“شاهزاده خوشبخت” الگویی برای کمکهای انساندوستانه
“شاهزاده خوشبخت” عنوان داستانی کوتاه از اسکار وایلد است که در سال ۱۸۸۸ منتشر شدهاست.
خلاصه ماجرا از این قرار است که مردم یک شهر مجسمه شاهزاده محبوبشان را که با جواهرات گرانبها تزیین شدهاست، بر یک بلندی نصب کردهاند تا با این کار مراتب احترام و قدردانی خود را نسبت به او اعلام کنند و بگویند که او همیشه در قلبشان جای دارد.
در یک غروب سرد پاییزی، پرستویی کوچک بر شانه مجسمه می نشیند تا خستگی بهدر کند. او میخواهد فردا صبح همراه دیگر پرستوها به سرزمینهای گرم جنوب کوچ کند، و زمستان را در آنجا بگذراند. پرستو متوجه میشود که مجسمه در حال گریستن است. علت را میپرسد.
شاهزاده میگوید از این بلندی متوجه فقر و نداری مردم شهر شدهاست و دوست دارد برای آنها کاری بکند. شاهزاده از پرستو خواهش میکند همانشب یکی از نگینهای گرانبهای دسته شمشیرش را برای خانوادهای فقیر ببرد. او که به شمشیر جواهرنشان نیازی ندارد.
صبح روز بعد، شاهزاده از پرستو خواهش میکند یکروز دیگر سفرش را عقب بیندازد و امشب هم نگین دیگری را برای فقیر دیگری ببرد. این کار بارها و بارها تکرار میشود، و پرستو عاقبت از کوچ باز میماند. در عوض زمستان آنسال خانوادههای فقیر شهر از بدبختی و فقر نجات مییابند.
با گذشت فصل سرما، مردم متوجه میشوند که این کمکها از کجا و چگونه به دست فقرا میرسید. شاهزاده دیگر نگین و جواهری برایش نماندهبود و پیکر بیجان پرستویی کوچک که سرمای زمستان را تاب نیاوردهبود، پیش پای مجسمه شاهزاده قرار داشت. مجسمه دیگر زیبا نبود. مقامات شهر آن را برداشتند و ….
این داستان کوتاه نکته خاصی را مطرح میکند که ارزش تأمل و اندیشیدن بیشتر را دارد:
مردم شهر برای نشان دادن عمق احساس و ارادتشان به شاهزاده، ثروتی عظیم را صرف ساختن مجسمه او میکنند. اما شاهزاده نیکوکار احتیاجی بهاینگونه ابراز احساسات ندارد. او با فرستادن جواهرات به خانههای مردم فقیر و نیازمند شهر، به مردم شهر میگوید که اگر قصد کار خیر دارید، به فقیران شهرتان کمک کنید و از دشواریهای زندگی آنان بکاهید.
پیام شاهزاده خوشبخت پیامی ماندگار و همیشگی است. فکرش را بکنید. اگر در مصرف مبالغ هنگفتی که همهساله بهعنوان نذورات و خیرات کنار گذاشته میشود، اولویت اول به رفع فقر و کمک به خانوادههای کمدرآمد و مستمند دادهشود، چه قدم بزرگی در مسیر فقرزدایی برداشتهمیشود.
حال در نگاهی فراگیرتر، اگر کلیه هزینههایی از این دست اعم از سفرهای زیارتی، مراسم و اجتماعات که با هزینه گزاف شکل میگیرد، مسیر خود را بهسوی خانوارهای فقیر و مستمند کج کند، چه میشود؟ یک نمونه از این هزینهها، حقالزحمههای هنگفتی است که به برخی مداحان پرداختهمیشود، یا هزینههای پذیرایی در بعضی اجتماعات مذهبی و تولید و پخش غذاهای نذری که با ریختوپاش فراوان همراه است.
حاجی دلاوری را درنظر بگیرید که برای بیستمینبار راهی سفر زیارتی حج عمره میشود و دقت فراوان همراه با وسواس در اجرای صحیح اعمال به کار میبرد. هزینه ولیمه هربار از سفر حج برگشتنش هم برابر با هزینه خورد و خوراک یک ساله یکصد خانوار مستمند است. تازه این دلاور اگر بخواهد کار خیر هم انجام بدهد، صرف ساخت بنایی باشکوه در مکانی مقدس خواهدکرد. غافل از این که با چنین بذل منابعی، نه تنها پیشوایان دینی خود را خوشحال نمیسازد، بل غمی بر غمهایشان میافزاید!
در جامعه امروز ما، همهساله مبالغ هنگفتی صرف نذورات و مراسم مذهبی و خیراتی از این قبیل میشود. هزینههای گزافی را صرف اعلام دلبستگی و ادای احترام به بزرگان دینی خود میکنیم. درحالیکه اگر از خود آن بزرگواران پرسیدهشود، هرگز چنین خاصه خرجیهایی را نمیپذیرند و به عاشقان خود توصیه میکنند: الله الله فیالایتام.
این نکته را هم اضافه کنم که منظور من تفریط در مقابل افراط نیست. بحث این نیست که کسی سفر زیارتی نرود یا ولیمه ندهد و یا مراسمی برای تجدید عهد با بزرگان و پیشوایان دینی خود برگزار نکند. اشکال بر افراط در اینگونه هزینهها وارد است که بهجای فقرزدایی در مسیر خاصهخرجی و ولخرجی هدایت میشود.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, فیلم، رمان و ادبیات