هزینه بابت دفاع از آرمان غیرانسانی صهیونیستها به مردم کشورشان ابایی ندارند. احزاب و گروههای سیاسی ما در مرحله بررسی و تصویب برجام میتوانستند این مطلب مهم را به جهانیان متذکر شوند که آنان در بررسی چنین پرونده مهمی، فقط به منافع ملی جامعه خود توجه دارند، و حاضر نیستند برای رسیدن به اهداف محدود جناحی، منافع ملی را نادیده بگیرند.
۴ – ابهام زدایی و رفع اتهامات – طی سالیانی که پرونده مذاکرات هستهای باز بود، کشورمان با اتهامات ناجوانمردانهای روبهرو شد. قدرتهای بزرگ جهانی که خود صاحب بزرگترین زرادخانههای اتمی هستند، ایران را متهم به انحراف از برنامه هستهای صلحآمیز میکردند. اتهامی که ایران بارها و بارها با استناد به مدارک ومستندات کافی رد کرد، اما طرف مقابل دستبردار نبود. طبعاً در مرحله مذاکرات پارلمان برای بررسی توافقنامه، سخنورانِ در تنگنای قافیه قرارگرفته نباید سخنانی بر زبان میآوردند یا در رسانههای تحتتصرف خود منعکس میکردند که ممکن است برای سالیان سال به عنوان سندی برعلیه ما مورداستفاده و استناد قرارگیرد.
وقتی فلان نماینده میگوید: “اگر ما طبق توافقنامه موجودی پلوتونیوم را از دست بدهیم و بعد فلان رژیم به ما حمله اتمی بکند … “، آیا بعدها مخالفان فرصتطلب ما به این جمله استناد نخواهندکرد که شما دنبال اهداف نظامی بودید؟ درست است که آن نماینده نقشی در تدوین برنامه هستهای ندارد و گفته و ناگفتهاش نباید ملاک باشد، اما توپخانه تبلیغاتی بدخواهان کینهتوز خارجی کاری به این موارد ندارد. مهم این است که در گردوخاک سخنرانیهای آتشین پارلمان، خوراک چندسال آتی او فراهم شدهباشد.
۵ – قبح زیربار زور رفتن – طرف مقابل ما برای این که مثل صدام در فردای قبول قطعنامه ۵۹۸ از جانب ایران، جشن پیروزی برگزار کند و مدعی غلبه بر رقیب توانمند خود باشد، نیاز به این داشت که ما بپذیریم توافق به معنی پذیرش شکست و قبول برتری طرف مقابل است. مقامات رسمی ایران همواره با منطق و استدلال این نظر را بیان کردهاند که علت تأکید آنها بر تداوم مذاکره و رسیدن به نتیجه برد– برد، نه احساس ضعف، بلکه تلاش برای تغییر رویه و خلعسلاح تبلیغاتی رقیب و به عبارتی گیر انداختن او در گوشه رینگ بودهاست؛ حقیقتی که قدرتهای طرف مذاکره نیز به آن واقف بوده، و گاهوبیگاه بدان اشاره کردهاند. اما توپخانه پرقدرت تبلیغاتی بدخواهان خارجی نیازمند این بود که گروهی از سیاسیون وطنی، این ادعای پوچ را تأیید کنند و امضای توافق را نشان “ذلت” و وطنفروشی و ضعف بدانند! و برای از دست رفتن اقتدار کشور و درهم ریختن پایههای اقتدار آن نه گریه که غش کنند!
بهراستی فرایند بررسی و تصویب برجام در کشورمان تا چه میزان توانست تصویر مطلوب از ایران پیشرفته امروزی که باید الگویی برای کشورهای دیگر باشد، ارائه کند؟ آیا از این فرصت نادر برای ارائه این تصویر مطلوب و زدودن زنگار بدبینی و توهم از افکار عمومی جهانیان استفاده کردیم؟ یا این که برعکس اجازه دادیم دوستان نادان پاسگل را به دشمنان دانا بدهند و خوراک تبلیغاتیشان را برای چندسال آینده تأمین کنند؟
—————————————–
*– این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۲۵ – ۷ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: یککمی سیاسی