سیب‌زمینی و سیاست *

انتشار خبر از بین بردن ۱۷۰۰تن سیب‌زمینی در استان فارس و اعتراض گسترده گروهی خاص از نمایندگان مجلس و رسانه‌های همفکرشان، باردیگر محصولی به نام سیب‌زمینی را به سبد سیاست امروز کشورمان بازگرداند. توضیحات بیشتر مسؤولان امر روشن ساخت که این محموله در قالب خرید تضمینی محصولات کشاورزی از کشاورزان خریداری شده، و با گذشت زمان و شرایط نامطلوب نگهداری، فاسد شده و در نهایت سازمان مسؤول به‌ناچار آن را از بین برده‌است.
جناح مخالف دولت تلاش کرد به بهترین نحو از این ماجرا استفاده کند تا “بی‌تدبیری” مسؤولان و بی‌نتیجه بودن مذاکرات هسته‌ای(!) را اثبات کند. به‌این‌ترتیب، ظرفیت و خواص سیاسی محصول سیب‌زمینی و آثار انتخاباتی آن، بار دیگر برهمگان آشکار شد. چرا که از بین بردن محصولات فاسدشده و غیرقابل‌عرضه همه‌ساله اتفاق می‌افتد و خبر تازه‌ای نیست که به‌ناگهان توسط منتقدان دولت کشف شده‌باشد. این منتقدان دلسوز هرگز به چنین اتفاقاتی در دوران دولت محبوب خودشان اعتراضی نکرده، و افشاگری راه نینداخته‌اند. حتی به خسارت‌هایی با ابعاد بسیار عظیم‌تر از این ماجرا در آن دوران، واکنشی نشان نداده‌اند.
بی‌تردید، ماجرای فاسد شدن محموله سیب‌زمینی و درنهایت از بین بردن آن، جلوه و نمودی از بی‌تدبیری نظام‌یافته در اقتصاد کشورمان است. ازاین‌رو، نمی‌توان و نباید این بی‌تدبیری را به یک شخص مسؤول (البته اگر فامیل فلان فرد متنفذ یا دامان فلان مقام مسؤول نباشد و بتوان از کم‌تجربگی او حرف زد)نسبت داد. این بی‌تدبیری بیشتر از این که تقصیر فلان مدیر استانی یا مسؤول رده پایین یا حتی متولیان عالیرتبه حوزه کشاورزی باشد، دستآورد سیاستگذاری نادرست چند دهه گذشته است.
تولیدکنندگان سیب‌زمینی سالانه در حدود ۴٫۵ تا ۵میلیون تن سیب‌زمینی تولید کرده و به بازار عرضه می‌کنند، اما سود چندانی عایدشان نمی‌شود. معمولاً سهم تولیدکنندگان این محصول از قیمت آن به زحمت به ۳۰% می‌رسد، و ۷۰% بقیه سهم دلالان و عمده‌فروشان است. یکی از مهم‌ترین دشواری‌هایی که تولیدکنندگان سیب‌زمینی با آن روبه‌رو هستند، نگهداری محصول در دوران برداشت است. آنان مجبورند محصول خود را با قیمتی پایین عرضه کنند، زیرا امکان ذخیره‌سازی محصول را ندارند. از سوی دیگر ظرفیت صنایع فرآوری و تبدیلی نیز در سطح مطلوبی نیست.
نتیجه این که دولت به‌ناچار با خرید تضمینی بخشی از این محصول، به کشاورزان کمک می‌کند. همان‌گونه که در باب برخی دیگر از محصولات کشاورزی نیز اجباراً چنین کاری می‌کند. محصولی که به‌این‌ترتیب خریداری می‌شود، نباید در فصل برداشت محصول عرضه شود، زیرا موجب متضرر شدن کشاورزان خواهدشد. از سوی دیگر نگهداری این محصول هم نیاز به امکانات کافی دارد.
ملاحظه می‌کنید که هیچ یک از این مشکلات را فلان مسؤول استانی صادرکننده دستور از بین بردن محموله سیب‌زمینی، ایجاد نکرده‌است.
از چند ده سال پیش باید متولیان امر دست به کار می‌شدند، و با بهره‌گیری از فنآوری برتر، موجبات کاهش هزینه تولید و افزایش بازدهی در هکتار را فراهم می‌کردند. به‌این‌ترتیب، تولید سیب‌زمینی فعالیتی سودآور برای تولیدکنندگان می‌شد، و از سوی دیگر کمترین هزینه زیست‌محیطی از جمله برداشت بیش از حد از ذخایر آب زیرزمینی را به کشورمان تحمیل می‌کرد. علاوه براین، بازنگری در شیوه سنتی توزیع محصول، می‌توانست دست دلالان را از بازار این محصول کوتاه کرده، و موجب می‌شد تولیدکنندگان محصولاتشان را گرانتر بفروشند، و مصرف‌کنندگان ارزانتر بخرند.
اما کاری که باید در عرصه تولید و توزیع سیب‌زمینی انجام می‌گرفت، منحصر به این موارد نبود. با راه‌اندازی کارخانجات فرآوری سیب‌زمینی، می‌توانستیم بخش مهمی از محصول را با فرآوری از فساد نجات دهیم. براساس اطلاعات موجود، سالانه نیم‌میلیون تن محصول سیب‌زمینی به شکل ضایعات از بین می‌رود. راه‌اندازی صنایع فرآوری می‌توانست جلو این خسارت بزرگ را بگیرد. گسترش تجارت با جهان خارج و تشویق صادرکنندگان می‌توانست بازاری بزرگ در منطقه و جهان برای محصولات فرآوری‌شده بخش کشاورزی کشورمان ایجاد کرده و سودی سرشار به همراه اشتغال مولد برای کشورمان به ارمغان بیاورد.
به‌راستی برای اجرای تمام این برنامه‌ها و محقق کردن این رویا، چقدر سرمایه لازم بود؟ سیب‌زمینی که امروز در آشفته بازار سیاست کشورمان ظاهراً حرف اول را می‌زند! در طول سه دهه گذشته چه سهمی از درآمدهای نفتی کشور را به خود اختصاص داده‌است؟ مدرن‌سازی تمامی فرایند تولید، فرآوری و توزیع این محصول سیاسی با درآمد فروش چند بشکه نفت فراهم می‌شد؟ آیا می‌توانستیم با صرف درصد ناچیزی از درآمد هنگفت نفتی کشور طی دوران دولت نهم و دهم تمام این مشکلات را حل کنیم؟
دلاورانی که امروز به ازبین بردن ۱۷۰۰تن سیب‌زمینی اعتراض دارند، آیا حاضرند گزارشی از وضعیت تولید و فروش نفت و درآمد حاصل از آن و نحوه مصرف آن در چند دهه گذشته به صاحبان حق ارائه کنند و بگویند که ارزی که از سرمایه‌گذاری برای تولید و فرآوری سیب‌زمینی و ده‌ها محصول کشاورزی دیگر دریغ ‌شده، صرف چه کارهایی شده، و چه دستآوردی نصیب کشور کرده‌است؟
آیا می‌دانید برای تأمین مالی برنامه عظیم راه‌اندازی مجموعه‌ای از کارخانجات فرآوری سیب‌زمینی و درنتیجه جلوگیری از ضایعاتی و فاسد شدن این همه محصول، فقط کافی است دولت برای دو سال ملزم به تأمین بودجه یک مؤسسه فرهنگی غیردولتی خاص نشود و بودجه موردنظر را به طرح مزبور اختصاص دهد؟(۱)
خلاصه کنم. اگر این دلاوران دلشان به حال کشور می‌سوزد، و می‌خواهند سنگی از پیش پای ملت برداشته‌شود، بسم‌الله. از این همه صرف هزینه برای ریخت‌وپاش در عرصه فرهنگ که البته دستآورد چندانی هم نداشته،(۲) قدری کم کنند و این بودجه را برای راه‌اندازی کارخانجات فرآوری محصولات کشاورزی اختصاص دهند. در این صورت، جوانان تحصیل‌کرده کشورمان برای کار در پمپ‌بنزین فلان کشور سرودست نخواهندشکست، بیکاری بیداد نخواهدکرد و سالانه میلیون‌ها تن محصول کشاورزی از بین نخواهدرفت. فقط کافی است این دلاوران دلواپسِ مردم باشند و نگران وضع معیشت و حفظ عزت و احترام هموطنانشان.
خلاصه کنم. دلاورمردان عرصه سیاست که این روزها بی‌مهابا به دولتمردان حمله می‌کنند که چرا این محموله سیب‌زمینی فاسد شده، خود نیک می‌دانند که این خسارت یکی از صدها قلم خسارت و هزاران قلم هزینه‌ای است که به ناحق به این سرزمین و مردمان صبور آن تحمیل می‌شود. و خود نیک می‌دانند که مقصر اصلی این خسارت‌ها که ناشی از بی‌توجهی چندین و چندساله به امر سرمایه‌گذاری است، خودشان و همفکرانشان هستند که سالیان‌سال امکانات کشور را به جای بهبود وضع معیشت مردم و رفع تنگناهای تولید و توزیع کشور، صرف سودای مدیریت جهان کردند، و وقتشان به جای تدوین و تنظیم برنامه برای پیشرفت کشور، صرف ارائه رهنمود به سیاستمداران سایر کشورها بشود که مدام به رئیس دولت دهم مراجعه کرده و برای حل مشکلات کشور خود از او رهنمود و مشورت می‌خواستند!
————————————————
۱ – این مؤسسه اتفاقاً به دلیل مواضع تند سیاسی خود، موردعلاقه و حمایت ویژه همین جناح مخالف دولت است. و البته چون به ادعای همین منتقدان و مخالفان، از حمایت گسترده مردمی برخوردار است، برای ادامه فعالیت فرهنگی خود نیازی به بودجه دولتی ندارد، و می‌تواند روی حمایت مالی طرفداران بیشمار خود حساب کند!
۲ – در یادداشت چندروز پیش، با عنوان “نشست زمین و فرونشست اخلاقیات” به ناکارآمدی و بی‌تأثیری فعالیت مؤسسات فرهنگی و تبلیغی و ارائه شواهدی برای اثبات این ادعای نگران‌کننده پرداخته‌بودم.
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره شنبه ۱۴ – ۹ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.