میلیاردر نفتی متهم میکند *
آنچه میدانم از آن یار بگویم یا نه
راز آن حجره و انبار بگویم یا نه
دارم اسرار بسی در دل و در جان مخفی
اندکی زآن همه بسیار بگویم یا نه
وصف آن حامی پنهان که مرا شُهره نمود
بر سر کوچه و بازار بگویم یا نه
نام آن صاحب امضای طلایی سهل است
از رفیقان دغلکار بگویم یا نه؟ (۱)
پرونده بابک زنجانی بیشک یکی از مهمترین و عجیبترین پروندههایی است که در دستگاه قضایی کشور به آن رسیدگی میشود. اهمیت آن هم به دلیل عظمت ارقام مالی مورداختلاف و هم به دلیل شکل جابهجایی این همه پول و شیوه شکلگیری این تخلف است.
متهم پرونده تلاش میکند فعالیتهای گسترده مالی و ارتباطات پیچیده خود با سازمانها و بنگاههای اقتصادی کشور را در حدّ تحویل یک محموله نفتی برای فروش که به دلیل تحریم، امکان بازگرداندن پول آن وجود نداشتهاست، کوچک و محدود نشان دهد. اگر با کنار گذاشتن تمام اطلاعات و مطالب حاشیهای، فقط بر روی مطالبی که متهم در جلسه اخیر دادگاه بیان کرد، تمرکز کنیم، میتوان تصویری ساده از این ماجرا منطبق با توضیحات متهم رسم کرد:
میلیاردر جوان و موفق با حضور در عرصههای مختلف اقتصادی کشور، معروفیت و شهرتی بههم زدهاست. بهدنبال تشدید تحریمهای ظالمانه برعلیه کشور که فروش نفت و انتقال درآمد حاصل از آن را نشانه رفتهاست، مسؤولان وقت از او دعوت میکنند که به کمک شرکت نفت بیاید، محمولههای نفتی را تحویل گرفته، بفروشد و پولش را بیاورد. اما بعد از فروش نفت، به دلیل تعلل طرف دولتی، کار طول میکشد و دایره تحریم وسیعتر شده، و انتقال پول مشکل میشود و باقی ماجرا.
میلیاردر وجود امضای طلایی را انکار میکند، و صحبتهایش درباره مقامات سابق، بهطرز محسوسی جانبدارانه است، و سعی دارد مشکلات را به دوش مسؤولان فعلی بیندازد که همراهی نمیکنند و شمارهحساب نمیدهند!
اگر همین تصویر ساده براساس بیانات میلیاردر جوان را ملاک قرار دهیم، سؤالات متعددی مطرح میشوند، که با پرداختن به هریک از آنها، بازهم سؤالات و مباحث مهمی مطرح میشود:
۱ – در شرایطی که تحریمهای ظالمانه برعلیه ملت ایران درحال گسترش و تشدید بودند، و فروش نفت و انتقال درآمد حاصل از آن، در آستانه اعمال محدودیتهای فوقالعاده بود، دولتمردان وقت با سهلانگاری و سادهاندیشی مثالزدنی، ازیکسو با اقدامات تحریکآمیز و بیانات تند، آب به آسیاب بدخواهان و دشمنان میریختند، و ازسویدیگر مدام ادعا میکردند با تحریم نفت ایران، قیمت نفت چه میشود، و غرب دچار مشکل میشود و …. بهبیاندیگر آنان اصلاً تصوری از ابعاد دردسری که با ندانمکاری برای کشور درست کردند، نداشتند، و اینک حاضر به پاسخگویی نیستند، و حتی طلبکار هم شدهاند.
۲ – دولتمردان وقت برنامه منسجمی برای مقابله با تحریم نداشتند، و فقط میپنداشتند طرف مقابل دارد شوخی میکند. تصور آنها ظاهراً این بود که در صورت تشدید و تداوم تحریم، با استفاده از خدمات فعالان بخش خصوصی بهعنوان واسطه نفت را فروخته، و کالای موردنیاز کشور را میخرند. در این مرحله آنها با خیال خام خود، فردی مثل بابک زنجانی را بهعنوان ذخیره روز مبادا آماده کردهبودند.
۳ – سؤالی که در این مرحله مطرح میشود، این است که وقتی در سایه ندانمکاری چند دولتمرد کمتجربه و سرد و گرم روزگار نچشیده، کشور گرفتار چنین مشکلی شد، و با فرض این که راهی جز استفاده از پوشش بازرگانان ایرانی بهعنوان عامل فروش نبود، چرا با بررسی دقیق از بین بازرگانان معتبر و خوشنام و باتجربه، و براساس مناقصه محدود افرادی بهعنوان عامل انتخاب نشدند، و مقام مسؤول مستقیم رفت سر اصل مطلب و همای سعادت را بر شانه میلیاردر جوان نشاند؟ بابک خان وجود امضای طلایی را برای معرفی خود انکار میکند. اما باید دانست ورود او به این میدان یا باید با استفاده از رانت امضای طلایی اتفاق افتادهباشد، یا با استناد به بررسی و مقایسه سوابق و عملکرد و اعتبارسنجی رقبای دیگر. اگر امضای طلایی درکار نیست، کدام بررسی امانتدارانه و کدام “بازگشایی پاکات مناقصه” به انتخاب او منتهی شدهاست؟ تصمیم نهایی را چه کسی گرفته و او را توصیه کردهاست؟ با همت مسؤولان قضایی، در ادامه بررسی پرونده پاسخ این سؤال کلیدی روشن خواهدشد.
۴ – میلیارد جوان همکاری خود با حوزه نفت را محدود به دورهای کوتاه میداند، که خود جای بحث دارد. آیا مسؤولان وقت میتوانند تصویر روشنی از معاملات نفتی خود بدهند که در طول دوره تصدی، چه میزان نفت فروختهاند و پولش چه شدهاست؟ تا زمانی که اطلاعات روشنی از عملکرد فروش نفت در آن دوران طلایی ارائه نشود، نمیتوان با قاطعیت گفت که سهم میلیاردر جوان فقط همین محموله آخری بودهاست. به گفته یکی از مسؤولان محترم، در آن ایام، حتی در فلان اتاق وزارت کشور هم مذاکرات برای فروش نفت انجام میگرفتهاست! با حاکمیت چنین شیوهای، معلوم است که رانتخواران حرفهای جذب شیرینی این معاملات میشوند و “اتفاقات خاص” میافتد.
۵ – میلیاردر جوان از ارتباطات مالی گسترده خود با بانکها و بنگاههای اقتصادی و غیراقتصادی کشور سخن میگوید؛ برای مثال، مدیران فلان بانک دست به دامن او شده، و ۶۵ میلیارد تومان دستی! از او گرفتهاند و پس نمیدهند! یا صندوق تأمین اجتماعی میخواست کلیه شرکتهای زیانده خود را به او واگذار کند، تا اقتصاد کشور نجات بیابد، و …. با کنار هم گذاشتن این ادعاها، میتوان حدس زد که نقش، جایگاه و ارتباطات وی در دوران دولت سابق بسیار جدیتر و پررنگتر از تصویر سادهای است که خود سعی دارد، نشان بدهد. گویی او در نقش خزانهدار غیررسمی کشور در کنار دولت حاضر بوده، و با وزیر نفت در فرودگاه، و با سایر مقامات در هرجایی که کاری پیش میآمده، ملاقات میکرده، و مشکلات سازمانها را راه میانداختهاست!
آیا هیچیک از دولتمردان وقت از خود نپرسیدند که این جوان تازهسال اینهمه ثروت را چگونه تصاحب کرده، که هرقدر میبخشد، و بیحساب هزینه میکند، تمام نمیشود؟ آیا به فکرشان نرسید که ممکن است چنین پولی منشأ سالمی نداشتهباشد و بهانه به دست دشمنان کشور بدهد؟ آیا فکر نکردند ممکن است طعمهای برای گیر انداختن کشور در بحرانی جدید باشد؟ یا این که دقیقاً از منشأ ثروت او و این که از چه محلی کسب شده، اطلاع کامل داشتند، و بنابراین نیازی به تحقیقات بیشتر احساس نمیکردند.
۶ – متهم مدعی است ثروت گزافی در خارج از کشور دارد، و طلب وزارت نفت از او یک “پول خرد” محسوب میشود، اما برای نپرداختن این مبلغ ناچیز حاضر به تحمل دوسال زندان میشود! و هربار وعده پرداخت میدهد، اما پولی حواله نمیشود! او حاضر نیست ردی از داراییهای موردادعای خود نشان بدهد و با جدیت تلاش میکند مشکل خود را برخورد جناحی و تبلیغاتی مسؤولان فعلی با خودش نشان بدهد!
او به جای پاسخ دادن به اتهامات خود، میپندارد با متهم کردن مسؤولان فعلی به ناسازگاری و بیتدبیری، و با دادن خوراک تبلیغاتی به رسانههای مخالف دولت که دربهدر دنبال سوژهای نو و بدیع برای عَلَم کردن و تبلیغ بر علیه دولت منتخب مردم میگردند، میتواند راه فراری برای خودش بگشاید.
بهاینترتیب، اینبار به جای کمیسر مولداوان رومانیایی، این میلیاردر نفتی است که متهم میکند!
اما دیر یا زود این تاجر رند زبان خواهدگشود و از “راز موفقیت” خود در آن سالهای طلایی داستانها خواهدگفت؛ و از حمایتها، از سهلانگاریها و اعتمادهای بیجا، و از پرداختهای پیدا و پنهان خود مطالب فراوانی فاش خواهدکرد.
——————————-
۱ – با پوزش فراوان از عارف بزرگ شمس مغربی که غزل زیبا و پرمعنی ایشان را دستکاری کردهام تا زبان حال متهم باشد.
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره چهارشنبه ۱۳ – ۸ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: رانتخواری و فساد, سیاستگذاری اقتصادی