با جویبارهای تهران چه کرده‌ایم ؟

در گذشته‌ای نه‌چندان دور، که شهر تهران با گسترش خارق‌العاده خود در چهار جهت، به کلانشهری بی‌قواره تبدیل نشده‌بود، جویبارهای متعددی از کوهپایه‌های دامنه جنوبی البرز در حدفاصل رود کرج از غرب و جاجرود از شرق، جریان داشتند و آب‌های حاصل از ذوب برف‌های ارتفاعات را به سمت جنوب منتقل می‌کردند.
این جویبارها که تعدادشان به سیزده، چهارده‌تا می‌رسید، قدری پایین‌تر در قالب چند جریان آبی بزرگتر مجتمع می‌شدند. از درکه به سمت غرب همه جویبارها سهم رودخانه کن بود، که خود در ادامه به رودخانه کرج می‌رسید. از ولنجک به طرف شرق هم بقیه جویبارها بعد از طی نشیب و فراز فراوان، در بستری که به مسیل باختر معروف شده، به‌هم می‌پیوستند.
از سوی دیگر با سعی و تلاش طبیعت در طی هزاران سال، مجراها و گذرگاه‌هایی برای سیلاب‌های فصلی ایام بارندگی تراشیده و آماده شده‌بود، تا آب حاصل از رگبارهای تند بهاری با کمترین مزاحمت برای مردم، به دشت‌های جنوبی هدایت شوند.
ماجرا از آن زمان شروع شد که سیل جمعیت به‌سوی تهران سرازیر شد. اقتصاد مضمحل کشور، فقر شدید مناطق دوردست و در کنار آن تزریق درآمدهای سرشار نفتی به اقتصاد کشور، شرایطی را فراهم ساخته‌بود که بسیاری از ساکنان چهارگوشه کشور به امید یافتن شغل و درآمد بهتر، و برخورداری از رفاه بیشتر عازم تهران می‌شدند.
تهران بزرگ و بزرگ‌تر شد و کم‌کم تمام کوهپایه را در خود هضم کرد. گذرگاه‌های سیلاب‌های فصلی در این شهر رو به گسترش، ناهمواری‎هایی بودند که باید تسطیح می‌شدند تا ساختمان‌های مسکونی برای سکنه شهر ساخته‌شود. جویبارها هم سرنوشت بهتری در انتظارشان نبود.
مشکل این‌جاست که گسترش شهر براساس برنامه و طرحی جامع که متکی بر مطالعات کارشناسانه و علمی باشد، صورت نگرفت. به‌این‌ترتیب، به جای رسیدن به شهری آباد و زیبا، به دهی بزرگ و نه‌چندان آباد رسیدیم.
آن روزها که تهران با سرعت به سمت کوهپایه‌های شمال پیش می‌رفت، اگر مسؤولان شهری وقت به اهمیت جویبارها توجه می‌کردند، وظیفه‌ای مهمتر از انتقال فاضلاب از شمال شهر به جنوب آن را بر دوش آن‌ها می‌گذاشتند. می‌توانستیم این جویبارها را با بسترسازی مناسب به مکان‌هایی دیدنی تبدیل کنیم، که نه‌تنها مورداستفاده شهروندان قرار گیرد، بلکه حتی به‌عنوان یک جاذبه گردشگری مطرح شود. اما چنین نشد.
اینک آب گوارایی که از ذوب برف‌ها و یخ‌های ارتفاعات در جویبارهای شمال تهران جمع می‌شود، هنوز از محدوده مناطق شمال شهر خارج نشده، بوی تند فاضلاب را به خود می‌گیرد! ازسوی‌دیگر، در غیاب گذرگاه‌های طبیعی سیلاب‌های فصلی، به دنبال بارش شدید باران بهاری، خیابان‌ها و کوچه‌های شهر جور آن‌ها را می‌کشند.
تهران در پیشروی خود به سمت ارتفاعات شمال، به جای استفاده بهینه از این جویبارها هم به‌عنوان ذخیره آبی، هم به‌عنوان تفرجگاه و جاذبه گردشگری و حتی به‌عنوان منبعی برای تولید انرژی پاک، جفاکارانه طبیعت کوهپایه را درهم شکسته و به مرز نابودی رسانده‌است. حتی سفره آب زیرزمینی هم از این جفای عظیم بی‌نصیب نمانده‌است.
طی بیست سال گذشته حرکت خوبی در جهت اصلاح امور انجام گرفته‌است. شبکه فاضلاب شهری به‌تدریج کامل‌تر شده، و وظیفه انتقال پساب را برای تصفیه عهده‌دار می‌شود. بخش‌هایی از مسیر جویبارها به‌ویژه در سال‌های اخیر تبدیل به رود- دره‌هایی باصفا شده‌اند. در باب پاکسازی کوهپایه از زباله نیز فرهنگ‌سازی شده‌است.
این اقدامات همه و همه درخور تقدیر هستند. اما هنوز با شرایط مطلوب فاصله زیادی داریم. ابعاد مشکلی که با ندانم‌کاری چندده ساله گذشته ایجاد شده، به‌حدی عظیم است که با اقداماتی این چنین قابل‌حل نیست. به تعبیری، با ملاقه پخش‌وپلا کرده ایم و حالا داریم با قاشق چایخوری جمع می‌کنیم!
بازسازی و بازپیرایی جویبارهای شمال تهران، و بازگرداندن آن‌ها به وضعیت طبیعی خود، رفع همه آلودگی‌های آب‌های سطحی و منابع آلوده‌کننده، تکمیل زنجیره رود – دره‌ها از شمال تا جنوب شهر و حراست آب‌های سطحی و زیرسطحی از هرگونه آلودگی، حداقل کاری است که باید برای جبران ستمی که بر طبیعت شکننده کوهپایه رفته‌است، انجام شود.
نکته آخر این که رفتار ما با طبیعت کوهپایه شمال تهران، مینیاتوری از رفتار کل جامعه ایران با طبیعت و منابع طبیعی خویش است: طبیعت منابع و فرصت‌های فراوان در اختیار ما قرار داده‌است. اما ما به‌جای بهره‌برداری درست از آن‌ها، کفران نعمت ورزیده و گستاخانه دست به تخریب آن‌ها زده‌ایم.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.