فرصتی برای تجارت منطقهای و فرا–منطقهای *
موقعیت ایران به عنوان دروازهای طبیعی برای ارتباط و مبادلات تجاری آسیای میانه با اقتصاد جهانی چندیندهه موردتوجه مسؤولان و مقامات ذیربط کشورمان بوده، اما تاکنون این فرصت بزرگ و ارزشمند چندان که باید قدر دانسته نشدهاست.
در اوایل دهه ۱۳۷۰، با همت مسؤولان وقت ارتباط ریلی ایران با کشورهای آسیای میانه از طریق خط آهن سرخس برقرار شد. حضور رؤسایجمهور چندین کشور آسیای میانه در کشورمان برای مراسم افتتاح این مسیر، نشان از اهمیت و اولویتی داشت که این کشورها برای تسهیل ارتباطشان با دریاهای آزاد قائل بودند.
چندسال بعد و به دنبال سقوط طالبان در افغانستان فرصت تجارت با این کشور و ارائه خدمات حملونقل ریلی و جادهای نیز به فرصتهای موجودمان اضافه گشته، و بهدنبال آن، “فرصت” تجارت با عراق نیز برایمان فراهم شد. بااینحال هنوز آثار مثبت این “موقعیت ویژه” در اقتصاد کشورمان و نیز کشورهای مزبور مشاهده نمیشود. به بیان دیگر، برنامهای جامع و سنجیده برای بهرهگیری از این موقعیت خاص و ایجاد رونق در اقتصاد منطقه تدوین و اجرا نشدهاست.
در طی اینسالها اگر مسؤولان وقت با جدیت به دنبال بهرهگیری از این فرصت بودند، اینک منبع عظیمی از درآمد در اختیار کشورمان بود و رونق اقتصادی و اشتغال و افزایش رفاه که علاوهبر شهروندان کشورمان، مردمان آسیای میانه را نیز از خیر و برکت همجواری با ایران به عنوان دروازهای برای ارتباط سازنده با اقتصاد جهانی بهرهمند میساخت.
اما گویی دلمشغولی سیاسیون و مقامات مسؤول این چنددهه، عرصه دیگری بود و فرصت گسترش تجارت منطقهای و بهرهگیری از “فرصت دروازه تجارت بودن” برای مقابله با “تهدید رکود اقتصادی و گسترش بیکاری” برایشان چندان مهم تلقی نمیشد. وقتی صحبت از دستور یکباره مسؤولان نفتی دولت سابق درباب قطع سواپ نفت مطرح میشود، بیشتر تحلیلگران توجهشان به زیان کوتاهمدت ناشی از این تغییر رویه، و از دست دادن فرصت سودآوری معطوف میشود. درحالیکه این اقدام در اصل نشان از بیتوجهی کامل به فرصت تجارت با آسیای میانه و ایفای نقشی کلیدی در اقتصاد منطقه بود. به بیان دیگر، هیچ برنامهای برای استفاده از این “فرصت” مدنظر متولیان امر نبود.
تشویق دولتهای منطقه آسیای میانه به همکاری بلندمدت با ایران و استفاده از موقعیت ویژهایران برای ارتباط با جهان، گسترش و تسهیل ارتباطات و تأمین زیرساخت لازم برای این ارتباط، بهتدریج اهمیت خود را از دست داد و دلمشغولیهای دیگری جای آن را گرفت.
اینک با راهاندازی خط آهن شرق دریای مازندران و تسهیل ارتباط کشورهای ایران، ترکمستان و قزاقستان، یکبار دیگر اهمیت حیاتی این “فرصت ویژه” موردتوجه قرار گرفتهاست. آن هم در شرایطی که با تغییر رویکرد دیپلماتیک کشورمان و اولویت بخشیدن به مذاکرات مربوط به پرونده هستهای، و نزدیک شدن به توافقی جامع بر مبنای رویکرد برد–برد، موقعیت جدیدی برای رشد اقتصادی نهتنها برای ایران بلکه برای کل منطقه فراهم شدهاست.
آیا اینبار اهمیت این موقعیت ارزشمند جغرافیایی قدر دانسته خواهدشد؟ آیا دولت فعلی و دولتهای آینده برنامهای برای گسترش تجارت با آسیای میانه و تبدیل ایران به دروازه تعامل با اقتصاد جهانی برای کشورهای منطقه تدوین خواهندکرد؟ اگر چنین برنامهای نداشتهباشیم، این معبر ریلی هم همانند راهآهن سرخس بهتدریج تبدیل به یک پروژه معمولی و کمفروغ خواهدشد، و این فرصت هم همانند بسیار فرصتهای دیگر که طی چنددهه اخیر برای کشورمان فراهم شده، مورد بیمهری قرار خواهدگرفت.
۲۳۸سال پیش، آدام اسمیت اقتصاددان برجسته اسکاتلندی کتاب خود “ثروت ملل” را با این بحث آغاز کرد که ثروت هر ملت ناشی از کار اوست. شاید علت توجه اسمیت به این نکته، جدیت او در زدودن رسوب تفکر مرکانتیلیستی از اذهان سیاستمداران وقت بود که طلا و نقره را تنها شکل قابلقبول ثروت میدانستند و کشوری را ثروتمند و مرفه تلقی میکردند که ذخیره طلا و نقره بیشتری داشتهباشد.
اینک این ادعا که باید با کاری مثل آنچه اسمیت کرد، برخی از سیاسیون و مدیران اقتصادی کشورمان را متوجه این نکته بکنیم که ثروت فقط در نفت خلاصه نمیشود، و ارزش برخی موقعیتهای کشور از کل ذخایر نفتیمان هم بیشتر است، ادعای عجیبی نیست. اگر مسؤولان و مقامات مربوط اهمیت این فرصتهای تاریخی را دریابند، هدف ارزشمند “اقتصاد بدون نفت” در حد یک شعار باقی نمیماند.
——————————————-
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۱۵ – ۹ – ۹۳ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی