برای “مردی برای تمام فصول”
فیلم مردی برای تمام فصول (A Man for All Seasons) در سال ۱۹۶۶ و با کارگردانی فرد زینمان ساختهشده و سالهای پایانی زندگی سرتوماس مور قاضی، نویسنده و صدراعظم انگلستان را که در سال ۱۵۳۵ میلادی اعدام شد، روایت میکند. سرتوماس مردی متنفذ، خوشنام و فرزانه است که از احترام فراوان مردم و حکومت برخوردار است. با مرگ صدراعظم سابق، پادشاه هنری هشتم که ارتباط دوستانهای با سرتوماس داشت، او را به عنوان صدراعظم منصوب نمود.
هنری هشتم پادشاهی قدرتطلب بود و میخواست با جدا کردن کلیسای انگلستان از واتیکان، خود عنوان ریاست کلیسای انگلستان را داشتهباشد. سرتوماس در مقابل این خواسته شاه قدرقدرت تسلیم نشد. از سوی دیگر شاه برخلاف تعالیم کلیسای کاتولیک مصمم به ازدواج با بیوه برادرش بود. سرتوماس حاضر نبود باورهایش را با نعمتهای دنیوی عوض کند و همچون همه نخبگان آن ایام، با تأیید قدرت مطلقه شاه از امتیاز جیرهخواری شاه شاهان برخوردار شود، آزادی و آزادگیش را با مقام و منصب معامله کند، تا قدرتطلبان دنیاپرست کاری به کارش نداشتهباشند. سرتوماس میتوانست مثل بقیه تسلیم شود و شخصیت انسانیاش را با مهر زدن برپای طومار سرسپردگی شیفتگان قدرت فراموش کند، و چند صباحی بیشتر زندگی کند.
او سرتوماس مور بود: مردی برای تمام فصول.
شاه اصرار کرد که او همچنان جزو خاصان دربار باشد و در التزام رکاب. سرتوماس نپذیرفت. از قدرت کنار رفت. اما این کافی نبود. حتی بودن و نفس کشیدنش هم برای قدرتطلبان خطرناک بود. زندانیش کردند. همه جا را دنبال مدرکی گشتند تا بدنامش کنند. اما او چنان صاف و زلال زندگی کردهبود که بدخواهان کینهتوز در این عرصه هم ناکام ماندند، و کوچکترین سندی برای بیآبرو کردنش پیدا نکردند.
سرتوماس بر سر باورهایش ایستاد، و حتی ترس از مرگ هم باعث نشد که تسلیم صحنهآرایی و آتشافروزی قدرتمندان شود. عاقبت در سحرگاه ششم ژوئیه ۱۵۳۵ میلادی سر از تنش جدا کردند..
فرد زینمان در بهتصویر کشیدن سالهای پایانی زندگی سرتوماس، کاری سترگ و درخشان کردهاست. پل اسکوفیلد بازیگر نقش سرتوماس هم بسیار عالی از پس کار برآمدهاست. بیاغراق همه صحنهها و همه دیالوگها عالی هستند و من فقط چند صحنه را شرح میدهم:
سرتوماس بعد از برکناری از قدرت، یکه و تنها در راه بازگشت به خانه است. میخواهد قایقی کرایه کند. قایقرانان تا متوجه حضور صدراعظم سابق میشوند، فوری مشعلشان را در آب رودخانه خاموش میکنند تا با او روبهرو نشوند. آخر همسفر شدن با سرتوماس برای آنها عواقب بدی خواهدداشت. سرتوماس پیاده راه میافتد و تا صبح طول میکشد که به خانه برسد.
در صحنهای دیگر، دوک نورفولک که دوست قدیمی سرتوماس است در جلسه بازجویی او را نصیحت میکند: سرتوماس! ما دوستان هم هستیم. همه ما طومار را امضا کردهایم. چرا به ما نمیپیوندی، و مانند ما در عالم دوستی طومار را امضا نمیکنی؟ سرتوماس میگوید: اگر روز قیامت برسد، تو بهخاطر امضا کردن طومار، اهل بهشت و من بهخاطر امضا نکردن، اهل جهنم بشوم، حاضری بهخاطر دوستی دنبال من بیایی، و مرا تنها نگذاری؟! نه من امضا نمیکنم!
در صحنهای دیگر، در دادگاه و روز محاکمه به ریچارد ریچ که با امید رسیدن به مقامات عالیه بر علیه سرتوماس شهادت دروغ داد، میگوید: ریچارد! اگر یک نفر شخصیت و وجدانش را بفروشد و درمقابل تمام ثروتهای دنیا را بگیرد، بازهم ضرر کردهاست.
یکی از زیباترین صحنههای فیلم، صحنه اعدام است. سرتوماس با صلابت و آرامشی که از عمق ایمانش برمیخیزد، ایستادهاست، جلاد با تبری در دست، جلو میآید و تعظیم خفیفی میکند، گویی نمیخواهد نماینده دربار که شاهد اجرای حکم است، متوجه تعظیم او شود و پروندهای برایش درست بشود! سرتوماس با مهربانی به او میگوید: ترا میبخشم، تو مرا به دیدار خالقم روانه میکنی.
نماینده دربار که قصد خودشیرینی و نمایش سرسپردگی دارد، مثل همه سرسپردگان تاریخ، زبان به طعنه میگشاید که: سر توماس مطمئنی؟! (آخر از دید او پادشاه قدرتطلب نهتنها تکلیف این دنیا، که تکلیف آن دنیا را هم معلوم میکند! کسی که در مقابل سلطان قدرقدرت که نماینده تامالاختیار خدا بر روی زمین است، سجده نکند، از درگاه خداوند هم راندهمیشود!) سرتوماس با آرامشی مؤمنانه جواب میدهد: خداوند بندهای را که با تمام وجود طالب دیدار او باشد، ناامید نمیکند.
سرتوماس در ۵۷سالگی با دنیا وداع میکند. او میتوانست سالهای سال زنده بماند و از مزایای قدرت و دوستی با شاه قدرتمند بهره برگیرد. میتوانست بماند و نوههایش را که آرزوی دیدارشان را داشت، ببیند و در کنار خانوادهاش زندگی آسودهای داشتهباشد؛ کتاب بنویسد، آثار هنری خلق کند و علم و دانشش را به رخ مردم بکشد. اما به چه قیمتی؟ او برای زنده ماندن باید پای طومار بندگی را امضا میکرد. او باید میپذیرفت که حق با شاه قدرقدرت است و دیگران حتی اگر مدعی روز بودن روز باشند، اشتباه میکنند! اما او سرتوماس بود؛ مردی که برای تسلیم نشدن و دست نبوسیدن آفریده شدهبود؛ مردی برای تمام فصول. سرتوماس نمونهای از انسانهای صادق و مؤمن است که هرگز تسلیم زورگویان نمیشوند و پرچمدار آزادی و آزادگی انسان هستند.
هم داستان زندگی سرتوماس بسیار گفتنی و شنیدنی است و هم فیلم فرد زینمان بسیار دیدنی! هرچه بگویم، کم گفتهام. فقط این نکته را اضافه کنم که انصافاً ترجمه و دوبله فیلم به فارسی با ظرافتی باورنکردنی انجام گرفتهاست. آنچنان که اگر کسی مدعی شود نسخه اصلی فیلم به زبان فارسی بوده، و نسخه انگلیسی از روی آن دوبله شدهاست! خیلی اغراقآمیز نیست. من خاضعانه به هنر درخشان دوبلورهای هموطن ادای احترام میکنم.
در فرصتی مناسب درباب کتاب اتوپیا که یکی از مشهورترین آثار سرتوماس مور است، صحبت خواهمکرد.
این را هم اضافه کنم که اثر ماندگار فرد زینمان، جایزه اسکار بهترین فیلم سال ۱۹۶۷ را برد.
دستهها: فیلم، رمان و ادبیات