مؤسسات خیریه؛ نگاهی آسیبشناسانه *
پرونده مؤسسات خیریه در کشورمان چندینسال است که موردتوجه روزافزون رسانهها و کارشناسان قرار گرفتهاست. یکی از دلایل این توجه روزافزون گستردگی کمّی خیریهها در کنار کمرنگ بودن آثار حضور و فعالیت آنها در جامعه است. ناظران از حضور چند دههزار مؤسسه خیریه در کشور سخن میگویند، بااینحال به نظر میرسد دستآورد حضور و فعالیت اینهمه تشکل چندان رضایتبخش نیست، زیرا در کنار این حضور پرتعداد، هنوز در بسیاری از حوزههای اجتماعی از جمله کمک به مناطق محروم نیاز به حضور جدی مؤسسات خیریه احساس میشود. این بدانمعنی است که یا حجم فعالیت خیریه و انساندوستانه در کشورمان متناسب با ابعاد نجومی نیاز و کاستیهای موجود نیست، و یا آرایش و ساماندهی این نیروی عظیم اجتماعی بهگونهای نیست که بتواند همه حوزهها را پوشش بدهد و به بیان دیگر عملکرد آن همراه با ناکارآمدی است.
الف – نکات کلیدی و پایه
ازاینرو نگاه آسیبشناسانه به موضوع میتواند در مسیر درک بهتر صورت مسأله و یافتن راهحل مناسب و کارآمد کمک بکند. در قدم اول باید تصویری درست از صورت مسأله تهیه شود. در این راستا توجه به نکات زیر ضرورت دارد:
۱ – حس انساندوستی یک حس درونی و ذاتی است و انسانها در شرایط عادی تمایل به همراهی با فعالیتهای انساندوستانه و خیرخواهانه دارند. ازاینرو در همه جوامع بشری کموبیش فعالیتهای انساندوستانه جریان دارد.
۲ – هرچند ادیان الهی پیروان خود را به همراهی با فعالیتهای خیریه توصیه کرده، و بر این رفتار تأکید فراوان داشتهاند، اما حتی در جامعهای که با ارزشهای دینی آشنایی ندارد، بازهم فعالیتهای انساندوستانه در مقیاس وسیع قابلمشاهده است، زیرا همانگونه که اشاره شد، انساندوستی حسی ذاتی است و همه انسانها نیاز به “انسان نیک” بودن را بهعنوان یک نیاز اخلاقی و معنوی درک میکنند. ازاینرو میتوانگفت فعالیتهای خیریه حتی فراتر از باورهای دینی برای بشر مطرح است، هرچند ادیان و پیشوایان دینی بزرگترین مروجین رفتار انساندوستانه بودهاند.
۳ – یک قدم فراتر، فعالیتهای انساندوستانه حتی با اهداف مادّی و درعینحال غیرانتفاعی هم قابلانجام است. بهعنوان نمونه برخی تشکلها با هدف رفع موانع رشد و توسعه پایدار جامعه و بهرهمندی جامعه و خود و فرزندانشان از آثار این تحول اجتماعی، به رفع کاستیهای جامعه و زدودن فقر همت میگمارند، زیرا بر این باور هستند که ازیکسو فقر گسترده مانع دستیابی به هدف توسعه بلندمدت جامعه است، و از سوی دیگر زندگی همراه با سربلندی و رفاه خود و فرزندانشان در گرو تحقق این هدف است.
۴ – یک قدم دیگر فراتر، حتی فعالیتهای انساندوستانه همراه با منافع مادّی هم قابلتصور است. فعالیتهایی از نوع مسؤولیت اجتماعی شرکتها را میتوان نمونهای از این نوع دانست. یک بنگاه اقتصادی ازیکسو برای تداوم فعالیت خود، بهبود ارتباط با جامعه و تقویت برند خود نیازمند ارائه تصویری مثبت از خود به جامعه ذینفعان است. از سوی دیگر ارتقای کیفیت زندگی جامعه همجوار و بهبود سطح آموزش میتواند فضا را برای فعالیت آینده بنگاه در مقیاس گستردهتر آماده سازد.
۵ – فعالیتهای انساندوستانه که با اهداف اجتماعی شکل میگیرد، بار بزرگی را از دوش دولتها برمیدارد. در نبود این فعالیتها، دولت باید با صرف هزینه گزاف از بودجه عمومی کشور این کمبود را جبران میکرد. به بیان دیگر مؤسسات خیریه کمک بزرگی به دولتها رسانده و در مسیر اهداف و برنامههای اجتماعی دولت تلاش میکنند. ازاینرو هرقدر حجم این فعالیتها افزایش یابد، دولت انتفاع بیشتری خواهدبرد. و به همیندلیل دولتها میبایست سیاستهای تبلیغی سنجیده برای تشویق شهروندان به امر مشارکت در فعالیتهای خیریه به کار گیرند.
دولت با نظارت بر اقدامات تشکلهای خیریه و تشویق مردم و نهادهای مردمی به فعالیت در این میدان، میتواند نیروی اجتماعی عظیمی را در خدمت اهداف خود بهکار بگیرد. دولت با رصد فعالیت خیریهها به بررسی این واقعیت خواهدپرداخت که آیا همراهی مردم با خیریهها و توجه و علاقه آنان به فعالیتهای انساندوستانه درحال افزایش یا کاهش است و برای افزایش سرعت رشد این علاقه و همراهی چه باید کرد؟
۶ – اقدامات انساندوستانه تحت تأثیر روحیات و باورها و اطلاعات شهروندان شکل میگیرد. بهعبارت دیگر این عوامل تعیین میکنند که منابع مالی کنار گذاشتهشده برای چنین فعالیتهایی صرف دستیابی به چه اهدافی بشوند. بدینترتیب لزوماً صرف این منابع توسط تشکلهای مردمی با بهترین شیوه تخصیص و مدیریت همراه نخواهدبود و ممکن است گرفتار افراط و تفریط شود. دولت میتواند از طریق آموزش و نیز ساماندهی فعالیتهای انساندوستانه، مانع از هدر رفتن منابع شده، و بهرهوری و کارآمدی را در این میدان به بالاترین سطح ممکن ارتقا بدهد. بدینترتیب فعالیتهای انساندوستانه اهدافی را دنبال خواهندکرد که متضمن بیشترین درجه رفاه اجتماعی و توسعه بلندمدت جامعه باشند. به بیان دیگر دولت با تدوین برنامه بلندمدت توسعه کشور مسؤولیت انجام بخشی از امور عامالمنفعه را به مؤسسات خیریه واگذار کرده، و از این طریق میتواند منابع محدود خود را صرف پروژههای دیگر برای تسریع جریان توسعه بکند.
۷ – تمایل ذاتی مردم به همراهی با فعالیتهای انساندوستانه ممکن است موقعیتی را در اختیار افراد فرصتطلب و سودجو بگذارد که با فریفتن شهروندان و گردآوری منابع مالی در قالب کمکهای مردمی، منافع فردی خود را دنبال کنند. بدینترتیب بخشی از منابع مالی گردآوری شده برای امور خیر از این چرخه خارج میشود. اما مهمتر از آن، اعتماد عمومی به تشکلهای خیریه تضعیف میشود. به همین دلیل دولت میتواند با نظارت دقیق خود در این میدان و ساماندهی تشکلهای مردمی فعال در این عرصه، مانع از انجام چنین اقداماتی بشود. به بیان دقیقتر مصلحت اجتماعی ایجاب میکند مؤسسات خیریه در مسیری حرکت و فعالیت کنند که بتوانند بیشترین حد اعتماد شهروندان را جلب کنند. دراینصورت شهروندان با طیب خاطر در فعالیتهای عامالمنفعه شرکت کرده و کمکهای خود را در اختیار این مؤسسات قرار خواهندداد. نظارت دولتی باید بهگونهای شکل بگیرد که هر عاملی که موجب سلب اعتماد مردم به این مؤسسات میشود، حذف و بیاثر شود.
۹ – ممکن است برخی متخلفان برای اقداماتی مانند پولشویی یا فرار مالیاتی یا دریافت مجوزهای مختلف برای فعالیتهای سودآور از عنوان مؤسسات خیریه استفاده کنند، یعنی با پوشش مؤسسه خیریه فعالیتهای خود را گسترش بدهند، زیرا طبعاً عنوان مؤسسه خیریه میتواند اعتماد مقامات دولتی و عموم مردم را جلب کند. ازاینرو باید نظارتی مستمر و منسجم بر فعالیت این مؤسسات اعمال شود تا بروز این اتفاقات اعتماد مردم را به این نهادها خدشهدار نکند.
۱۰ – هرچند همانطور که گفتهشد، میل به انجام اقدامات انساندوستانه میل و گرایشی ذاتی است و همه انسانها در درون خود این تمایل را دارند، و گاه و بیگاه دست به اینگونه اعمال میزنند. اما طبعاً ساماندهی این اقدامات در قالب تشکلها و سازمانهای مردمی شانس موفقیت را بیشتر میکند، زیرا این تشکلها میتوانند بهصورت حرفهای و تخصصی فعالیت خود را پیش ببرند. ازاینرو مصلحت اجتماعی ایجاب میکند شهروندان برای انجام فعالیتهای انساندوستانه به سمت مؤسسات ذیربط هدایت شوند تا آثار مثبت فعالیتشان بیشتر محسوس شود.
۱۱ – امکاناتی که شهروندان برای فعالیتهای انساندوستانه و اهداف اجتماعی اختصاص میدهند، لزوماً بهصورت پول نقد یا حتی کمکهای کالایی نیست. برخی شهروندان حاضرند ساعتها از وقت و توان و انرژی خود را در مسیر اهداف اجتماعی صرف کنند. بنابراین تشکلهای مردمی فعال در میدان فعالیتهای انساندوستانه باید از آنچنان توانایی و قابلیتی برخوردار باشند که بتوانند این نوع کمکهای مردمی را هم در مسیبر اهداف اجتماعی بهکار بگیرند.
ب – نگاهی به وضع موجود
مروری بر وضعیت موجود مؤسسات خیریه در کشورمان و شیوه فعالیت آنها نشان میدهد که برای سامانیافته تلقی کردن این حوزه راهی بسیار دور و دراز در پیش داریم. برخی از موارد مشهود از کاستیهای وضع موجود را به شرح زیر میتوان برشمرد:
۱ – حضور چندده هزار مؤسسه به موازات هم و بیمیلی آنها به ادغام و تشکیل شبکه گسترده مؤسسات خیریه اولین علامت منفی است. این بدانمعنی است که شهروندان علاقمند به انجام امور خیریه بهجای سپردن زمام امور به یکی از اینهمه مؤسسه موجود و اعتماد کردن به آن، ترجیح میدهند خودشان مؤسسه مستقلی تشکیل بدهند. همچنین شاید علت تمایل به تشکیل مؤسسه جدید همان بیاعتنایی مردممان به کار گروهی باشد. اما شواهد و قرائنی نیز در دست است که برخی از این تابلوهای پرتعداد فقط هدف استفاده از عنوان خیریه و بهرهبرداری از پوشش آن برای منافع فردی و رفتار سودجویانه را نشانه رفتهاند. بروز و ظهور چنین وضعیتی بهترین شاهد این مدعا است که نظارت دقیق و کارآمدی بر این حوزه مهم انجام نمیگیرد.
۲ – سازمانهای رسمی متولی امور خیریه در طول دهههای گذشته نیازمند ارتباط با بودجه دولتی شدهاند. این بدانمعنی است که در جلب کمک مردم و همراه کردن آنها با فعالیتهای انساندوستانه توفیق چندانی کسب نکردهاند. این کمتوفیقی را باید نشان کاهش اعتماد مردم به مؤسسات خیریه تلقی کرد. زیرا با مروری مختصر میتوان دریافت که شهروندان انگیزه قوی برای همراهی با فعالیتهای انساندوستانه و خیرخواهانه دارند، مثلاً بهدنبال وقوع یک حادثه طبیعی و بروز خسارت برای گروهی از هموطنانمان، با اعلام یک شماره حساب از طرف فلان شخص مشهور به سرعت مبالغ هنگفتی کمک به آن حساب واریز میشود؛ اتفاقی در پاییز سال ۱۳۹۶ و به دنبال زمینلرزه کرمانشاه شاهد آن بودیم.
نکته بسیار قابلتأمل دیگر این که چند سال پیش یکی از مقامات ارشد این نهادهای رسمی در پاسخ به سؤال خبرنگار از “مورد مصرف” کمکهای مردمی و با هدف جلب اعتماد مردم ناگزیر از یاد کردن قسم حضرت عباس (س) شد! این بدانمعنی است که این نهادها شیوه مناسب و کارآمد اطلاعرسانی برای جلب اعتماد و سپس برخورداری از همراهی مردم ندارند.
۳ – از جانب متولیان امر برنامه سنجیدهای برای تجهیز منابع مردمی برای امور انساندوستانه مشاهده نمیشود. آنچه که جریان دارد، صرفاً گسترش کمّی تبلیغ با روش سنتی است. ظاهراً آنچه که از ذهن آنان میگذرد، مشابه این مطلب است که اگر مثلاً ده تابلو در فلان مسیر برای تشویق مردم نصب کردیم و نتیجه رضایتبخش نبود، کافی است تعداد تابلوها را به بیست و سی عدد برسانیم تا شاهد تأثیرشان باشیم!
۴ – همهساله مبالغ هنگفتی از سوی مردم در مراسم اعیاد مذهبی و عزاداریها و با هدف تعظیم شعائر مذهبی هزینه میشود. عظمت این هزینهها نشان از قدرت ایمان مذهبی جامعه و علاقه فطری به امور خیر دارد. اما بااینحال متولیان امر هیچگاه برای استفاده بهینه از این نیروی عظیم تلاش معقول و نتیجهبخشی نکردهاند. بهعنوان نمونه بخش مهمی از منابع مالی خیرات صرف تهیه غذای نذری میشود و البته لزوماً این غذا نصیب نیازمندان نمیشود، بلکه با دامن زدن به چشم و همچشمیها بعضاً شاهد اتفاقات عجیبی هستیم؛ بهگونهای که در بعضی کلانشهرها شهروندان میتوانند با نصب اپلیکیشن نذرییاب برروی تلفن همراه خود، به صورت برخط نزدیکترین و “مرغوب”ترین موقعیت توزیع غذای نذری را یافته و خود را به مکان مقرر برسانند!
آیا واعظان و سخنورانی که رسالت روشنگری و هدایت مردم را برای خود تعریف کردهاند، نمیتوانند الگوی کارآمدی را برای انجام امور خیر به شهروندان معرفی و ترویج کنند؟ بهعنوان نمونه شرایطی را تصور کنید که مثلاً فروشگاه محله به احترام ایام عزاداری سالار شهیدان کالاهای خود را با مقدار معینی تخفیف به مشتریان عرضه میکند، یا آرایشگر محله در آن ایام از مشتریانش بابت دستمزد وجه کمتری مطالبه میکند، و راننده تاکسی دستنوشتهای بر شیشه خودرو نصب کرده که به احترام ایام عزاداری کرایه مسافرانش را با تخفیف محاسبه و دریافت میکند! آیا برکت و تأثیر معنوی چنین شیوهای از خیرات بیشتر از برخی شیوههای سنتی نیست؟ درواقع بسیاری از متولیان امر به دلیل دشواری برخورد با شیوههای سنتی جاافتاده، حاضر به قبول زحمت نیستند و ترجیح میدهند وارد چنین میدانی نشوند.
۵ – اتفاقات بعد از زلزله آبان ۹۶ کرمانشاه و احضار چهرههای مشهور و محبوب که اقدام به معرفی حساب بانکی برای گردآوری کمکهای مردمی کردهبودند، اتفاقی تلخ بود که بیتوجهی برخی نهادها و مسؤولان را به سرمایه اجتماعی کشور نشان داد.
اگر در این پرونده متولیان امر به هر دلیلی نگران سوء استفاده از اعتماد مردم بودند، امکان نظارت و کنترل نامحسوس بر عملکرد مالی شماره حسابهای اعلامشده وجود داشت. اما رسانهای شدن پرونده و احضار این چهرههای سرشناس این شائبه را ایجاد کرد که گویا نهادهای حمایتی رسمی به این افراد حسودی میکنند! به بیان دیگر بدترین و نامناسبترین شیوه برای برخورد با این پرونده انتخاب شد.
اولین گامهای ساماندهی
جامعه ایرانی انگیزهای بسیار نیرومند برای حضور و همراهی با فعالیتهای انساندوستانه دارد. بااینحال برای تبدیل این ظرفیت و قوه به فعل تاکنون شاهد بهکارگیری تمهیدات مناسبی نبودهایم. این نیروی عظیم مثل همه ثروتهای طبیعی و انسانی کشور با کمترین درجه کارآمدی مورداستفاده قرار گرفتهاست. وجود نهادی مقتدر که بتواند با جلب اعتماد شهروندان آنان را در قالب تشکلهای مردمی ساماندهی کرده، و با ارائه آموزشهای لازم برای ارتقای کیفی فعالیتهای خیریه و انساندوستانه تجهیز کند، نقطه شروع عزیمت به موقعیت مطلوب است.
تشکلهای مردمی میتوانند با ایجاد ارتباط نزدیک با شهروندان، کشف آسیبهای اجتماعی و شناسایی ظرفیتها نیرویی بزرگ در مسیر دستیابی به اهداف اجتماعی را به کار بگیرند. اما این حرکت بدون همراهی نهادهای عمومی و هدایت دلسوزانه و کارشناسانه میسور نیست، یا حداقل زمان زیادی برای یافتن مسیر درست پیشرفت و افزایش درجه مفید بودن لازم دارد.
دولتمردان نباید نهادهای مدنی خیریه را مزاحم خود دیده و رشد آنها را بهمثابه کاهش حوزه اقتدار خود تلقی کنند. چنین تلقیاتی همواره مانع رشد تشکلهای مردمنهاد و درنتیجه هرز رفتن ظرفیت بزرگ اجتماعی شده است.
از سوی دیگر آموزش در این میان نقشی بسیار مهم دارد. اینکه شهروندان به درک و تصور درستی از اهداف خیریه برسند و تلاش کنند برای منابع نقدی و کالایی خود بهترین مورد مصرف را بیابند، بسیار ضروری است. نخبگان، سخنوران و مربیان فرهنگی جامعه باید به شهروندان این پیام را منتقل کنند که امروزه دیگر “در دجله انداختن” به تعبیر شیخ سعدی (۱) روش مناسبی برای فعالیتهای خیریه نیست. بلکه باید کلیه منابع و امکانات تخصیصیافته برای فعالیتهای عامالمنفعه با وسواس تمام و با همّت نهادهای تخصصی فعال در این حوزه که دانش لازم را دارند، بهکار گرفتهشود تا با بالاترین درجه ارزشآفرینی همراه شود.
علاوهبراین اعتمادآفرینی در میدان فعالیتهای خیریه و انساندوستانه بسیار مهم است. اگر یک فرد نیکوکار از رفتار فلان مؤسسه خیریه چنین برداشت کند که مثلاً اهداف و اغراض سیاسی یا انتفاع شخصی موردنظر مسؤولان آن است، طبعاً انگیزهای برای همراهی نخواهدداشت. در سالیان گذشته دستاندرکاران چه در نهادهای دولتی و چه در تشکلهای غیردولتی تا توانستهاند به این ذخیره اعتماد مردم شبیخون زده و با بیرحمی تمام آن را تخریب کردهاند. در این باب فقط توجه به یک نمونه کافی است. سالها پیش متولیان بانک مرکزی تلاش میکردند مؤسسات قرضالحسنه فعال در قالب یک شبکه را تحت نظارت خود دربیاورند تا جریان خلق پول قابلمدیریت شود. بهناگهان کشف شد که بخش مهمی از منابع این صندوقها با استفاده از خلأ نظارتی در خدمت منافع شخصی بنیانگذاران بهاصطلاح خیّر صندوقها قرار گرفتهاست؛ مثلاً یکی از این مدیران به پسر دوساله خود وام کلان ازدواج اعطا کردهبود! اعتمادسازی در این میدان ازیکسو درگرو نظارت دولتی کارآمد و از سوی دیگر نیازمند تدوین نقشهراه مدون و اندیشیده با اتکا به دانش اهل فن و کارشناسان مطلع و خردمند است.
——————————–
۱ – اشاره به بیت زیر از گلستان:
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
* – این یادداشت در ماهنامه آیندهنگر شماره ۱۲۲ شهریور ۱۴۰۱ صفحات ۷۳ تا ۷۵ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی