نگاهی به رهنمود اقتصادی جدید آقای سعید جلیلی *
آقای سعید جلیلی هربار که درباره اقتصاد سخن میگوید، سندی دیگر برای این ادعا فراهم میشود که ایشان و البته همفکرانشان کوچکترین اهمیتی به تعامل مثبت با جهان قائل نیستند و آن را شرط لازم گسترش مراودات تجاری و پیشرفت اقتصاد کشور نمیدانند.
وی چندروز پیش و بهدنبال بازدید از پالایشگاه ستاره خلیج فارس، از امکان توسعه ظرفیت پالایشگاهی و استفاده از این سیاست برای مقابله با حربه تحریم دشمنان سخن گفتهاست. به نظر ایشان با راهاندازی ده طرح مشابه و تبدیل نفت و گاز به فرآوردههای دیگر نهتنها نگران تحریم و قطع صادرات نفت خام خود نخواهیمبود، بلکه باید نفت کشورهای همسایه را هم بخریم.(۱) وی همچنین این فراز از سخنرانی خود را در صفحه منسوب به خود در فضای مجازی منعکس کردهاست.
با مراجعه به سایت اینترنتی پروژه مذکور معلوم میشود که عملیات اجرایی این پروژه از فروردین ماه ۱۳۸۷ آغاز شده، و طبق برنامه بنا بوده در اواسط سال جاری یعنی ظرف ۱۰٫۵ سال تکمیل گردد، و در جریان تکمیل آن شرکتهایی از ایتالیا، فرانسه، دانمارک و انگلستان همکاری داشتهاند.(۲)
بدینترتیب بهنظر میرسد آقای جلیلی در توضیح طرح خود بهتر است پاسخ چندین سؤال مهم را بدهند:
اولین سؤال این است که آیا این ده پروژه جدید بناست با همکاری شرکتهای مشابه راهاندازی شود یا نه. و در شرایطی که برخی شرکتهای خارجی به دلیل تشدید تحریمهای ظالمانه امریکایی تمایلشان را به همکاری با ایران از دست میدهند، فنآوری مورد نیاز چگونه تهیه خواهدشد؟ نکته قابلتأمل این است که برای برخورداری از ارزش افزوده بالا در صنعت پتروشیمی نیاز به فنآوری پیشرفته و انحصاری است، والا اگر بنا باشد همان کاری را تکرار کنیم که در پالابشگاههای قدیمی بهصورت تبدیل نفت خام به نفت کوره با قیمت پایینتر اتفاق میافتد، نمیتوان انتظار سودآوری را داشت. به بیان دیگر برای راهاندازی واحدهای موردنظر آقای جلیلی بهترین راه استفاده از فنآوری مدرن و همکاری با شرکتهای غربی خواهدبود.
سؤال دوم این است که حتی اگر در جریان تأسیس و راهاندازی این مجتمعها و انتقال فنآوری روز به داخل به مشکلی برنخوردیم، چه تضمینی وجود دارد که کشورهای منطقه نفت خام خود را به ما بفروشند؟! امروزه با اجرای پروژه ایرانهراسی دشمنان ایران تلاش کردهاند همسایگانمان را به ما بدبین کرده، و از هرگونه تعامل مثبت بین این مجموعه جلوگیری کنند. تندرویهای برخی محافل داخلی هم که اتفاقاً همگی همفکران آقای جلیلی هستند، قدرت تأثیرگذاری این پروژه شوم را افزایش دادهاست. در چنین شرایطی آیا جریان خرید نفت خام تولیدی منطقه که آقای جلیلی اسم آن را جلوگیری از خروج نفت از تنگه هرمز با ابزار اقتصادی مینامد، با مشکل مواجه نخواهدشد؟ یعنی آیا برای تجارت مفید و سازنده با کشورهای منطقه و استفاده از تمام ظرفیت این پروژههای جدید نیازمند گسترش تفاهم در منطقه و به شکست کشاندن پروژه ایرانهراسی نیستیم؟
سؤال سوم این است که اگر در مرحله خرید نفت خام منطقه هم مشکلی نداشتیم، برای صدور و فروش محصولات تولیدی خود در بازار جهانی نیازمند تعامل مثبت با جهان و حل مشکلات عضویت در سازمان تجارت جهانی نیستیم؟ در شرایطی که کشوری مثل تاجیکستان با تحریک عربستان مانع پذیرش تقاضای عضویت ایران در پیمان شانگهای میشود، آیا برای فروش این میزان عظیم محصولاتی که پروژههای آقای جلیلی روی دستمان خواهندگذاشت، مشکلی نخواهیمداشت؟ آیا امید آقای جلیلی در این مرحله به استفاده از شیوههای دور زدن تحریم با خدمات تضمینی امثال بابک زنجانی است؟
سؤال چهارم این است که حتی اگر برای فروش محصولات هم مشکلی پیش نیاید، درآمد حاصل از فروش این همه محصولات صادراتی چگونه و با استفاده از کدام شبکه بانکی در اختیار آقای جلیلی و همفکرانش قرار خواهدگرفت؟ اینک با تشدید تحریمها از طرف امریکا، هرچند طرف اروپایی در تلاش است تا شیوهای مناسب برای ارائه خدمات بانکی به ایران تدوین کند، اما حتی خود آقای جلیلی و همفکرانش به این “تلاش” به دیده تردید مینگرند. حال اگر کشورمان شیوه بیاعتنایی به تعامل مثبت با جهان را بهکار بگیرد که نسخه پیشنهادی همیشگی آقای جلیلی و همفکرانش است، در این عرصه با مشکل مواجه نخواهدشد؟
اما سؤال پنجم اینکه با شروع جریان احداث این پروژهها، آیا کشورهای ساحل جنوبی خلیج فارس از روی دست آقای جلیلی تقلب نمیکنند و خودشان با سرعت به ساخت و تکمیل چنین پروژههایی اقدام نمیکنند؟ در این صورت آیا رقابتی جدی و فرساینده برای فروش محصولات بین کشورهای حاشیه خلیج فارس درنخواهدگرفت؟ همانگونه که اینک در میدان فروش نفت و گاز گرفتار چنین معضلی هستیم؟
گفتنی است چندسال پیش نیز آقای جلیلی مشابه همین نسخه را برای اقتصادمان پیچیدهبود. در آن ایام وی گفت براساس بررسی او و همفکرانش ایران حتی در شرایط تحریم و بدون برجام هم توان کسب درآمد صادراتی سالانه ۲۰۰میلیارد دلار را دارد.(۳)
سالها پیش داستانی آموزنده را از پیری جهاندیده شنیدم که برایم بسیار قابلتأمل بود:
سرگروهبان داشت به سربازان تازهکار شیوه جنگ سرنیزه را تعلیم میداد: از طرف راست حمله میکنید و با سرنیزه به پهلوی دشمن فرضی میزنید، سپس با حرکتی سریع خود را با طرف چپ او رسانده، و ضربهای دیگر وارد میکنید و ضربه نهایی را رودررو به قفسه سینهاش میزنید!
یکی از سربازهای جوان درحالی که متفکرانه چانهاش را میخاراند، دستش را بلند کرد و پرسید: جناب سروان! مگر دشمن مانکن جلو مغازه لباسفروشی است که از هر طرف خواستیم به او ضربه میزنیم؟ او هم دست دارد و هم سرنیزه! اگر او هم خواست ما را بزند، چه کنیم؟!
مشکل آقای جلیلی و همفکرانش این است که در بازی پیچیده سیاست جهانی، مثل همان سرگروهبان طرف مقابل را با مانکن جلو مغازه لباسفروشی اشتباه گرفته، و میپندارند که بدون تعامل مثبت با جهان و بدون از دست دادن چیزی، میتوانند طرف مقابل را وادار کنند که با آنها کنار بیاید و همه شرایطشان را بپذیرد. از دید آنها به بیان عامیانه طرف مقابل در حدی “ریز” و ناتوان است که نیازی به تعامل با او را احساس نمیکنند.(۴)
دقیقاً به همین دلیل است که نگارنده براین باور خود اصرار دارد که مسلط شدن تفکر آقای جلیلی و همراهانش بر سیاست و اقتصاد کشور، با کنار گذاردن عامل تدبیر و خردورزی بحرانی عظیم را به کشور مظلوممان تحمیل خواهدکرد.
——————————–
* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره شنبه ۳ – ۶ – ۹۷ به چاپ رسیدهاست.
۱ – مراجعه کنید به:
جلیلی – نمیتوان با اتکا به یک قدرت در برابر قدرت دیگر ایستاد
سعید جلیلی – باید نفت کشورهای منطقه را هم بخریم
۲ – مراجعه کنید به:
پالایشگاه میعانات گازی ستاره خلیج فارس
۳ – مراجعه کنید به یادداشت زیر:
آقای جلیلی و ” راه رشد غیرتعاملی
۴ – ناگفته پیداست که مخالفت با طرز فکر آقای جلیلی که همان “ریز دیدن” دشمنان است، به معنی بزرگ و شکستناپذیر دیدن آنان نیست. رمز موفقیت در عرصه سیاست خارجی این است که با درک کامل تواناییها و ضعفهایمان مسیری را در پیش بگیریم که به بالاترین میزان منافع ملی دست پیدا کنیم. به بیان دیگر باید با پرهیز از ریز یا درشت دیدن، به واقعبینی پناه بیاوریم و براساس واقعیات تصمیم بگیریم. همانگونه که ریز دیدن دشمنان خطرناک و پرهزینه است، درشت دیدن هم خطرات و هزینههای خود را دارد.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, یککمی سیاسی