بخت و اقبال در خدمت مصرفکننده ایرانی!
این که بخت و اقبال در خدمت کسی باشد، و با خوششانسی موقعیتهای خوب برایش فراهم شود، چیز بدی نیست! اما به امید بخت و اقبال نشستن و کارها را به این عامل مجهول سپردن عاقلانه نیست!
اول اجازه بدهید ماجرایی را تعریف بکنم. ماجرا مربوط به سه چهار سال پیش است. البته این به معنی کهنه شدن موضوع و گذشتن تاریخ مصرفش نیست. مشابه چنین وقایعی هرروز تکرار میشود.
در روزنامههای آن ایام خبری را خواندم که برایم خیلی جالب بود. دختر جوانی به تازگی ازدواج کرده، و یک عدد ساعت مچی گرانبها هدیه گرفتهبود. این ساعت مچی از فروشگاه مجلل یک شرکت معتبر که ساعتهای گرانبها با برند اصلی بسیار مطمئن عرضه میکرد، خریداری شدهبود.
از قضا برادر این تازهعروس کارمند گمرک بود. او خیلی اتفاقی متوجه میشود که محمولهای متعلق به شرکت فروشنده ساعت در حال طی مراحل ترخیص است. او با کمال تعجب میبیند که محموله نه از سویس که از شرق آسیا ارسال شدهاست! کارمند جوان قصه ما کنجکاویش گل میکند، و با بررسی سوابق، اطلاعاتش را تکمیل میکند: شرکت مزبور هیچگاه محمولهای از سویس یا هرجای دیگری در اروپا نخریدهاست. محمولههای شرکت همیشه از دهات دورافتاده شرق آسیا ارسال میشوند، نه از اروپا!
کارمند جوان تازه متوجه میشود که چه کلاهی سر خانواده رفتهاست! شرکت که در اصل واردکننده ساعت مچی قلابی است، رندانه مدعی عرضه برندهای اصلی شده، و اقدام به کلاهبرداری کردهاست! با پیگیریهای کارمند جوان، شرکت به دلیل تقلب وارداتی و فروش ساعتهای مچی ساخت چین به جای ساعتهای اصل سویسی محکوم شد.
حال فکرش را بکنید، اگر این کارمند جوان خواهری نداشت، یا خواهر داشت ولی به خانهبخت نرفتهبود، یا خواهرش به خانهبخت رفته، اما ساعت مچی کادو نگرفتهبود، یا این که ساعت مچی گرفته، اما کنجکاوی برادرش یعنی همان کارمند جوان تحریک نمیشد، تکلیف مصرفکنندگان بیدفاع ایرانی چه می شد؟!
ظاهراً بخت و اقبال مصرفکننده ایرانی بلند است!
در این پرونده خاص، بخت و اقبال بلند ایرانیان موجب شد متقلبان رسوا شوند و دستشان از جیب مردم کوتاه شود. اما آیا همیشه چنین است؟ آیا میتوانیم با تکیه بر بخت و اقبال و با خیال راحت سراغ زندگی خودمان برویم و امیدوار باشیم که دست تصادف مشت متقلبان را باز خواهدکرد؟!
چنین تقلبهایی در جایی اتفاق میافتند که نهادهای نظارتی یا وجود ندارند، و یا توجه کافی به حیطه مسؤولیتشان ندارند. چگونه شرکتی که کارش وارد کردن جنس قلابی از دهات چین است، به راحتی و در سایه تبلیغات گسترده خودش را نماینده برندهای اصل جا میزند و کسی کاری به کارش ندارد؟ این شرکت اگر از بدشانسی! گیر یک جوان سمج نیفتادهبود، حالا حالاها کلاهبرداریش ادامه داشت!
اگر نهادهای نظارتی در این حوزه کارشان را بهخوبی انجام بدهند، کشف چنین پروندههایی در گرو خوششانسی مصرفکنندگان و بدشانسی متقلبان نخواهدبود. اما در غیاب این نهادها، مصرفکنندگان بیدفاع در مقابل متقلبان قرار میگیرند و فقط باید دعا کنند که بخت و اقبال یارشان باشد!
بهراستی چرا حقوق مصرفکنندگان را تا اینحد به بخت و اقبال گره میزنیم؟ چرا تلاش نمیکنیم نهادهای مردمی حامی حقوق مصرفکنندگان در جامعهمان شکل بگیرند، و عرصه را بر این متخلفان تنگ کنند؟
و یک سؤال دیگر: آیا خریداران ساعت مچی قلابی توانستند از شرکت متخلف خسارت بگیرند، یا از محل جریمه پرداختی آن شرکت چیزی گیرشان آمد؟
دستهها: حقوق مصرفکنندگان