تأملی در اقتصادیات واکسیناسیون *
آقای امیرحسین قاضیزاده هاشمی نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو ستاد ملی مقابله با کرونا چندی پیش در مورد پرونده واکسیناسیون مطالب قابلتاملی گفتهاند. هرچند بسیاری از نکات موردنظر ایشان قابل نقد و بررسی و حاشیهنگاری است، بااینحال در این یادداشت فقط به یک نکته از بیانات ایشان در برنامه تلویزیونی تهران بیست میپردازم. ایشان معتقدند ایمنی ایجادشده با واکسن فایزر فقط ۲درصد از واکسن سینوفارم بیشتر است (۹۵درصد در مقایسه با ۹۳%). اما قیمت فایزر از سینوفارم خیلی بالاتر است (۱۵دلار در مقایسه با ۳٫۵دلار). پس از نظر اقتصادی توجیهی ندارد که واکسنی تا بدینحد گران خریداری کنیم. به بیان دیگر ایشان میگویند هرچند عملکرد فایزر از سینوفارم مختصری بهتر است، اما این “بهتر بودن” ارزش چنین قیمت بالایی را ندارد.
این درست است که لزوماً هر “بهتر بودن” نمیتواند و نباید مصرفکننده را وادار کند تا قیمتی بسیار گزاف برایش بپردازد. اما باید ارزیابی درستی از دو طرف معادله داشتهباشیم تا مقایسه درستی انجام داده، و تصمیم درستی بگیریم. حال سؤال این است که آیا آقای قاضیزاده ارزیابی درستی از دو طرف معادله دارند؟
فرض کنیم ارقامی که ایشان در مورد میزان درصد ایمنی دو واکسن و قیمت جهانی ایندو ارائه میکند، درست باشد. هرچند به دلیل محاسبه نادرست ایشان از نسبت قیمتها، تردید در مورد این درستی، نامعقول نیست. زیرا ایشان عدد ۱۵ را ۵ الی ۶ برابر ۳٫۵ اعلام میکند، تا این ارزیابی به ضرر فایزر تمام شود. همچنین فرض کنیم امکان تحویل دو واکسن به کشورمان از نظر زمانبندی و تعداد دقیقاً مساوی بوده، و از همان زمان که امکان تأمین فایزر برای کشورمان فراهم شد، امکان تأمین سینوفارم هم به همان میزان وجود داشت. به بیان دیگر موقتاً تأخیر در عرضه سینوفارم را نسبت به فایزر نادیده میگیریم.
حال اگر با این دو فرض، میزان ایمنی دو واکسن را مقایسه کنیم به نتیجه معنیداری میرسیم: ۵درصد از کسانی که واکسن فایزر برایشان تزریق شده، در معرض ابتلا هستند. این عدد در مورد سینوفارم به ۷درصد می رسد، یعنی با انتخاب سینوفارم به جای فایزر در شرایط برابر جمعیت در معرض خطر بیماری در کشور ۴۰درصد افزایش مییابد (۷ در مقایسه با ۵). طبعاً با افزایش جمعیت بیمار، مرگومیر هم به همین نسبت و بلکه بیشتر افزایش مییابد. زیرا با افزایش جمعیت بیمار امکان ارائه خدمات بیمارستانی در سطح مطلوب برای همه بیماران فراهم نخواهدبود.
برای قضاوت بهتر در مورد سخنان آقای قاضیزاده باید اختلاف هزینه واکسیناسیون با فایزر و سینوفارم را با تفاوت میزان شیوع بیماری و مرگومیر در دو حالت مقایسه کنیم. با عنایت به قیمت اعلامشده، هزینه تأمین واکسن فایزر با کیفیت قدری بهتر از سینوفارم برای کل شهروندان کشور در مقایسه با سینوفارم تقریباً ۹۸۸ میلیون دلار بالاتر است. به بیان دیگر اگر مسؤولان تصمیم میگرفتند به جای واکسیناسیون سرتاسری با سینوفارم از واکسن فایزر استفاده کنند، باید ۹۸۸ میلیون دلار بیشتر هزینه میکردند. اما در مقابل درصد گسترش بیماری، درصد مرگومیر و تعداد خانوادههای عزادار کمتر از میزان فعلی میبود.
اگر این فرض معقول را بپذیریم که تفاوت درصد مرگومیر ناشی از کرونا در کشور ما با متوسط جهانی، میتواند برآورد مناسبی برای تفاوت میزان مرگومیر در دو حالت (فایزر به جای سینوفارم) باشد، دراینصورت میتوانگفت کشور ما بهازای هر ۲۰٫۰۰۰ دلار صرفهجویی متحمل یک مورد مرگومیر بیشتر شدهاست. زیرا اگر دولتمردان کشورمان همسو با سایر کشورها در زمان مناسب تصمیم به تأمین واکسن میگرفتند و فرصتسوزی نمیکردند، اکنون دلیلی نداشت که نرخ مرگومیر کشورمان از متوسط جهانی کمتر نباشد.
حال با عنایت به این چند مورد عدد و رقم، بهتر میتوان در مورد دیدگاه آقای قاضیزاده قضاوت کرد. ایشان میگوید بهتر بودن فایزر از سینوفارم در حدی نیست که ارزشش را داشتهباشد. معنای این جمله ساده که شاید در بسیاری از میدانها درست باشد، اما در موقعیتی که درباب جان انسانها سخن میگوییم، نامعقول است، این است که اگر میتوانیم با صرف هزینه حداکثر ۲۰٫۰۰۰ دلار جان یک انسان را نجات بدهیم، این کار را نکنیم چون خیلی گران است! به بیان دیگر ارزش جان یک انسان در محاسبات ایشان کمتر از ۲۰٫۰۰۰ دلار تعیین شده، که حتی در حد دیه تعیینشده سال جاری هم نیست!
جهت مزید استحضار ایشان باید عرض کنم که رقم مزبور قابلمقایسه با تولید ناخالص داخلی سرانه کشور برای سه سال متوالی است. یعنی ایشان حاضر نیستند میزان تولید سه سال یک شهروند را برای نجات او از مرگ حتمی هزینه کنند.
گفتنی است در این محاسبه سرانگشتی، تقریباً همه موارد محاسباتی با فرضهای معین به نفع آقای قاضیزاده تعیین شدند تا جای شک و شبههای نماند، و بیتردید اگر ارقام و اعداد و نسبتها براساس فرضهای نزدیک به واقعیت تعیین شوند، نتیجه حتی تکاندهندهتر از این هم خواهدشد.
سخن گفتن از ارزش جان انسانها گستاخانه است. آمار مرگومیر برای تحلیلگران شاید فقط یک عدد باشد، اما برای خانوادههایی که عزیزانشان را از دست دادهاند و متأسفانه همچنان از دست میدهند، چیز دیگری است. ایکاش سیاستگذاران و سخنوران در محاسباتشان قدری محتاطتر باشند، و با تصمیمات نابجایشان با سلامت شهروندان بازی نکنند.
بهیقین در چند سال آتی و با مهار ویروس کرونا، تجربیات جهانی در برخورد با این بحران گردآوری شده، و به منبع درسی در دانشگاههای معتبر جهان تبدیل خواهدشد. بهراستی اینک که سرنوشت تلخ دریاچه ارومیه در بعضی دانشگاهها بهعنوان یک رویکرد نادرست زیستمحیطی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، آیا کارنامه ایران ما در عرصه مبارزه با کرونا و تأمین سلامت برای شهروندان کارنامهای برای عبرت سایرین تلقی خواهدشد، یا نشانهای از توان مدیریتی کشورمان خواهدبود؟
——————————
* – این یادداشت در روزنامه شرق شماره شنبه ۲۳ – ۵ – ۱۴۰۰ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: جامعه, سیاستگذاری اقتصادی