روزی برای حمایت از کودک ایرانی *
سه سال پیش در چنین روزی حادثهای تلخ و دردناک در گوشهای از کشورمان اتفاق افتاد که تلخی آن را نه فقط قربانیان معصوم حادثه و خانوادههایشان، بلکه تمام صاحبان وجدانهای بیدار و تمام عاشقان دلسوز این سرزمین و مردمانش، برای همیشه بهیاد خواهندداشت. حادثه آتشسوزی در مدرسه دخترانه واقع در شینآباد پیرانشهر را میگویم. بیتردید، واکنش نسنجیده وزیر وقت آموزش و پرورش که با بیانی طنزگونه از خود سلب مسؤولیت کرد، تلخی این حادثه را به اوج رساند.(۱)
حادثه شینآباد نه اولین حادثه از این نوع بود و نه حتی آخرین. اما فرصتی بود تا مسؤولان و متولیان امر متوجه واقعیتها شوند، و تا دیر نشده، به فکر جبران کاستیها بیفتند. در شرایطی که جامعه باید بهترین امکانات خود را برای تربیت نسل آینده و تأمین امنیت آنان اختصاص دهد، فرسودگی ساختمان مدارس در سطح کشور، وجود مشکلات و نارساییها و نبود آموزش کافی برای کارکنان مدارس به منظور مقابله با حوادث احتمالی و مشکلاتی از این قبیل، واقعاً نگرانکنندهاست.
وقتی از لزوم تأمین آینده بهتر برای کودکان سخن میگوییم، معمولاً به کیفیت آموزش، بهداشت، تغذیه و شرایط خانوادگی توجه میکنیم، و فقر، کودکان کار، کودکان جامانده از تحصیل، مدارس کپری و … بهعنوان کاستیها و نکات مغفولمانده موردعنایت قرار میگیرند. بااینحال، به نظر من وضعیت عمومی جامعه از نظر “حادثهخیزی” برای کودکان و نوع برخورد با کودکان قربانی حادثه، میتواند تصویر جامعتری از میزان توجه مسؤولان و متولیان امر به حقوق کودکان ارائه کند.
“حادثه” چه نقشی در آینده کودکان و حفظ سلامتی آنان دارد؟ و تا چه میزان زندگی آینده آنان در گرو “حادثه” است؟ درست است که حادثه فقیر و غنی نمیشناسد، و در هر جامعهای و برای هرکسی میتواند اتفاق بیفتد. اما نوع حوادث، و بهویژه نوع خدمترسانی به حادثه دیدگان است که وضعیت رفاه را در جوامع مختلف و ارزش شهروندان را از دید دولتمردان به نمایش میگذارد.
چندی پیش در یادداشتی با عنوان “برنامهای برای حمایت از کودک ایرانی” به این نکته اشاره کردم که نمیتوان پیشرفت یک جامعه در مرحله مهار بیماریهای عفونی و کاهش مرگومیر کودکان را لزوماً به معنی موفقیت از نظر تأمین امنیت برای کودکان و فراهم کردن شرایطی مطلوب برای زیستن آنان دانست؛ بلکه باید ببینیم کودکان یک سرزمین تا چه میزان در مقابل “حوادث” امنیت دارند.
وقتی یک کوتاهی مثلاً کماهمیت در سطح بهموقع تعمیر نکردن دستگیره در کلاس توسط سرایدار مدرسه، میتواند جان دو کودک معصوم را بگیرد، و چندین خانواده را برای همیشه گرفتار و داغدار سازد، وقتی “در دسترس نبودن” فلان مسؤول موجب میشود حضور پزشک بر بالین کودکی که دچار عقربگزیدگی شدهاست، ده ساعت زمان لازم داشتهباشد، وقتی که رها کردن یک چاه بیحفاظ بر سر راه عابران و یا نبود دریچه کانال آب، جان کودکی بیگناه را به طرفهالعینی میستاند، دیگر نمیتوان از موفقیت کشور در عرصه بهبود قابلتوجه شاخص توسعه انسانی مسرور بود، و کار را خاتمهیافته تلقی کرد.
کشور ما طی چندده سال گذشته، قدمهای بزرگی در مسیر بهبود وضعیت بهداشت برداشته، که هرگز نمیتوان منکر این خدمات ارزشمند بود. بااینحال اهمیت “حادثه” و ضرورت کمکرسانی به کودک قربانی حادثه ظاهراً برای متولیان امر هنوز معلوم و مکشوف نشدهاست. یک حادثه و یک قربانی شاید در دل آمار ملی و حتی استانی چندان جلبتوجه نکند، و نتواند به تنهایی شاخصها را تغییر دهد، اما سرنوشت یک کودک و خانوادهاش را برای همیشه تغییر میدهد.
ازاینرو خلاصه کردن بررسی وضعیت بهداشت و کیفیت زندگی به چند شاخص، شاید رضایت خاطرمان را فراهم کند، اما تحلیل و بررسی موردی یک حادثه و نحوه خدماترسانی به قربانیان آن، تصویر واقعبینانهتری از جامعه ارائه میکند و حقایق را فاش میسازد.با این مطالعات موردی، میتوان به این نتیجه رسید که گویی کودکان ما طعمههایی آسان و ارزان برای انواع حوادث هستند، و جان بهدر بردن از این گونه حوادث، گاه به مویی بند است!
بهراستی سهم هدف مهمی چون تأمین امنیت برای کودکان در مقابل حوادث، از کل بودجه کشور چقدر است؟ برای ساختن جامعه و شهرهایی دوستدار کودک که در هر سر کویش حادثهای در کمین آنان نباشد، و چاهی پیش پایشان دهان باز نکردهباشد، چقدر پول و امکانات لازم است؟ برای این که حادثهای پیشپاافتاده مانند عقربگزیدگی بهراحتی جان کودکان معصوم این مرزوبوم را نگیرد، چه باید بکنیم؟ این هدف که کودکان ایرانی طعمه سهل و آسان حوادث نباشند، و در پناه حمایت جامعه رشد کنند، در مقایسه با سایر اهداف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور چه محلی از اعراب دارد و در چه سطحی از نظر اهمیت قرار میگیرد؟
به نظر من، جا دارد که روز پانزدهم آذر (سالروز حادثه دردناک پیرانشهر) را “روز حمایت از کودک ایرانی” نامگذاری کنیم، تا هرسال و برای همیشه فرصتی برای اندیشیدن به این سؤالات کلیدی و مهم باشد؛ و تذکری برای مسؤولان و سردمداران کشور، که وظیفه بزرگ و ملی تأمین امنیت برای کودکان و ساختن جامعهای امن برای سازندگان فردای کشور را هرگز فراموش نکنند؛ و به جای این که به فکر شناساندن رئیس دولتمان به جهانیان باشند که حتی کودک سهساله در آغوش مادرش هم او را با اسم کوچک بشناسد،(۲) به فکر وظیفه اصلیشان باشند: تأمین امنیت همهجانبه برای کودک ایرانی. **
————————
۱ – چندروز بعد از این حادثه تأسفبار، حمیدرضا حاجیبابائی وزیر وقت آموزش و پرورش در مجلس حاضر شد و ضمن صحبتهایش گفت درست نیست که وزیر آموزش و پرورش تا آخر عمر برای هر اتفاقی که در این وزارتخانه میافتد عذرخواهی کند. … مقصر در حادثه آتشسوزی این مدرسه دخترانه، معلم مدرسه بوده!… از الان تا قیامت بابت هر اتفاقی که در آموزش و پرورش میافتد عذرخواهی میکنم.
مراجعه کنید به:
حاجیبابایی: از الان تا قیامت بابت هر اتفاقی عذرخواهی میکنم
اولین فوتی حادثه پیرانشهر و توضیحات حاجیبابایی
۲ – اشاره به سخنان رئیس دولت دهم که در یکی از سفرهایش به نیویورک، یکی از شهروندان که با ایشان روبهرو شده، او را به کودک سهسالهاش نشان میدهد که آیا او را میشناسد؟ کودک هم بیمعطلی اسم کوچک رئیس دولت دهم را بر زبان میاورد! که این مطلب از دید ایشان، نشان از موفقیت سیاست خارجی کشور و نفوذ فرهنگی و سیاسی در جهان داشت.
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره ۱۵ – ۹ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
** – مطالعه یادداشتهای قبلی را در همین رابطه پیشنهاد میکنم:
به یاد سیران، که مظلومانه در آتش ناکارآمدی هایمان سوخت
ساریا هم رفت
امشب کودکی میمیرد
برنامهای برای حمایت از “کودک ایرانی”
دستهها: برنامهریزی و بودجه