اقتصاد، انتخابات و هزینههای رقابت سیاسی *
بیتردید تدوین لایحه شفافسازی منابع مالی و هزینههای انتخاباتی نامزدهای انتخابات توسط دولت یازدهم، گام بزرگی در مسیر شفافسازی فرایند انتخابات در کشور است. تداوم شفافسازی میتواند برگزاری انتخابات را مبدّل به یک جشن بزرگ ملی برای به نمایش گذاردن وحدت و همدلی مردم و اولویت منافع ملی بر خواستههای صنفی یا جناحی بکند. بااینحال وقتی صحبت از “هزینه” و “انتخابات” به میان میآید، نباید موضوع منحصر و محدود به هزینه تبلیغاتی نامزدها و منبع تأمین آن بشود.
انتخابات مانند هر فعالیت دیگر، هزینههایی را اعم از نقدی و غیرنقدی به جامعه تحمیل میکند و در مقابل عوایدی نیز نصیب میسازد. هزینههای نقدی همان پرداختهای مالی دولت به عنوان هزینه برگزاری انتخابات، و بودجه نهادهایی است که در ارتباط با انتخابات فعالیت میکنند. مهمترین سرفصل هزینههای غیرنقدی را نیز میتوان بلاتکلیفی چندماهه کلیه دستگاههای دولتی و مرتبط با دولت در ایام برگزاری انتخابات دانست. این هزینه بهویژه برای انتخابات ریاستجمهوری به اوج میرسد.
از چندماه مانده به انتخابات، برخی سازمانها که گویی منتظر بهانهای برای تعطیل فعالیتهای جاری خود هستند، به تعبیر عامیانه، کرکره را پایین کشیده، و منتظر آمدن مسؤول جدید و اعلام برنامههایش میمانند. بعد از اعلام نتایج انتخابات هم، اول باید منتظر ماند تا وزرا معرفی شده و رأی اعتماد بگیرند، و بعد از استقرار بر کرسی وزارت، معاونان خود را نصب کنند. سپس باید منتظر ماند تا معاونان هم مدیرانکل تحتفرماندهی خود را معرفی کنند. این زنجیره گاه تا مرحله تعیین راننده و مسؤول دفتر مدیرکل هم ادامه مییابد، و قطعاً تا آن زمان باید منتظر ماند. بازنگری در شیوه عزل و نصبها و فرایند جذب نیروی انسانی میتواند این دوران تعطیل را کاهش دهد، اما بلاتکلیفی این فاصله زمانی کاملاً قابلحذف نیست.
خلاصه کنم. مراجعه به آرای عمومی برای تعیین مسؤولان اجرایی کشور به جای سیستم انتصاب مادامالعمر، هزینهای را به شکل بلاتکلیفی سازمانها و معطل ماندن پروژهها و تغییر مسیر و سرنوشت برخی طرحها به جامعه تحمیل میکند. و البته، این هزینه غیرنقدی، علاوه بر هزینه نقدی و بودجه برگزاری انتخابات است. دستاوردی که بناست این تحمل هزینه برای جامعه به ارمغان بیاورد، ازیکسو، حرکت اجتنابناپذیر به سوی شایستهسالاری است. زیرا حزب حاکم طبعاً تلاش خواهدکرد با بهکارگیری بهترینها در سمتهای مدیریتی، عملکرد مطلوبی نشان بدهد، و اعتماد عمومی را برای حفظ آرای مردم جلب کند. حزب رقیب هم تلاش خواهدکرد با افزودن بر توان مدیریتی خود، و کشف موارد ضعف رقیب، در مرحله بعد به قدرت برسد. ازسوی دیگر، با برگزاری انتخابات و مراجعه به آرای عمومی، بناست شهروندان بهویژه نسل جوان به این نتیجه برسند که خواست و اراده آنان است که در جامعه حاکم است، و سیاستمداران و دولتمردان بهعنوان کارگزاران امین در خدمت آنان هستند و مجری فرامین صاحبان اصلی کشور.
برای رسیدن به چنین دستاورد سترگی، باید هم هزینههای نقدی و غیرنقدی زیادی را تحمل کرد. اما سؤال اصلی دقیقاً همینجا مطرح میشود: چگونه میتوان ضمن کاستن از هزینههای انتخابات، بر عواید آن افزود؟ و آیا اساساً دستاوردی که در شرایط فعلی از برگزاری انتخابات نصیب جامعهمان میشود، متناسب به هزینههای آن است یا نه؟
آنچه در قدم اول به نظر میرسد، این است که همانند اتلاف منابع در بسیاری از طرحهای عمرانی از جمله سدسازی، در این عرصه هم دستاوردمان متناسب با میزان هزینه نیست. در عرصه سدساری، با صرف هزینههای هنگفت سدهای فراوانی ساختهایم، اما بهجای بهرهبرداری از آنها، بخشی از این سرمایهگذاریها ما را دچار گرفتاری کردهاست! با ساختن ۴۴ سد، کلیه مسیرهای ورود آب را به دریاچه ارومیه بستهایم، و حالا با مشکل خشکشدن دریاچه روبهرو هستیم. با صرف هزینه هنگفت، سد گتوند را بنا نهادهایم، و مشکل شور شدن آب رودخانه خود را به ما تحمیل کردهاست.
در عرصه انتخابات و مراجعه به آرای مردم، با وجود این که انتخابات و نظرخواهی از مردم، جایگاهی رفیع در نظام اسلامی دارد، و به قول مقام معظم رهبری، حقالناس است، بااینحال برخی ضعف مدیریتها، تنگنظریها، بدسلیقگیها و زیادهخواهیها موجب میشود جامعه ما نتواند از تمام ظرفیت این “خیر کثیر” استفاده کند. یعنی هزینهگزاف برگزاری انتخابات را تحمل میکنیم، ماهها کشور گرفتار رکود و بلاتکلیفی میشود، اما تندروی، بداخلاقی و بیتدبیری سیاسی در عرصه رقابت انتخاباتی، این شیرینی را برکام مردم تلخ میکند، و علاوهبراین، راهی به سوی شایستهسالاری هم گشوده نمیشود.
یکی از بارزترین مثالهای بیتدبیری سیاسی، اصرار بر برگزاری مناظره تلویزیونی نامزدها در خردادماه ۱۳۸۸ بود که با وجود مخالفت برخی ناظران سیاسی برگزار شد، و بهنظر بسیاری از چهرههای سیاسی و تحلیلگران از هر دو جناح سیاسی کشور، موجب تشدید بحران شده، و فتنهها برانگیخت.
بهجرأت میتوان گفت برگزاری انتخابات در برخی کشورها، کمهزینهتر و پربازدهتر از کشور ماست، همانگونه که در عرصه اجرای طرحهای بزرگ عمرانی نیز بهتر از ما عمل میکنند، و با هزینه کمتر از ما و ریختوپاش کمتر، نتایج بهتری در عمل میگیرند.
بهراستی چرا ما نمیتوانیم از این ظرفیت بزرگ و بالقوه نظام اسلامی، یعنی میزان و حقالناس دانستن رأی مردم، برای رسیدن به مرتبه بالاتری از وحدت ملی و همدلی مردمی و امید به آیندهای روشن استفاده کنیم؟
به نظر من، اینک که دولتمردان توجه به شفافیت را در جریان انتخابات کلید زده، و از روشن شدن منابع هزینه تبلیغاتی نامزدها آغاز کردهاند، بهتر است در نگاهی جامعتر، به این بعد قضیه هم توجه داشتهباشند.
—————————-
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره چهارشنبه ۲۰ – ۸ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, یککمی سیاسی