اقتصاد ما و واکسنی برای اعتمادسازی *
توسعه اقتصادی و دستیابی به پیشرفت همهجانبه دراصل محصول همکاری نزدیک شهروندان، فعالان اقتصادی و مدیران جامعه است، و بیتردید این همکاری فقط در سایه اعتماد متقابل امکان بروز و ظهور خواهدداشت. به بیان دیگر حکومت باید تصویری از خود در اذهان شهروندان ایجاد کند، که همگان هم توان کارشناسی و تدبیر او و هم حسن نیت او را باور کنند. دولت و دولتمردان باید شهروندان را متقاعد کنند که جز بهبود امور جامعه و افزودن بر درجه رفاه و سربلندی آنان همّ و غمّ دیگری ندارند، و از سوی دیگر کارشان را بهخوبی بلدند.
در جامعهای که چنین اعتمادی وجود نداشتهباشد، کار بسیار دشوار خواهدبود. هر سیاست و تدبیری که مدیریت ارشد جامعه به کار گیرد، با مقاومت و بیاعتنایی و عدم همراهی شهروندان و فعالان اقتصادی بینتیجه خواهدماند.
نگاهی گذرا به شرایط امروز جامعهمان نشان میدهد که بیاعتمادی گستردهای نسبت به عملکرد مدیران و متولیان امور در حوزههای مختلف شکل گرفتهاست. در چنین شرایطی عجیب نیست که مشاهده میکنیم مثلاً رئیس وقت کمیته امداد برای این که مخاطبان سخنش را باور کنند، به قسم حضرت عباس متوسل میشود، (۱) یا وزیر بهداشت و درمان برای این که شهروندان گفتههای او در مورد واکسن وارداتی را باور کنند، اعلام میکند که این واکسن را اول خود مسؤولان و خانوادههایشان خواهندزد. (۲)
بهراستی ما را چه شدهاست؟
رفتار قیممآبانه برخی مسؤولان، بیتوجهی به ضرورت اقناع شهروندان، بیاعتنایی به معیار شفافیت، رقابت مخرب سیاسی، توجه مفرط نهادهای عمومی به درآمدزایی و تجارتپیشگی همه و همه دست به دست هم داده، و به این بیاعتمادی و بدبینی دامن زدهاند. گویی شهروندان و دولتمردان هرکدام دغدغههای خاص خودشان را دارند، و فقط تمام تلاششان این است که خود را از مکر طرف مقابل ایمن دارند!
از یک سال و اندی پیش که سیر صعودی شاخصهای بورس توجه عموم مردم را جلب کرد، شاهد رونق معاملات سهام بودیم. دولت سهام خود در شرکتها را عرضه کرد، و مردم با ولع تمام اقدام به خرید سهام کردند. اگر در آن ایام مطالعهای درباب تصورات و پیشبینی خریداران سهام از آینده بورس انجام میگرفت، میتوانستیم شاهد حضور دو طرز تلقی در بین خریداران باشیم: گروه اول میپنداشتند دولت از تداوم رونق بورس حمایت خواهدکرد، پس میتوان به این بازار اعتماد کرد، و اقدام به سرمایهگذاری نمود، حتی اگر لازم باشد، برای تأمین منابع مالی لازم، فروش سایر انواع دارایی هم توجیه دارد. گروهی دیگر با قدری بدبینی معتقد بودند دولت برای مدتی کوتاه از رونق بورس حمایت خواهدکرد، تا بتواند با فروش داراییهایش کسری بودجه خود را تأمین کند و بعد از آن بورس را به حال خود رها خواهدکرد. آنان معتقد بودند، بهاصطلاح تا تنور بورس داغ است باید نان بپزند، و با دریافت اولین علائم از رفع مشکلات مالی دولت، به سرعت از بازار خارج بشوند.
با گذشت زمان و سقوط شاخص بورس گروه اول نیز با اعتمادی خدشهیافته به صف گروه دوم پیوستند. به بیان دیگر اتفاقی که در بورس اوراق بهادار طی یک سال و اندی گذشته افتاده، نمونهای بارز از بیتدبیری و اعتمادسوزی مسؤولان است که شهروندان و داراییهایشان را فقط در حد ابزاری برای رفع نیاز مالی نهاد متبوع خود میدانند، و لطمه زدن به اعتماد مردم برای حل مشکلات کوتاهمدت دولت را مجاز و موجه میپندارند.
مورد قابلتعمق دیگر، با انتشار اخبار مربوط به خرید واکسن وارداتی کرونا مطرح شد. رفتار مسؤولان و عدمشفافیت که گویی تبدیل به یک عادت برای بسیاری از مقامات شدهاست، چنان صحنهای پیش چشم شهروندان آراست که ظاهراً خرید واکسن و واردات آن از مهمترین اتفاقات سیاسی کشور است! اظهار نظرهای متناقض، اطلاعرسانی ناقص و تأیید و تکذیبهای پیدرپی شرایطی را ایجاد کرد که شهروندان باور کنند همانطور که در شرایط دشوار تورم دورقمی کسی به فکرشان نیست، و آنان را به حال خود رها کردهاند، در میدان سلامت هم مسؤولان بیشتر از این که نگران سلامتی آنان باشند، به ملاحظات سیاسی و وضعیت روابط با برخی کشورها میاندیشند. حال به این ملغمه عملکرد اعتمادسوزانه رسانههای رسمی کشور را هم اضافه کنید که گویی تمام رسالتشان اثبات این نکته است که ما خوشبختتر از سایر مردم دنیا هستیم.
در چنین شرایطی وقتی متولیان امر در مورد خرید یا عدم خرید فلان دارو تصمیمی میگیرند، کمتر کسی به این موضوع میاندیشد که علت این تصمیم یک مطالعه کارشناسانه و نگرانی از بابت سلامت عمومی جامعه بودهاست. آنها در درجه اول به احتمالهایی نظیر صرفهجویی دولت و جبران کسری بودجه، حفظ منافع تجاری تولیدکنندگان داخلی که عمدتاً “مخاطبان خاص” هستند، یا احتمالاً منازعات سیاسی در سطح منطقهای یا بینالمللی فکر خواهندکرد.
بیاعتمادی روبهگسترش بین شهروندان و متولیان امور جامعه بحرانی بسیار فراتر از شکست فلان جریان سیاسی و تصرف دولت یا مجلس توسط حزب رقیب بهدنبال خواهدداشت. در سایه این بیاعتمادی و با افول سهمگین سرمایههای اجتماعی، در سالیان آینده رشد اقتصادی کشور با دشواریهایی بهمراتب بیشتر روبهرو خواهدشد؛ فرار سرمایه و خروج نخبگان از کشور شدت و سرعت بیشتر خواهدگرفت، و جامعه خسارتی عظیم را تحمل خواهدکرد.
امروز وظیفه همه سیاستمداران، سخنوران و نخبگان دلسوز جامعه که آرزوی توسعه همهجانبه ایران را دارند، این است که به قدر وسع خود برای مبارزه با این اعتمادسوزی تلاش کنند و دولت و نهادهای عمومی را وادار سازند تا با محرم و صاحب حق تلقی کردن مردم، دیوار بلند بیاعتمادی بین مردم و حکومت را تخریب کنند. حاکمان باید این واقعیت را بپذیرند که شهروندان دیگر رعیت نیستند بلکه سهامداران جامعهاند و آنان حق دارند درباره آنچه مربوط به سرنوشت آینده کشورشان است، به بهترین نحو و با صریحترین شیوه بیان بشنوند.
————————————–
* – این یادداشت در روزنامه شرق شماره ۱۸ – ۱۱ – ۹۹ به چاپ رسیدهاست.
۱ – مراجعه کنید به:
فتاح: به حضرت عباس پولی از کمکهای مردم به خارج از کشور نمیرود
۲ – مراجعه کنید به:
وزیر بهداشت: واکسن را اول به خانواده خودمان تزریق میکنیم
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, یککمی سیاسی