برگی از تاریخ بیهقی ، درسی و پندی

مؤلف دانشمند تاریخ بیهقی در ذکر وقایع سال ۴۲۵هجری قمری، به ماجرای یکی از کارگزاران سلطان مسعود غزنوی به نام سوری اشاره کرده، که حاکم خراسان بود و در حق رعیت سلطان ستم می‌‌کرد، و به این بهانه به ماجرای علی بن عیسی بن ماهان در دوران خلافت هارون عباسی می‌‌پردازد.
بعد از بازگشت فضل برمکی از خراسان به بغداد، هارون علی بن عیسی را برای حکومت خراسان انتخاب کرده و با وزیرش یحیی برمکی مشورت می‌کند. یحیای دوراندیش می‌‌گوید علی بن عیسی مردی خشن و ستمگر است و ممکن است با تندخویی‌هایش مردم خراسان را برعلیه خلافت بشوراند.
هارون که کم‌کم از نفوذ و قدرت برمکی‌ها هراسان شده، و ناسازگاری با یحیی برمکی را شروع کرده‌بود، از سر لجاجت با وزیرش، علی بن عیسی را به حکومت خراسان می‌فرستد. و به‌دنبال رسیدن اولین شکایت‌ها از وی به بغداد، در حمایت از او دستور برخورد خشن با شاکیان را می‌دهد.
علی بن عیسی در همان سال اول حکومتش هدایایی بسیار ارزنده و گرانبها به بغداد می‌فرستد. هارون به‌قول امروزی‌ها، برای حال‌گیری از یحیی با طعنه از او می‌پرسد: این هدایای بی‌نظیر در زمان حکومت پسرت فضل کجا بودند، یعنی چرا فضل چنین خوش‌خدمتی نمی‌کرد.
یحیی برمکی با زیرکی جواب داد: آن روزگار این هدایا در خانه صاحبانشان بودند! یعنی فضل هم بلد بود از این کارها بکند؛ اموال شهروندان را بگیرد و درصدی از آن را به مرکز حکومت در بغداد بفرستد. اما او نگران شورش و عصیان مردم خراسان بود، و نمی‌خواست برای خلیفه بغداد دشمن‌تراشی کند.
به روایت بیهقی، هارون به ظاهر با یحیی موافقت می‌کند، اما مدتی بعد خانواده برمکیان را قلع‌وقمع می‌کند. بااین‌حال طبق پیش‌بینی وزیر دوراندیش، ستمکاری‌های علی بن عیسی موجب بروز بحران در خراسان می‌شود، و حکومت بغداد را به دردسر می‌اندازد. علی بن عیسی با خوش‌خدمتی خود، در سال اول ثروت عظیمی را نصیب خلیفه می‌کند. اما همان‌گونه که یحیی برمکی دوراندیش پیش‌بینی کرده‌بود، دستگاه خلافت مجبور می‌شود به‌ازای هر دیناری که از خراسان برایش فرستاده‌بودند، چندین دینار خرج کند تا آرامش را به خراسان برگرداند.
درسی که از این روایت تاریخی می‌توان آموخت، ارزیابی درست موفقیت‌های ظاهری کوتاه مدت در مقابل موفقیت بلندمدت است. گاه بعضی مدیران به منظور نشان‌دادن عملکرد مطلوب به بالادستی‌هایشان، زرنگی‌هایی به‌کار می‌برند و موفقیت‌هایی را نصیب سازمان متبوعشان می‌کنند. اما هزینه‌هایی که این موفقیت‌ها در بلندمدت برای سازمان ایجاد می‌کند، آن‌چنان زیاد است که اگر مقامات بالادستی بر آن واقف شوند، هرگز این پیروزی‌های کوتاه‌مدت را “پیروزی” نمی‌خوانند.
فرض کنید مدیر فروش یک شرکت بزرگ بتواند کلاهی بر سر یک مشتری بالقوه بلندمدت شرکت بگذارد، و او را نسبت به شرکت بی‌اعتماد کند. این موفقیت کوتاه‌مدت، اگر هم بشود اسمش را موفقیت گذاشت، تحمیل ضرر و زیانی بزرگ به شرکت است. یا فرض کنید مدیر یک شرکت با خودداری از افزایش حقوق و پاداش کارکنان شرکت، موجبات کاهش هزینه‌های جاری شرکت را فراهم آورده، و به‌اصطلاح صرفه‌جویی کند، و درمقابل روحیه نیروی انسانی شاغل در شرکت را دچار خمودگی و بی‌انگیزگی کند.
علت توجه بنگاه‌های بزرگ تجاری به حقوق مصرف‌کنندگان و صرف هزینه‌های گزاف برای جلب‌نظر موافق آنان، همین نکته است. آنان به‌خوبی می‌دانند که با انجام برخی “زرنگی‌ها” می‌توان در کوتاه‌مدت سود سرشاری را به چنگ آورد. اما راز ماندگاری و پایداری یک تجارت، جلب اعتماد مشتریان است. به همین دلیل، بنگاه‌های موفق تجاری در ارزیابی عملکرد موفقیت‌آمیز مدیران واحدهایشان، تحت‌تأثیر گزارش‌های پررنگ‌ولعاب قرار نمی‌گیرند و اگر موفقیتی در کارنامه آن واحد باشد، اول از همه به هزینه‌های بلندمدت کسب این موفقیت توجه می‌کنند.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.