طرحی برای تأمین بودجه آموزش و پرورش
آموزش و پرورش یکی از مهمترین سرفصلهای مصارف بودجه در جامعه ما است. علت آن گستردگی و عظمت چشمگیر بدنه این تشکیلات پرمخاطب است. به نظر میرسد آموزش و پرورش در جامعه ما تا سالیانی دراز نیازمند کمکهای مردمی خواهدبود. بهعبارت دیگر نیازهای این بخش از طریق منابع محدود بودجهای دولت قابلتأمین نیست.
دولت در جامعه ما وظایف بسیار متعدد و گستردهای دارد، و ناگزیر از صرف هزینههای گزاف در حوزههای مختلف برای جبران کمبودها و نارساییها است؛ و ازسویدیگر، در شرایط فعلی منابع درآمدی محدودی در اختیار دارد، که هرگز قابلمقایسه با تعهدات هزینهای این نهاد نیست. بهاینترتیب، میتوان انتظار داشت که همواره در تأمین هزینههای دولت در بخشهای مختلف از جمله آموزش و پرورش، با محدودیتهایی مواجه شویم.
با قدری مسامحه میتوان هزینههای آموزش و پرورش را غیر از فعالیتهای مطالعاتی و برنامهریزی، در دو سرفصل زیر خلاصه کرد:
ا – ساخت و گسترش فضاهای آموزشی جدید و جبران کمبودهای فعلی بهویژه در مناطق محروم کشور
۲ – فعالیتهای جاری مدارس و مراکز آموزشی اعم از تأمین نیروی انسانی، امکانات رفاهی، هزینههای اداری و آموزشی
شیوهای که تاکنون از طرف دولت برای استفاده از منابع مردمی به کار گرفته شدهاست، استفاده از کمکها و خدمات خیرین مدرسهساز و نیز استفاده از پرداختهای داوطلبانه اولیای دانشآموزان است، که بهترتیب ذیل سرفصل اول و دوم قرار میگیرند.
کمکهای اولیا همواره حرف و حدیث فراوانی درپی داشتهاست: ازیکطرف با توجه به اصل سیام قانون اساسی که بر رایگان بودن آموزش تا پایان دوره متوسطه تأکید دارد، “داوطلبانه” بودن آن مورد سؤال بوده، و ازطرفدیگر سهم چندانی در تأمین هزینههای سرفصل دوم نداشتهاست. اما فعالیتهای خیرین مدرسهساز قابلتأمل است.
بهاینترتیب، میتوان تصویری ساده از نقش و جایگاه منابع مالی دولتی و منابع مالی مردمی در تأمین هزینههای آموزشی ارائه کرد: دولت تأمین هزینههای جاری را خود عهدهدار شده، و در تأمین هزینههای عمرانی مدارس از کمک خیرخواهانه مردم برخوردار میشود.
افزایش سهم مدارس غیرانتفاعی در کل سیستم آموزشی کشور که توانستهاست مختصری در بهتر شدن شرایط کمک کند، نیز خیلی خارج از این طبقهبندی نیست: مدارس غیرانتفاعی متناسب با سهم اندک خود، نیاز بخش آموزش دولتی به ساختوساز فضاهای آموزشی جدید را کم کردهاند. زیرا خودشان وظیفه تأمین این فضا را یا به صورت ملکی یا استیجاری عهدهدار میشوند. البته گفتنی است هرچند گسترش این مدارس توانسته تاحدی بهبود در کیفیت خدمات آموزشی ایجاد کند، اما موجب کاهش حجم تعهدات دولت در عرصه آموزش و پرورش با توجه به تعداد جمعیت دانشآموز نشدهاست.
حال یک سؤال مهم مطرح میشود: منابع مالی مردمی، خواه به صورت اقدامات خیرخواهانه مدرسهسازی و خواه به صورت یک سرمایهگذاری اقتصادی، در سرفصل اول یعنی ساختوساز فضاهای آموزشی جدید متمرکز شود یا به سرفصل دوم یعنی تأمین هزینههای جاری اختصاص یابد؟ در شیوه اول، مدرسه از محل منابع مردمی ساختهمیشود و اداره آن به عهده دولت واگذار میشود. در شیوه دوم، دولت خود مدرسه را میسازد و به تشکلهای مردمی میسپارد که با تأمین هزینههای جاری، ادارهاش کنند.
شاید در نظر اول این سؤال خیلی مهم جلوه نکند. منابع مالی مردمی در کل رقم محدودی است و در هر سرفصلی هزینه شود، متناسب با اندازه واقعی خود بار از دوش دولت برمیدارد. بااینحال، به نظر می رسد دو تفاوت عمده بین این دو جواب ممکن وجود دارد:
۱ – در شیوه دوم، دولت قدم اول را خود برداشته، و با تبلیغات درست گروه بیشتری از مردم را برای همکاری در تأمین منابع مالی سرفصل دوم تشویق به همکاری میکند. جامعه ما سالانه مبالغ عظیمی را در قالب هزینههای خیریه و انساندوستانه صرف میکند. اعم از هزینه مراسم مذهبی و کمکهای بلاعوض و …. شیوه اول تاکنون نتوانسته در جذب این قبیل هزینهها که گاه با ریختوپاش فراوان همراه است، کاری از پیش ببرد. بهبیاندیگر منابع صرفشده برای ساخت مدرسه از هزینههای خیریه معمول و مرسوم کم نشدهاست. اما اگر شیوه دوم به کار گرفتهشود، میتواند بخشی از اینگونه هزینههای سالانه را هم جذب کند. به عبارت دیگر، این شیوه حرفهای جدیدی برای گفتن دارد و بهتر میتواند با مردم ارتباط برقرار کند.
۲ – در شیوه دوم، انعطافپذیری بیشتری وجود دارد: دولت میتواند با تعریف روشهای مختلف واگذاری، هم از منابع کمکهای بلاعوض مردمی در قالب موقوفات و نذورات و … برخوردار شود، و هم میتواند موقعیت بهتری برای جذب سرمایه و سرمایهگذاری بخش خصوصی در عرصه خدمات آموزشی فراهم کند.
با انتخاب شیوه دوم، سازمانهای آموزش و پرورش استانها و حتی شهرستانها باید در قالب نهادهایی با نظارت هیأتامنای منتخب مردم اداره شوند. دولت فضاهای آموزشی موردنیاز را خود تأمین کرده و تحویل سازمان میدهد. منابع مالی برای تأمین هزینههای جاری سازمان علاوه بر بودجه جاری پرداختی از سوی دولت که بهصورت عادلانه بین تمام مناطق کشور تقسیم میشود، کمکهای مردمی و درآمدهای موقوفاتی است که مردم به تدریج در اختیار سازمان متعلق به خودشان خواهندگذاشت. بهاینترتیب حتی انگیزه مردم برای کمکهای جاری و حتی وقف نیز بیشتر میشود، زیرا میتوانند محل صرف کمک پرداختی خود را مستقیماً تعیین کنند.
بهاینترتیب، منابع تأمین هزینههای جاری آموزش و پرورش در هریک از مناطق کشور حاصلجمع ارقام زیر خواهدبود:
۱ – کمک وزارت آموزش و پرورش که با توجه به تعداد جمعیت دانشآموز تحتپوشش بین مناطق تقسیم میشود.
۲ – شهریه پرداختی اولیا به مدارس غیرانتفاعی
۳ – کمکهای اولیا و خیرین به صورت نقدی و غیرنقدی
۴ – درآمد حاصل از داراییها و موقوفاتی که افراد خیّر با انگیزه بهبود سطح آموزش در آن منطقه به سازمان آموزش و پرورش که تحت نظارت هیأتامنای مردمی اداره میشود، هبه کردهاند.
در چنین فضایی، هر سازمان منطقهای که بتواند بهتر و بیشتر در مخاطبانش تأثیر بگذارد، از کمکهای بیشتری برخوردار خواهدشد، و خدماترسانی بهتری خواهدداشت. مردم و اهالی منطقه با طیب خاطر و با انگیزه قویتر به سازمان منطقه خودشان کمک خواهندکرد، زیرا میبینند که برخلاف شیوه موجود، کمکهای مردمی جایگزین بودجه دولتی نمیشود، بلکه مکمل آن است. زیرا همه سازمانهای مناطق به یک نسبت از بودجه جاری کمک دریافت خواهندکرد، و کمک مردم موجب کاهش یا قطع بودجه دولتی و اختصاص آن به منطقهای دیگر یا مصرفی دیگر نخواهدشد.
البته شیوه اداره موقوفات سازمانهای منطقهای مسائل خاص خود را دارد، و میتواند با کمک به گسترش بخش شبهخصوصی، بهعنوان چشم اسفندیار این طرح عمل کند. بحث در این باب فرصت بیشتری میطلبد.
دستهها: برنامهریزی و بودجه, سیاستگذاری اقتصادی