از مدیران پروازی تا مدیران کورسی *

مدیرانی که ختمِ روزگارند
تو پنداری که آنان مردِ کارند؟
تمام فکرشان دنبال این است:
پسرجان را سرِ کاری گمارند!
مدیر شرکت شبه‌خصوصی
که یاران دلیرش بی‌شمارند!
رفیقِ بندِ کیفِ این مدیران
نه یک یا دو، تو گویی یک‌هزارند
نه در خوردن، نه در بُردن، نه رندی
ندیدم هیچ‌گاهی کم بیارند
به هرجا لِفت و لیسی شد مهیا
شتابان سوی آنجا ره سپارند!
غم دنیا مخور ناصر! که یاران
به دفتر، نقشِ شعرت می‌نگارند**
قصد طنزپردازی ندارم، هرچند ممکن است، نوشته‌ام قدری طنزآلود به نظر برسد. تقصیر از من نیست. گاه دشواری‌هایی که بر سر راه رشد و شکوفایی جامعه‌مان قد علم می‌کند، آنچنان نامتعارف و ناموزون است که نوشتن و پرداختن به آن‌ها ناخواسته قالب طنز به قلم نگارنده تحمیل می‌کند.
اصطلاح “مدیران پروازی” سابقه‌ای طولانی در ادبیات اداری و رسانه‌های ما دارد. تسهیل مسافرت از مرکز به شهرستان‌ها و بالعکس از یک سو، و بی‌اعتنایی به توان و تجربه نخبگان بومی ساکن منطقه از سوی دیگر، موجب شد فرصتی برای مسؤولان و مدیران ارشد سازمان‌ها و بنگاه‌های تجاری و تولیدی فراهم شود که از همکاری دوستان و همکاران همفکر خود به شکل مناسبی بهره گیرند: آن‌ها مجبور به سکونت در منطقه تحت‌فرماندهی نبودند و می‌توانستند با سفرهای منظم هوایی یا زمینی در عین استقرار در مرکز و بهره‌گیری از امتیازات آن، با استفاده از سیستم “کنترل از راه دور” به تصدی امور در شهر‎های بزرگ و کوچک بپردازند، و کشور را از توان مدیریتی خود به بهترین نحو برخوردار و مستفیض سازند.
گسترش انتقادات به‌جای ناظران و تحلیلگران، تا حد زیادی توانست مشکل “مدیر پروازی” را در سازمان‌های دولتی حل کند، و اینک گرایش قوی به استفاده از نیروهای بومی و ساکن در منطقه برای مشاغل مهم دولتی وجود دارد. بااین‌حال، به‌ویژه در شرکت‌های شبه‌خصوصی که تعدادشان کثیر، و ابعاد فعالیتشان بسیار گسترده و وسیع است، هنوز این پدیده حضور قوی دارد، و کارکردی فراتر از جذب نیروهای توانمند و استفاده از توانایی آنان یافته‌است. به بیان دیگر مدیر پروازی، فردی کاری و اهل‌فن که در بین نیروهای بومی هماوردی ندارد، نیست. او فقط از حلقه “دوستان” و ثقات مسؤول بالاتر محسوب می‌شود که با رئیس سابق خود به هم زده‌ و از سمت خود برکنار شده‌است. جناب مسؤول با هدف به‌جا آوردن رسم دوستی، باید او را به منصبی مناسب و پربازده بگمارد. به‌این‌ترتیب، سمت مدیر پروازی خلق می‌شود.
مدیر پروازی از یک سو هزینه گزافی بابت ایاب و ذهاب به سازمان متبوع تحمیل می‌کند. از سوی دیگر بابت سختی کار و دشواری دل‌کندن از اهل و عیال، باید از او دلجویی شود، و سختی کارش به شکل مطلوبی جبران گردد، که لابد استحقاقش را هم دارد. حال اگر نخبگان بومی معترض این شیوه انتصاب باشند، می‌توان فرصت‌های شغلی مطلوبی به صورت پروازی به آنان هم ارائه کرد، تا آن‌ها هم از این شیوه بهره‌مند شوند! به‌این‌ترتیب، همه برنده هستنند، و برد مدیر پروازی مستقر در مرکز، به معنی باخت نخبگان بومی نخواهدبود. حال این که سهامداران و ذینفعان چنین بنگاهی ضرر می‌کنند و بازنده میدان هستند، شاید چندان جلب‌توجه نکند.
اما خلاقیت بی‌بدیل ایرانی که در مسیر رانت‌یابی و رانت‌سازی، لمحه‌ای از پا نمی‌نشیند، به مزایای پدیده مدیریت پروازی بسنده‌ نمی‌کند. از این رو، اینک دیگر زمان سخن گفتن از پدیده‌ای به نام مدیریت پروازی نیست. چرا که در سایه گرفتاری تمام‌وقت ناظران و متولیان اجرایی و نظارتی کشور در منازعات سیاسی و جناحی، و درنتیجه بی‌توجهی آنان به معضلات روز در حوزه مدیریتی کشور، سال‌هاست شیوه کارآمدتری ابداع شده و جای آن را گرفته‌است؛ شیوه‌ای که من جسارت کرده و نام آن را مدیریت کورسی می‌گذارم، که گویا نسخه به‌روز شده مدیریت پروازی است.
در این شیوه، مدیر محترم که در عین فرصت‌طلب بودن، از “دوستان” است(۱)، نیازی به سفر زمینی یا هوایی برای رسیدن به منطقه تحت تولیت ندارد. او به لطف ارتباطات دوستانه و بدون آن که هنر و توانایی خاصی داشته‌باشد، در چندین شرکت از مجموعه شرکت‌های شبه‌خصوصی، سمت‌هایی از نوع عضو غیرموظف(!)، مشاور و … برای خود دست‌وپا کرده‌است. این مقام دلاور در طول روز با به‌اصطلاح یک کورس سفر درون شهری از یکی از شرکت‌ها به دیگری سر می زند، و تا شب با چند سفر و ایجاد ترافیک در سطح شهر، چندین شرکت را از مزایای همکاری بی‌دریغ و ایثارگرانه خود بهره‌مند می‌سازد. او چون زنبوری پرکار هرروز در رفت‌وآمد است، اما از عسل تولیدی این زنبور سهمی به سهامداران نمی‌رسد، خیرِ او فقط به خودش و البته دوستان وفادارش که در شرایط دشوار “دست او را گرفته‌اند”، خواهدرسید.
چندشغله بودن مدیران در بسیاری از شرکت‌های شبه‌خصوصی بیداد می‌کند. آن‌ها گاه حتی در زمان حضور در جلسه هیأت‌مدیره شرکت الف، به تلفن یکی از همرزمان(!) خود در شرکت ب جواب می‌دهند، و البته کارپرداز شرکت ج هم بیرون سالن منتظر است تا از ایشان یکی دو فقره امضا بگیرد.
فکرش را بکنید. این همه ایثار، این همه گذشت و فداکاری، این همه خَلَجان خدمت، این همه فَیَضان علم و دانش و تجربت، این همه فَوَران خلاقیت و هنر مدیریت! و در مقابل، این همه ناکارآمدی و مصیبت! دریغ که با این همه هنر، نه مدیران پروازی کمکی به پیشبرد امور کشور کرده‌اند و نه مدیران کورسی کمکی خواهندکرد.
——————————
۱ – یاد پیرهرات به خیر که فرمود: خدایا اگر کاسنی تلخ است از “بوستان” است، و اگر عبدالله مجرم است، از “دوستان” است.
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره دوشنبه ۳۱ – ۱ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.
** – در یادداشت چاپ شده در روزنامه فقط چهار بیت از شعر آمده، ولی شعر در اینجا کامل است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.