بوسه دیرهنگام بر دستان مادر

من یک دی‌ماهی هستم. به همین دلیل از همان دوران نوجوانی، دی‌ماه هر سال برایم فرصتی بود تا با خودم خلوت کنم و به سؤالاتی اساسی بیندیشم؛ این که به قول شاعر ز کجا آمده‌ام و آمدنم بهر چه بوده و سؤالاتی از این قبیل. این خلوت و تأمل تا آخر ماه طول می‌کشید. شاید […]

از زیرزمین خانه پدری تا میدان جنگ با تورانیان

زیرزمین خانه پدری در مارکان انبار بزرگی پر از انواع ابزار و آلات بود، درست مثل یک مغازه بزرگ ابزارفروشی البته بدون ویترین و نورپردازی و …. بزرگترین قطعه‌اش، یک دستگاه قدیمی پنبه‌پاک‌کنی بود که در گوشه‌ای از انبار “پارک” شده‌بود. انواع میخ و سیخ و تسمه و زنجیر و مته و بلبرینگ و … […]

محرم‌های دهه نودی و دلتنگی‌های من

از محرم‌های دهه ۵۰ خوی تا محرم‌های دهه ۹۰ تهران، فاصله زمانی حدود چهل سال و فاصله مکانی در حدود ۸۵۰ کیلومتر است. اما گویی فاصله‌ای نجومی بین این‌دو اتفاق افتاده‌است. در ابتدای دهه ۵۰ خانواده کم‌جمعیت ما به خاطر شرایط تحصیلی من مجبور به ترک زادگاهم مارکان و اقامت در خوی شد. به‌تدریج با […]

نفت ، سطحی‌نگری نفتی ، و یک خاطره

سال‌ها پیش در ایام دانشجویی، با یکی از اساتید محترم که البته افتخار حضور در کلاس‌های درسی ایشان را نداشتم، جلساتی هفتگی داشتیم. در این جلسات که با حضور چندنفر از دوستان و در دفتر استاد زنده‌یاد برگزار می‌شد، در فضایی دوستانه به بحث و گفتگو درباب مسائل مرتبط با توسعه اقتصادی، نظریات جدید، کتاب‌های […]

عالمان بی‌عمل و زنبوران بی‌عسل

خاطره‌ای از سالیان گذشته نقل می‌کنم که چگونه مشت عالمی بی‌عمل پیش روی من باز شد. شاید بیان چنین خاطره‌ای آن هم در ایامی که ویژه بزرگداشت مقام شامخ معلم است، قدری دل‌آزار به نظر برسد. اما اگر حوصله کنید، شما هم با من همعقیده خواهیدشد که نوشتن و خواندن چنین خاطره‌ای به زحمتش می […]

شاید “او” هم بخواند

اسمش را نمی‌گویم نه به این علت که از او گلایه‌ای، یا از بردن نامش واهمه‌ای دارم؛ و یا این که او از جاری گشتن نامش بر زبان همچو منی، خشمگین و دل‌آزرده می‌شود! فقط می‌خواهم کسی آدرس این نوشته را به او ندهد، و خودش اگر جُست و یافت، بخواند! همین. اواخر شهریور سال […]

کتابی برای آموزش مفاهیم اولیه بورس به نوجوانان

چندسال پیش دوست محترمی که با سازمان بورس همکاری می‌کرد، از من خواست تا کتابی به زبان ساده برای آموزش بورس برای دانش‌آموزان بنویسم. نظرشان این بود که کتاب قالب داستانی داشته‌باشد، تا قدری جذابیت بیشتر پیدا کند. من متنی داستانی با عنوان “برای آینده” نوشتم و تحویلشان دادم. این متن با ویرایشی جزئی توسط […]

من همکلاسی کودکان کار بودم

یکی از روزهای سرد آذرماه ۱۳۴۵ بود. من آن‌موقع دانش‌آموز کلاس دوم دبستان بودم. آن‌روز اتفاقی برایم افتاد که همراه با تجربه‌ای فراموش‌نشدنی بود. زنگ تفریح در حیاط مدرسه جنب‌وجوشی بود. روز قبل، چندنفر از بچه‌های کلاس سوم جریمه شده‌بودند، و امروز باید تکالیف زیادی را به آقامعلم تحویل می‌‌دادند. آن ایام خیلی از بچه‌های […]

درسی از تجربه تألیف کتب درسی

سال‌ها پیش و در دورانی که دانشجوی دوره کارشناسی ارشد بودم، از طرف دوستی فرهیخته که در دفتر تألیف کتب درسی وزارت آموزش و پرورش مسؤولیت تألیف کتاب‌های درسی اقتصاد برای دبیرستان را داشت، دعوت به همکاری شدم. مأموریتی که این دوست فرهیخته به من سپرد، تألیف کتابی با عنوان توسعه اقتصادی برای سال سوم […]

ناتانیل هاثورن، “صورت سنگی بزرگ” و مفهوم انتظار

باورها و عقاید مردم خواه بنیانی الهی و اصیل داشته‌باشند، خواه بر پایه خرافات و افسانه‌های قدیمی شکل بگیرند، همواره در معرض کج فهمی و حتی سوء استفاده هستند. بی‌اغراق می‌توان ادعا کرد هر باوری هرقدر اصیل‌تر باشد، بیشتر در معرض تهاجم است. از ناتانیل هاثورن (۱۸۶۴–۱۸۰۴) داستان‌سرای مشهور امریکایی، تا آن‌جا که من خبر […]

نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.