مناسبات رانتی به مثابه یک نظام تبعیض نژادی *

تبعیض نژادی را می‌توان یکی از تأسف‌بارترین و شرم‌آورترین اقداماتی دانست که بشر در طول تاریخ مرتکب شده‌است. این نگرش غیرانسانی هرچند زندگی بسیار دشواری را برای گروه کثیری از انسان‌ها رقم زد، اما با رشد فرهنگی جوامع بشری در سایه افزایش اقتدار رسانه‌های مستقل، به‌تدریج به خط پایان رسید. در امریکا عمر این شیوه حتی به دهه‌های بعد از جنگ جهانی دوم هم تداوم یافت، و آثار آن هنوز هم به‌گونه‌ای باقی است، اما تلاشی جدی برای به فراموشی سپردن آن دوران تاریک و آن رفتارهای ظالمانه انجام گرفته‌است. رژیم تبعیض نژادی در افریقای جنوبی نیز با پیروزی مردم این کشور با رهبری نلسون ماندلا به تاریخ پیوست، و اینک رژیم صهیونیستی به‌عنوان تنها یادگار آن دوران تاریک از تاریخ بشریت معاصر، به روزهای پایانی خود نزدیک می‌شود.
امروزه به لطف رسانه‌های مستقل و با همت اندیشمندان اتهام جانبداری از تفکر تبعیض نژادی مبدل به یکی از سنگین‌ترین اتهامات شده‌است، و هیچ‌کس در منظر افکار عمومی جهانیان نمی‌تواند با عنوان مدافع چنین نگرشی سخن بگوید و مطرود و منفور نشود. اما آیا به‌راستی تبعیض نژادی تنها به شکلی که در جوامعی چون امریکا، افریقای جنوبی و فلسطین اشغالی وجود داشته، قابل‌تصور است و به شکلی دیگر نمی‌تواند به حیات خود در جوامع بشری ادامه دهد؟
به باور نگارنده مناسبات رانتی در جهان امروز و برخورداری گروهی از شهروندان یک جامعه از امتیازات “خاص” درواقع شکل به‌روزشده نگرش تبعیض نژادی و ادامه همان شیوه مطرود آپارتاید است. مناسبات رانتی به گروهی از افراد جامعه این امکان را می‌دهد که امتیازاتی جدی نسبت به دیگران داشته‌باشند، هرچند رنگ پوست آنان با بقیه شهروندان تفاوتی ندارد، یا از نژاد و تیره متفاوتی نیستند.
امروزه وابستگی به کانون قدرت، برخورداری از “ارتباطات کارساز” با صاحب‌منصبان و صاحبان امضای طلایی همان موقعیتی را در اختیار گروهی معدود قرار می‌دهد که برخورداری از پوست سفید در جوامع گرفتار طاعون تبعیض نژادی قرار می‌داد.
بسیاری از سخنورانی که منتقد سرسخت سیاست‌های تبعیض نژادی هستند، و از برابری همه انسان‌ها از هر نژاد و قومی دم می‌زنند، گاه خود در زمره کسانی قرار می‌گیرند که با استفاده از نردبان مناسبات رانتی راه ارتقای شغلی و کسب موقعیت برتر اجتماعی را طی کرده‌اند.
حاکمیت مناسبت رانتی در یک جامعه همچون سیاست‌های غیرانسانی تبعیض نژادی، یک ملت یکپارچه و برابر را به دو پاره تقسیم می‌کند، و گروهی را به‌عنوان شهروندان درجه یک یا صاحبان ژن خوب نسبت به بقیه جامعه در موقعیت ممتاز قرار می‌دهد. این‌که گروهی از فعالان اقتصادی در کشور یک‌شبه ره صدساله طی می‌کنند و ناگهان به عضویت جامعه میلیاردرهای تازه‌به‌دوران رسیده وارد می‌شوند، این‌که گروهی از جوانان وابسته به خانواده‌های خاص به‌ناگهان با سرعتی قابل‌توجه ارتقای شغلی می‌یابند و در سمت‌های نان و آب‌دار مستقر می‌شوند، این‌که شاغلان بخش دولتی یا فلان نهاد عمومی برخلاف جریان عمومی جامعه از یک سلیقه خاص سیاسی پیروی می‌کنند، این‌که اکثریت اعضای هیأت علمی فلان نهاد آموزش عالی تعلق خاطر به یک جناح سیاسی خاص دارند، همه و همه شواهدی بر این ادعا هستند که در تخصیص فرصت‌ها موقعیت برابر را برای همه شهروندان ایجاد نمی‌کنیم، و آنان را با توجه به گرایش سیاسی، ارتباطات حزبی یا موقعیت فامیلی به شهروندان درجه یک و دو دسته‌بندی می‌کنیم.
زیرا طبعاً در حالت عادی انتظار داریم جامعه دانشگاهیان کشور، جامعه مدیران ارشد کشور، جامعه بازرگانان و … همه و همه به‌عنوان مشتی نمونه خروار، نشانگر همان ترکیب و نسبتی از صاحبان گرایشات سیاسی باشند که در کل جامعه حاکم است، و در یک جریان انتخاباتی سالم خود را نشان می‌دهد، و اگر شاهد ترکیبی متفاوت با کلیت جامعه بودیم، باید بپذیریم که سلیقه خاص سیاسی در “دستچین کردن” آنان و برکشیدنشان مؤثر بوده‌است.
حال فکرش را بکنید. در افریقای جنوبی دوران آپارتاید، اقلیتی از جامعه به دلیل رنگ پوستشان همه فرصت‌های شغلی و امکانات کسب درآمد و تملک منابع طبیعی و ثروت‌های جامعه را در اختیار داشتند، و اکثریت مردم که رنگ پوستشان با این اقلیت متنفذ و قدرتمند متفاوت بود، شهروند درجه دو تلقی می‌شدند. حال در جامعه‌ای که در آن مناسبات رانتی به‌طور کامل حاکم باشد، ممکن است کسی به رنگ پوست شهروندان توجهی نکند، اما وابستگی حزبی و جناحی و نسبت‌های فامیلی همان کارکرد رنگ پوست را عهده‌دار می‌شوند. گویی در این جامعه هم رنگ پوست ملاک پیشرفت افراد است، اما این تفاوت رنگ فقط با استفاده از عینک مخصوص قابل‌دیدن است!
به‌راستی چه فرقی بین جامعه‌ای که شهروندانش را براساس رنگ پوست به دو گروه درجه یک و دو دسته‌بندی می‌کند، و جامعه‌ای که این دسته‌بندی را براساس وابستگی فامیلی انجام می‌دهد، وجود دارد؟ چرا باید اولی را مصداق تبعیض نژادی بدانیم و در مقابل خطای فاحش دومی سکوت کنیم؟
بی‌اعتنایی مسؤولان و صاحب‌منصبان به گسترش مناسبات رانتی، و حتی برخوردار شدن آنان و اعضای خانواده و وابستگانشان از این امتیازات “چرب و شیرین”، موجب شده اقتدار مناسبات رانتی در جامعه امروز ما روز‌به‌روز بیشتر شود، و به همین میزان مقدمات دوپاره شدن جامعه و تفکیک آن به دو گروه “صاحبان ژن‌های خوب” و “سیاهی‌لشکرها” فراهم شود.
ازاین‌رو توصیه من به صاحب‌منصبان و به‌ویژه سخنوران کشورمان این است که یا اصلاً متعرض سیاست‌های تبعیض نژادی در سطح جهان نشوند و از بدی و ظالمانه بودن این شیوه کشورداری و استعماری بودن آن سخنی نگویند، و یا اگر قصد مقابله با چنین شیوه‌های غیرانسانی را دارند، همه مصداق‌های تبعیض را موردتوجه قرار بدهند و تبعیض نژادی را فقط در برتر دانستن سفیدپوستان نسبت به رنگین‌پوستان یا قوم یهود به غیریهود خلاصه نکنند، و تحکیم مناسبات رانتی و فرهنگ پروردن ژن‌های خوب را هم مصداق بارز سیاست تبعیض نژادی تلقی کنند.
——————————–
* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره دوشنبه ۳ – ۴ – ۹۸ به رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.