چه کسی از برندهای ایرانی خبر دارد؟
تولد برندها و تحکیم موقعیت آنها در مقیاس اقتصاد ملی و سپس در بازار جهانی را میتوان نشانهای از حرکت اقتصاد یک کشور در مسیر پیشرفت و طی مراحل توسعه اقتصادی تلقی نمود.
به دنبال سرعت گرفتن جریان رشد اقتصادی، فضای تجارت و کسب و کار متحول میشود. بنگاهها در رقابت با همدیگر برای افزایش سهمشان از بازار، به این تحول دامن میزنند. بهتدریج تجارت سنتی جای خود را به تجارت مدرن میدهد. بنگاههای اقتصادی در تلاش برای ایجاد تمایز با رقبا و یافتن مشتریان وفادار و تسخیر بازارهای داخلی و سپس نفوذ به بازارهای جهانی، اقدام به ساختن برندها و جا انداختن آن در بازار میکنند.
و بهاینترتیب با خلق برندها و تقویت آن ها، سهم بنگاهها در تجارت رشد یافته و موقعیتشان تحکیم مییابد.
همراهی و همزمانی جریان تولد و تقویت برندها با رشد اقتصادی کشور به حدی پررنگ و معنیدار است که این دو را بهگونهای میتوان لازم و ملزوم هم دانست. بهاینترتیب اغراق نیست اگر بگوییم تجسم رشد اقتصادی یک کشور بدون خلق برندها و رسیدن به برندهای قوی و مطرح، کار دشواری است.
دلیل اول برای این ادعا این است که بدون خلق و معرفی برندها، قدرت اقتصاد ملی در جذب و کسب سهم مناسبی از ارزش افزوده محصولاتش، ضعیف و محدود باقی خواهدماند، و بیشترین بخش از این ارزش خلقشده را شرکتهای بزرگی که خریدار محصولات فاقدهویت این کشور هستند، تملک خواهندکرد.
فرض کنید تولیدکنندگان محصولات کشاورزی در یک کشور درحالتوسعه، محصولات خود را با قیمتی پایین به شرکتهای صاحب نام کشورهای دیگر میفروشند و محصول با نام تجاری این شرکتها عرضه میشود. در این فرایند، سهم تولیدکننده از سود حاصله در مقایسه با شرکت توزیعکننده محصول، چندان بزرگ نخواهدبود.
به عبارت دیگر تلاش برای ساختن و جا انداختن برندهای ملی تلاشی با هدف تملک سهم بیشتری از این ارزش تولیدشده در اقتصاد ملی است.
از سوی دیگر، کشور درحالتوسعه برای حفظ و تثبیت جایگاه خود در بازار جهانی، و در مرحله بعد افزایش درآمدهای صادراتی خود، نیاز به مشتریان وفادار دارد که به محصولات آن اعتماد کنند و بهاینترتیب بازاری تضمینشده و مطمئن در اختیار تولیدکنندگان این کشور قرار بگیرد. این هدف جز از طریق معرفی و جا انداختن برندها امکانپذیر نیست.
بهاینترتیب، جریان خلق و معرفی برندهای قوی و موفق را در یک اقتصاد درحالتوسعه، میتوان نشانهای از موفقیت نسبی آن کشور در طی مراحل توسعه دانست. هر اندازه موفقیت در ساختن و پرداختن برندها بیشتر باشد، میتوانگفت حرکت در مدار ثروتاندوزی و انباشت سرمایههای ملی سریعتر است.
البته این را هم بگویم که توسعه فقط در انباشت سرمایههای ملی خلاصه نمیشود. و صد البته بدون انباشت سرمایه هم توسعه مفهومی پیدا نمیکند. بدینترتیب موفقیت کشور در خلق برندهای موفق، هرچند شرط کافی جریان توسعه نیست، اما بیتردید شرط لازم این جریان است.
حال سؤال این است: در طول بیش از شصت سال گذشته، یعنی از همان سالهای آغاز تجربه برنامهریزی توسعه در کشور (سال ۱۳۲۷) تاکنون، جامعه ما تا چه اندازه در ساختن و پرداختن برندهای موفق و قوی پیشرفت داشتهاست؟
راستی چه کسی از برندهای ایرانی خبر دارد؟
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی