بزرگ‌ماهی‌ها و کوچک‌ماهی‌ها در دریای متلاطم بورس *

از سال ۱۳۶۸ که کشورمان از شرایط جنگی فاصله گرفت، و به‌تدریج فعالیت بورس اوراق بهادار گسترش یافت تاکنون، اقبال شهروندان به بورس به عنوان فرصتی برای سرمایه‌گذاری، افزایش قابل‌توجهی داشته‌است؛ هرچند این اقبال عمومی گاه و بیگاه و با نشیب و فرازهایی همراه بوده‌است.
به‌راستی سودی که این به‌اصطلاح اشخاص حقیقی در طول این سال‌ها از وارد شدن به عرصه معاملات سهام نصیبشان شده، چقدر است؟ بدیهی است که همه سرمایه‌گذاران در بورس نمی‌توانند در همه سال‌ها موفق به کسب سود سرشار شوند. بااین‌حال، می‌توان انتظار داشت که گروهی از سرمایه‌گذاران به سود متوسط، گروه کوچکتری به سود زیاد و گروهی بسیار معدود که در رأس هرم سودآوری قرار می‌گیرند، به سودی نجومی دست یافته‌باشند.
این اتفاق به‌طور طبیعی در همه بورس‌های فعال جهان همواره شکل می‌گیرد، و بخشی از سرمایه‌گذاران به ثروت گزاف دست می‌یابند. همان‌گونه که در بقیه حوزه‌های سرمایه‌گذاری و کسب‌وکار نیز، شاهد ظهور گاه و بیگاه افراد موفقی هستیم که با ابتکار و خلاقیت خود، به ثروت‌های افسانه‌ای دست می‌یابند، این اتفاق در عرصه بورس نیز تکرار می‌شود.
اما در اقتصاد ما، چندان خبری از این خلاقیت در عرصه کسب و کار نیست. اگر سروکله فرد موفقی پیدا شود، بلافاصله معلوم می‌شود از طریق بهره‌مندی از رانت و ارتباط با حامیان متنفذ خود توانسته به موقعیت مطلوب برسد، و خلاقیت و استعداد نقشی در این توفیق نداشته‌است. در عرصه بورس هم تاکنون شاهد بروز “پدیده” نبوده‌ایم. به این معنی که بورس ماچنین توان و ظرفیتی ندارد که فرد یا افرادی را به عنوان سرمایه‌گذاران موفق مطرح کند. به بیان دیگر، در شرایطی که بر بورس ما حاکم است، صد سال هم بگذرد، کسی نخواهدتوانست از عرصه سهامداری به ثروت عظیم برسد و نسخه وطنی امثال وارن بافت میلیاردر مشهور امریکایی باشد.
من منکر این که در همین شرایط نه چندان مطلوب هم، سرمایه‌گذارانی بدون بهره‌گیری از رانت اطلاعاتی توانسته‌اند عملکرد موفقی داشته‌باشند، نیستم. اما این افراد هم در بهترین شرایط فقط مختصری از تورم جلوتر بوده‌اند، و موفقیت درخشانیبرایشان اتفاق نیفتاده‌است. در بیشتر موارد، موفقیت اشخاص حقیقی به‌ویژه سهامداران خرد، بیشتر مرهون تشخیص زمان مناسب ورود به بورس و خروج از آن بوده، نه زمان مناسب خرید یا فروش سهم خاص. به عنوان مثال، اگر کسی در مهرماه سال ۱۳۹۲ وارد بورس شده، و قبل از بهمن ماه همان سال از بورس خارج شده‌باشد، برد خوبی داشته‌است. البته این برد چندان ربطی به معامله سهام ندارد، و چنین بردی را نمی‌توان جزو کارنامه بورس تلقی کرد.
به‌راستی چرا چنین است؟
شاید برخی تحلیلگران چنین پاسخی را به این سؤال بپسندند که: در اقتصاد ما از یک سو به دلیل بروز دشواری‌هایی در مسیر رشد و شکوفایی، و از سوی دیگر به دلیل ساختار غیررقابتی آن، فرصت‌های کسب سود و راه‎انداختن یک کسب‌وکار موفق، محدود و معدود است، و فقط در سایه برخورداری از رانت می‌توان به تداوم فعالیت امیدوار بود. در چنین شرایطی، چندان جای تعجب نیست که در بورس هم شرایطی مشابه حاکم باشد. به هر تقدیر، بورس میزان‌الحراره اقتصاد کشور است و تصویری از وضعیت آن را نشان می‌دهد.
این پاسخ هرچند ریشه در واقعیت دارد، اما به نظر من پاسخ کاملی نیست.بخشی از مشکل نه به کلیت اقتصاد و شرایط رکودی و تورم دورقمی و …، بلکه به ساختار بورس و شیوه فعالیت سهامداران بزرگ و سهم آن‌ها در بورس برمی‌گردد. بخش مهمی از دارایی‌های بورسی در اختیار تعداد محدودی بازیگر بزرگ است که با شیوه‌های خاص خود در بازار فعالیت می‌کنند.
شاید در عرصه تولید و تجارت، حضور تعداد محدود بازیگر قوی و توانمند و رقابت آن‌ها با همدیگر به جای رقابت انبوه تولیدکنندکان کوچک، تحت شرایط خاصی آثار مثبتی از خود برجای بگذارد، و موجبات بهبود روش‌های مدیریتی، افزایش بهره‌وری، سرمایه‌گذاری در عرصه تحقیق و توسعه و … را فراهم آورد؛ اما ترکیب ناموزون سهامداران در بورس، به‌گونه‌ای که شاهد حضور تعداد محدودی سهامدار خیلی بزرگ و تعداد فراوانی سهامدار کوچک باشیم، علامت مطلوبی نیست. در این حالت، سهامداران کوچک فقط باید تمام تلاش خود را به کار گیرند تا توسط ماهی‌های بزرگتر خورده‌نشوند!
در چنین شرایطی سهامداران بزرگ که اداره امور شرکت را در اختیار دارند، می‌توانند با بهره‌گیری از نوسانات بورس و رفتار هیجانی سهامداران کوچک که به‌راحتی تحریک شده، و به سرعت عکس‌العمل نشان می‌دهند، سهام خود را با بالاترین قیمت فروخته و با پایین‌ترین قیمت جمع‌آوری کنند و البته چنین اقداماتی را می‌توان آنچنان زیرکانه سامان داد که به‌اصطلاح عامیانه “تابلو” نشود.
وضعیت ویژه ترکیب سهامداران در بورس (تعداد اندک سهامدار خیلی بزرگ و تعداد بسیار زیاد سهامدار کوچک) شرایط بسیار مطلوب و استثنایی برای بازیگران بزرگ ایجاد کرده‌است. به‌این‌ترتیب، سهامداران کوچک در واقع به عنوان ضربه‌گیر در سیستم بورس وارد می‌شوند و با پذیرش خطر و گاه با از دست دادن تمام یا بخشی از سرمایه خود، خطر را از وجود ملوکانه سهامداران بزرگ دفع می‌کنند.
این ترکیب ویژه سهامداران ایجاب می‌کند که متولیان امر از شیوه‌های نظارتی بسیار دقیق‌تر و پیچیده‌تر نسبت به سایر بورس‌های فعال و موفق دنیا استفاده کنند، و با تمام توان مراقب منافع سهامداران کوچک باشند. اقداماتی از نوع اعمال محدودیت ساعتی برای معامله‌گران بزرگ و نیز اعمال محدودیت برای زمان توقف نمادهای معاملاتی را می‌توان از نوع اقداماتی دانست که در گذشته با هدف حمایت از منافع سهامداران کوچک، یا به بیان دیگر مراقبت ویژه از کوچک‌ماهی‌ها موردتوجه قرار گرفته‌است.بااین‌حال به نظر می‌رسد سازوکار حمایتی و مراقبتی مؤثرتری باید طراحی شود تا نتیجه مطلوب به دست آید. طبعاً این “مراقبت ویژه” تا زمانی ادامه خواهدیافت که ترکیب فعلی به هم خورده، و جای خود را به هرمی متوازن و متقارن از سهامداران خیلی کوچک تا خیلی بزرگ بدهد. هرچند شاید رسیدن به این مرحله در کوتاه‌مدت و حتی میان‌مدت مقدور نباشد.
————————————–
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره چهارشنبه ۲ – ۲ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.