عقبنشینی راز پیشرفت ، هم در تجارت و هم در سیاست
محصول یا پروژه شکستخورده در کارنامه بسیاری از شرکتهای بزرگ و موفق جهان، بهتعداد زیاد پیدا میشود. در فضای کسبوکار همواره ایدههای جدیدی مطرح شده، و موردتوجه قرار میگیرند. اما بسیاری از آنها بعد از طی مراحلی کنار گذاشته میشوند. حتی ممکن است یک ایده تا مرحلهای پیش برود که محصولی براساس آن به بازار عرضه شود، و شکست بخورد.
بهاینترتیب، کارنامه بنگاههای تجاری و مسیر حرکت گذشته آنها، مجموعهای از پیشرفتها و پسرفتها است. مدیران این بنگاهها سعی میکنند تا حد امکان پروژههایی را برای اجرا انتخاب کنند که شانس بیشتری برای موفقیت دارند. اگر هم یکی از پروژههای انتخابی با مشکلاتی روبهرو شد، آن را کنار بگذارند و جلو ضرر بیشتر را بگیرند.
اما قبول شکست برای بعضی از مدیران که اسیر تفکرات سنتی هستند، بسیار دشوار است. آنان شکست و عقبنشینی را نمیپذیرند، زیرا عقبنشینی ضدارزش است و کاری ناپسند! همین باور نادرست گاه موجب ضرر و زیان بسیار برای یک بنگاه میشود. درواقع، مدیر موفق کسی است که بهموقع در باب تعطیلی یک پروژه ناموفق تصمیم بگیرد و اجازه زیان بیشتر را ندهد، نه مدیری که عقبنشینی را نمیپذیرد.
این قضیه درمورد کلیه بنگاههای تجاری کوچک، شرکتهای بزرگ، خانوارها و حتی کشورها صادق است. بااینحال باز هم بعضی از مدیران اصرار دارند که این حقایق را نپذیرند.
مثالهای زیادی از عملکرد مدیران در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی را میتوان در اینباب موردبررسی قرار داد.
بیمناسبت نیست در اینجا اشارهای به یک واقعه تاریخی و تصمیمی نسنجیده که هزینهای بزرگ برای یک کشور داشت، بکنم. حمله ارتش آلمان به شوروی در سال ۱۹۴۱ میلادی، مقامات شوروی را غافلگیر کرد. آنها برای مقابله با چنین تهاجمی برنامهریزی نکردهبودند، و آمادگی کافی نداشتند. استالین رهبر وقت شوروی فرماندهان عالیرتبه ارتش را برای طراحی برنامه دفاعی مناسب فراخواندهبود.
مارشال ژوکوف که در آن ایام از جوانترین فرماندهان ارشد بود، طرحی را ارائه کرد که پذیرش آن برای استالین دشوار بود. ژوکف میگفت ارتش شوروی در مرزها قدرت ایستادگی ندارد، و باید به سرعت عقبنشینی کند. او میگفت باید در فاصله ۴۰۰کیلومتری مرز اولین خط دفاعی را تشکیل بدهیم و با تسلیم این ۴۰۰کیلومتر به ارتش آلمان، بهاصطلاح زمین بدهیم و زمان بگیریم.
استالین بهحدی از این نظر ژوکف عصبانی شد که او را با تندی و تحقیر از اتاق بیرون کرد.
اما نتیجه چه بود؟ همانگونه که ژوکف پیشبینی میکرد، ارتش آلمان با درهم شکستن مقاومت ارتش شوروی در مرزها پیش آمد، و نگرانی جدی برای استالین پیش آورد. شوروی در جنگ جهانی دوم بیش از بیست میلیون نفر تلفات داد و عاقبت هم این مارشال ژوکف بود که پیشروی ارتش سرخ شوروی به سوی آلمان را فرماندهی کرد.
اگر در همان روزهای نخست تهاجم آلمان، استالین به جای اتکا به شعارهای جذاب و دهنپرکن، در مقابل منطق ژوکف تسلیم میشد، و میپذیرفت که عقبنشینی همواره کار بدی نیست و گاه میتواند زمینهساز پیروزی باشد، شاید سرنوشت جنگ طور دیگری رقم میخورد، و این همه تلفات به جامعه شوروی تحمیل نمیشد. درواقع، روحیات استالین و باورهای او که عقبنشینی را به معنی شکست خفتبار میدانست، چیزی جز تلفات سنگین و خسارات فراوان برای کشور به همراه نداشت.
کشور ژاپن در طی قرنها دروازههای خود را به روی خارجیان نگشوده بود. در سال ۱۸۵۳ اتفاق مهمی در تاریخ ژاپن افتاد: دریاسالار پری فرمانده ناوگان جنگی امریکایی به خاک ژاپن نزدیک شد و ژاپنیها مجبور شدند او را بپذیرند. پری پیام رئیسجمهور امریکا را به دولت ژاپن ابلاغ کرد.
با پهلو گرفتن ناوگان امریکایی در بندر و پیاده شدن دریاسالار پری در خاک مقدس ژاپن، ژاپنیها تحقیر شدند، و طعم تلخ شکست تحقیرآمیز را چشیدند. اما این شکست و این عقبنشینی اجباری نقطه شروع اتفاقات مثبت و مطلوب در تاریخ معاصر ژاپن بود. آنها فهمیدند که باید مسیرشان را تغییر بدهند. آنها فهمیدند که ادعاهای پوچ و تفاخر به تاریخ گذشته دردی را دوا نمیکند. بسیاری از تحلیلگران معتقدند اصلاحات دوران میجی که سرآغاز توسعه ژاپن شد، همهاش به دنبال ورود گردنکلفتانه! دریاسالار پری به ژاپن بود. ژاپنیها شکستخورده و عقبنشینی کردند، ولی این عقبنشینی را به پیروزی تبدیل کردند.
مثالهای زیادی را در این باب میتوان مطرح کرد که در وقتی مناسب به آنها هم خواهمپرداخت.
دستهها: مدیریت و شایستهسالاری