تهدیدهای صهیونیستی ، آزمونی برای شورای امنیت *

امضای توافقنامه وین بین ایران و گروه ۱+۵ که منتهی به صدور قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و تأیید صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران شد، موجبات نگرانی صهیونیست‌های کودک‌کش و حلقه حامیان آن‌ها یعنی لابی پرقدرت صهیونیستی را فراهم کرده‌‌است. زیرا می‌دانند روزهای پایانی پروژه پربازده ایران‌هراسی در راه است، و دیر یا زود باید از این منبع درآمد دست بکشند.
در سال‌هایی که این مذاکرات طولانی و پرسروصدا ادامه داشت، بارها و بارها مقامات رژیم صهیونیستی وارد میدان شده و از “ضرورت برخورد نظامی با ایران و آمادگی برای حمله به اهداف هسته‌ای ایران” صحبت کردند. بارها بی‌مهابا زبان به تهدید گشودند که طرح حمله را بررسی کرده و تمرین کرده و آماده اجرا هستند. حتی در شرایطی که مذاکرات با روشن شدن نکات مبهم پرونده، به مراحل نهایی نزدیک می‌شد، آن‌ها بیکار ننشسته و تلاش می‌کردند با اخلال در مذاکرات، کار را به بن‌بست بکشانند. آن‌ها می‌گفتند برای خاتمه دادن به فعالیت هسته‌ای ایران باید به تأسیسات اتمی این کشور حمله کرد و ما این کار را می‌کنیم.
به‌دنبال قطعیت یافتن امضای توافقنامه، صهیونیست‌ها شتابزده وارد صحنه شدند و باز بر ادعاهای خود پای فشردند و تهدیدات خود را به شکلی دیگر تکرار کردند. البته تهدیدات چندسال اخیر صهیونیست‌ها موضوع چندان مهمی نیست و طرف ایرانی را نگران نکرده و نمی‌کند. اما اعلام صریح این جملات تهدیدآمیز از جانب کسانی که خود را مقامات رسمی یک “کشور” معرفی می‌کنند، شورای امنیت را در مقابل چالشی بزرگ و تاریخی قرار می‌دهد.
اجازه بدهید توضیح دهم. طی ۱۲ سال گذشته که پرونده برنامه هسته‌ای ایران در کانون توجه جهانیان قرار داشت، طرف مقابل ایران با استناد به جمله‌ای که به طرق مختلف از جانب مقامات رسمی کشورمان بیان شده‌بود، ایران را متهم به جنگ‌طلبی می‌کرد. آنان می‌گفتند شما خواهان نابودی کشوری هستید که عضو جامعه جهانی است، و از طرف سازمان ملل متحد به‌عنوان یک کشور پذیرفته شده‌است. اگر کشور شما توان ساخت سلاح کشتار جمعی پیدا کند، تهدیدات خود را عملی کرده و جنگ‌افروزی را آغاز می‌کند.
آنچه که این مدعیان عمداً نادیده می‌گرفتند، این بود که برای رسیدن به چنین استنباطی از جمله “اسرائیل باید نابود شود”، باید به تفسیر به رأی موسّعی دست زده و چندین مورد نیت‌خوانی کرد، که یک محکمه صالحه فاقد اهداف سیاسی هرگز زیربار قبول آن نمی‌رود؛ از جمله موارد زیر:
۱ – این جمله با فعل لازم و نه متعدی بیان شده، و صراحت به حکم به نهاد یا دولت خاصی که باید این “نابودی” را محقق کند، ندارد.
۲ – حتی اگر مورد بالا را نادیده بگیریم، مجری این “دستور” مشخص نشده‌است. آیا دستور به دولت و ارتش ایران است، یا کشورهای دیگری باید برای نابودی آن موجودیت بکوشند؟ با این ترتیب بالاترین مورد اتهامی، نه تصمیم برای “نابودی”، بلکه تحریک دیگران برای این کار خواهدبود!
۳ – منظور از این “نابودی” چیست؟ آیا تنها تفسیری که از این کلمه می‌توان‌ ارائه کرد، “از بین بردن چیزی یا کسی با حمله نظامی پیش‌دستانه” است؟
۴ – منظور از “اسرائیل” چیست؟ گویندگان این جمله هرگز کشوری با این نام را به رسمیت نشناخته‌اند که طالب نابودی یک “کشور” باشند. از دید آنان “اسرائیل” یک مستعمره‌نشین بازمانده از دوران سلطه استعمارگران مسلح به کشتی توپدار است، که گروهی مهاجر را بر ساکنان اصلی یک سرزمین مسلط کرده‌است. همان‌گونه که رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی پیش از ماندلا چنین کارکردی داشت. علت تأکید مقامات رسمی ایران با فاصله کوتاهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ بر تمایل ایران انقلابی به گسترش روابط با همه کشورهای جهان غیر از دو رژیم نژادپرست افریقای جنوبی و اسرائیل نیز همین نکته بوده‌است.
در دوران حاکمیت نژادپرستان در کشور افریقای جنوبی، اگر کسی آرزوی برچیده‌شدن رژیم آپارتاید در این کشور و تشکیل حکومتی با اتکا بر رأی و اراده اکثریت ساکنان آن کشور را داشت، آیا باید متهم به جنگ‌افروزی و داشتن خوی تجاوزگری می‌شد؟ همچنین در دوران حاکمیت سوسیالیسم بر کشورهای اروپای شرقی، اگر کسی مثلاً برچیده‌شدن بساط حکومت سوسیالیستی در لهستان و تشکیل حکومتی به اتکای رأی اکثریت مردم آن کشور را آرزو می‌کرد، آیا استحقاق چنین اتهاماتی را داشت؟ اگر تفسیر موسّع و مغرضانه را کنار بگذاریم، جمله “اسرائیل باید نابود شود”، معادل جملاتی مانند “رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی باید از بین برود” و “حکومت سوسیالیستی از لهستان باید برچیده شود” است و نه بیشتر.
خلاصه کنم. قدرت‌های بزرگ جهانی طی ۱۲سال گذشته با استناد نامعقول به این جمله، تحریمی ظالمانه را به ایران تحمیل کردند، تحریمی که فقط اقشار محروم و کم‌درآمد ایرانی را رنجاند و نتیجه مطلوب قدرتمندان را به بار نیاورد. آنان در این رنج مردم ایران و کوچک‌شدن سفره اقشار کم‌درآمد، از بین رفتن فرصت‌های شغلی و امکان کسب درآمد خانوارهای محروم نقشی جدی داشتند. حتی آن جوان خطاکاری که به جرم زورگیری اعدام شد و لحظاتی قبل از اعدام سر بر دوش مأمور مجری حکم گذاشته و به تلخی گریست، اگر تحریم‌ها فرصت اشتغال مولد را از او و امثال او نگرفته‌بودند، شاید کارش به خلافکاری نمی‌کشید و به‌عنوان یک مجرم خطرناک اعدام نمی‌شد.
مستند این حکم ظالمانه و سخت‌گیرانه، جمله‌ای قابل‌تفسیر و غیرصریح بود؛ جمله‌ای که هرگز به معنی تصمیم به حمله نظامی پیشدستانه با هدف از بین بردن کسی یا چیزی از طرف گوینده یا افراد و نهادهای تابع دستور او، یا تهدید یک “کشور عضو جامعه جهانی” نبود. اما قدرتمندان جهان و مدعیان صلح جهانی با تفسیری دلخواه از آن، به خاطر یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدند.
اما تهدیدات رژیم صهیونیستی و بیانات مقامات رسمی این موجودیت برعلیه ایران طی سالیان گذشته، برخلاف جمله‌ای که از طرف ایرانی نقل و بارها نقل شده، هرگز قابل‌تفسیر و توجیه نیست. آن‌ها از حمله نظامی به کشوری مستقل که عضو جامعه جهانی است، سخن گفته‌اند. آن‌ها با بی‌پروایی تمام از این که در فرصتی مناسب ایده خود را عملی خواهندکرد، سخن گفته‌اند. آن‌ها از طرف مذاکره‌کننده با ایران خواسته‌اند در مذاکرات، کوتاه نیاید و اگر ایران شرایط را نپذیرفت، به “بازوی نظامی” خود خبر بدهند تا کار را یکسره کند. آن‌ها تنها راه‌حل “بحران هسته‌ای ایران” را حمله نظامی و بمباران اهداف موردنظر دانسته‌اند، حتی اگر این هدف، مرکزی کوچک در قلب کلانشهری بزرگ باشد. راه‌حل آن‌ها فقط کشتن و آن‌هم از نوع کشتار جمعی است.
رژیمی که بارها حمله پیشدستانه به اهداف مختلف در کشورهای همسایه را در کارنامه خود دارد، رژیمی که صدها کلاهک اتمی و انواع سلاح‌های کشتار جمعی در اختیار دارد، و حاضر به پذیرش هیچ‌گونه نظارت و بازرسی بر فعالیت‌های اتمی خود نیست، رژیمی که بارها از سلاح‌های کشتار جمعی بر علیه غیرنظامیان استفاده کرده‌است، و ….
حال سؤال این است: در شرایطی که شورای امنیت به جمله‌ای غیرصریح از جانب مقامات ایرانی استناد کرده، و نیت‌خوانی کرده‌است، آیا به این همه جملات صریح مقامات رژیم صهیونیستی که از تصمیم به حمله نظامی به یک کشور مستقل عضو جامعه جهانی سخن گفته‌اند، توجه خواهندکرد؟
اگر فقط یکی از این جملات تهدیدآمیز را مقامات کشور دیگری بر زبان می‌آوردند، عکس‌العمل اعضای شورا چه بود؟
به نتیجه رسیدن مذاکرات طولانی درباب پرونده هسته ایران، نشان داد که جهان امروز خسته از درگیری‌های نظامی طولانی و پرهزینه، خسته از شنیدن تهدیدات تکراری “همه گزینه‌های روی میز” و آماده نشستن دور میز مذاکره برای حل دشواری‌های پیش روی صلح جهانی است. در چنین شرایطی، دستگاه دیپلماسی کشور ما باید با جدیت تمام پرونده تهدیدات بر علیه ایران را مطرح کند و طالب برخورد جدی شورای امنیت با موضوع “تهدید یک رژیم بر علیه یک کشور عضو جامعه جهانی” باشد. شورای امنیت باید موضع خود را در قبال این پرونده مشخص کرده و با هرکشور و رژیمی که با زبان تهدید با کشورهای دیگر سخن می‌گوید، برخورد کند، تا دنیا باور کند که تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی از نوع “تروریسم مجاز” نیست. اولویت پیگیری پرونده تهدیدات صریح صهیونیست‌ها “چه از نوع عبری و چه از نوع عربی” حتی از پرونده بسیار مهم ترور دانشمندان هسته‌ای ایران که مطالبه بعدی ماست، بیشتر است.
——————————————–
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره ۳ – ۵ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.