باز هم طرحهای عمرانی نیمهتمام
هرسال با شروع پاییز و نزدیک شدن ایام تنظیم لایحه بودجه، بسیاری از کارشناسان و دستاندرکاران طرحهای عمرانی و تحلیلگرانی که دغدغه پیشرفت کشور را دارند، همانند سال قبل و سالهای قبل از آن، اسیر این نگرانی مزمن میشوند که چه بر سر هزاران طرح عمرانی نیمهکاره خواهدآمد؟ کدام طرحها قربانی خواهندشد و کدامشان اندک جانی خواهندگرفت؟
سالهای سال است که پدیده طرحهای نیمهتمام به یکی از معضلات اقتصادی کشور تبدیل شده، و توجه همه اقتصاددانان و کارشناسان دلسوز را به خود جلب کردهاست.
همه دستاندرکاران از مضرات وجود طرحهای نیمهتمام سخن میگویند و خواستار اتمام این طرحها قبل از شروع طرحهای جدید میشوند. اما بازهم همان آش است و همان کاسه. شاید همین منتقدان هم وقتی در موقعیت تصمیمگیری قرار گیرند، به جای مداوای این زخم کهنه، چند طرح جدید را افتتاح بفرمایند!
قبلاً در یادداشت مشکلی بهنام طرحهای نیمهتمام عمرانی در مورد ابعاد و حجم سرمایه عظیمی از این کشور که در قالب طرحهای نیمهتمام دچار رکود شده، و جامعه برای سالیانسال امکان استفاده از آثار آن را ندارد، صحبت کردهام.
علت بروز این مشکل به بیان مختصر، بیتوجهی به تفکر کارشناسی و حرکت در چهارچوب برنامه مدون توسعه است. طولانی شدن دوران اجرای طرح چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی، میتواند یک طرح مطلوب و باارزش را با شکست روبهرو کند. به همین دلیل، هیچ کارشناس دلسوزی شروع یک طرح را در شرایطی که بودجه کافی برای ادامه آن وجود ندارد، تأیید نمیکند.
در تنظیم برنامه توسعه در همان قدمهای اول به امکانات مادی در دسترس توجه میشود، و بهاصطلاح پا را به اندازه گلیم دراز میکنند! بهاینترتیب اتمام طرحهای نیمهتمام با هدف به بهرهبرداری رساندن آنها و جلوگیری از تحمیل هزینههای خواب سرمایه به جامعه، اولویت مییابد. نیمهتمام رهاکردن یک طرح، فقط در شرایطی قابلتوجیه است که بپذیریم شروع آن اشتباه بوده، و در صورت تکمیل هم دردی از کشور را دوا نخواهدکرد.
اما در شرایطی که مطالعات کارشناسی به کناری گذاشتهشده، و مورد بیمهری قرار میگیرد، سیاستمداران وارد میدان شده، و به جای کارشناسان تصمیم میگیرند. گروههای فشار هم تأثیر خود را بر تصمیمگیرندگان میگذارند.
نتیجه این که هر مدیری به منظور توجیه اعمال خود، طرحهای نیمهتمام برجایمانده از دوران مدیر سابق را به حال خود رها کرده، و طرحهای جدیدی را افتتاح میکند، و بهاینترتیب از یک سو عملکرد مدیر سابق را زیر سؤال میبرد، و از سوی دیگر با یک سری حرکات عامهپسند سعی در جلبنظر مردم به سوی خود میکند.
به قول شاعر:
طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد
در دل دوست بههر حیله رهی باید کرد!
این مدیران دلاور هم با ارتکاب گناهی عظیم به صورت افتتاح طرحهایی که تا سالهای دور به بهرهبرداری نخواهندرسید، با اتلاف منابع ملی، در دل دوست رهی پیدا کرده و محبوب قلوب میشوند!
گاه با شروع طرحی موافقت میکنند، چون نمیتوانند به مقامات محلی و نمایندگان منطقه پاسخ منفی بدهند! گاه طرحی را آغاز میکنند تا با تبلیغات گسترده افتتاحش کنند. حالا اگر این طرح هم مثل دهها هزار طرح نیمه کاره، وبال گردن بودجه سالانه کشور شد، مهم نیست!
بهطوریکه ملاحظه میشود، این همه طرح نیمهتمام، دستاورد شیوه غلط تصمیمگیری و به مرخصی اجباری فرستادن تفکر کارشناسی و علمی است.
دستهها: برنامهریزی و بودجه, سیاستگذاری اقتصادی