نشست زمین و فرونشست اخلاقیات *
چندروز پیش در روستای تنگایج در استهبان فارس، زمین نشست میکند. در یک باغ انار حفرهای با قطر ۵۰ متر شکل میگیرد و ۳۷ درخت انار را میبلعد. بلافاصله افرادی برای تماشای حفره میآیند. آنان بدون اعتنا به حق مالک باغ، محصولات درختان انار را با سرعت بار خودروهایشان کرده، و چونان غنیمت جنگی با خود میبرند، و به اعتراض صاحب باغ و تابلوهای مربوط پشیزی ارزش قائل نمیشوند! ظاهراً با نشست زمین، اخلاقیات هم دچار فرونشست شدهاست!
همچنین، چندسال پیش در حادثهای دیگر به دنبال سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه مهرآباد، چند مجتمع مسکونی آسیب دیده و تخریب میشوند. بلافاصله گروهی از مردم از همان نزدیکی به محل سانحه میروند. یکی از مجروحان حادثه که بخشی از دیوار خانهاش تخریب شده، و خود با بدنی مجروح و نیازمند کمک در هال منزلش افتادهبود، بعداً به خبرنگار گفت که فردی از همان دیوار تخریب شده وارد خانه میشود و به جای کمک به فرد مجروح، فرش را لوله میکند و با چنان شدتی از زیر بدن مجروح بینوا میکشد که او مثل گونی سیبزمینی کف هال خانهاش “قل میخورد”!
در حادثهای دیگر، آقای علی دایی ورزشکار سرشناس، در مسیر بازگشت از اصفهان به تهران دچار سانحه میشود. خودروی ایشان واژگون شده و کنار بزرگراه میافتد و خودش مصدوم میشود. همانجا ایشان ساعت مچی، انگشتر، تلفن همراه و پولهای داخل داشبورد خودروش را از دست میدهد! احتمالاً فرصتی برای غارتگران پیش نمیآید که چرخهای خودرو را هم باز کنند!
با مختصر بررسی در اخبار سالیان گذشته، موارد بسیاری از این نوع را میتوانیافت و حتی میتوان نشان داد که اینگونه رفتار “تهاجمی” در حال گسترش و رواج است و روزبهروز گویی از قبح آن کاستهمیشود.
سالیان درازی است که بخش قابلتوجهی از بودجه و منابع کشور صرف امور فرهنگی میشود. بزرگترین رسانه کشور که با بودجهای هنگفت اداره میشود، مهمترین رسالت خود را کمک به ترویج فرهنگ اسلامی و ارزشهای اخلاقی منبعث از اندیشه اسلامی میداند. سازمانها، نهادها و مؤسسات ریز و درشت فراوان که یا از منابع بودجه عمومی بهره میگیرند، و یا متکی به کمک افراد خیّر هستند، نیز در مسیر خدمت به گسترش فرهنگ اسلامی و ترویج اخلاقیات گام برمیدارند. سالانه مبالغ هنگفتی از طرف نهادهای مردمی صرف اموری چون برگزاری مراسم مذهبی، هیأتهای عزاداری، سخنرانیهای مذهبی و … میشود. بهراستی اگر با وجود این همه منابعی که صرف میشود، شاهد افول اخلاقیات در جامعه باشیم، آیا نباید به این نتیجه برسیم که بهاصطلاح یک جای کار میلنگد؟
برخی ناظران و تحلیلگران، استقبال مردم از برگزاری مراسم مذهبی، رونق خارقالعاده مراسم عزاداری سالار شهیدان، یا حتی کاهش قابلملاحظه جرائم در ماه مبارک رمضان را شاهدی بر پیشرفت جامعه در مسیر حاکمیت اخلاق و باورهای مذهبی میدانند. حتی گاه ارائه آماری را که نشان از تشدید وقوع بعضی جرائم مطرح دارد، بهگونهای از جنس سیاهنمایی میخوانند.
بهنظرمن، شاخصهایی مانند گسترش و رونق مراسم، استقبال شهروندان از فلان سخنرانی، افزایش قابلملاحظه ثبتنام برنامههای زیارتی، افزایش و رونق برنامههای نذری و … را نمیتوان برای اثبات ادعای پیشرفت جامعه در مسیر معنویات و اخلاق مورداستناد قرار داد. بلکه تحلیل موردی وقایعی از نوع آنچه در بالا گفتهشد، بهتر میتواند افول یا پیشرفت اخلاقی جامعه را نشان بدهد.
شاید گفتهشود این اتفاقات ربطی به سقوط یا صعود اخلاقیات ندارد و رفتاری کاملاً طبیعی است: فردی دچار سانحه میشود و مثلاً محتویات ساک پر از پولش پخشوپلا میشود، برخی افراد به کمکش میآیند و اسکناسها را جمع کرده، داخل ساک میگذارند. یکی دو نفر آدم رند هم از فرصت استفاده میکنند، و باقی ماجرا.
ظاهر این استدلال تاحدی درست است. اما اشکال کار در این است که چگونه زمان بروز چنین حوادثی، اول از همه و قبل از مردم امانتدار، غارتگران سر صحنه حاضر شدهاند. اگر مردم عادی زودتر میرسیدند، امکان غارت بیدردسر فراهم نبود. زیرا بالاخره در صورت حضور مردم، یکی به فکر میافتد که از اموال مصدوم محافظت کند و در صورت مشاهده خوی غارتگرانه، به آنان تذکر بدهد. چگونه میتوان پذیرفت که هرجا چنین حادثهای رخ میدهد، اول از همه غارتگران سرمیرسند، و بدون مزاحمت مردم امانتدار کارشان را با دقت تمام انجام میدهند؟! یا چگونه میتوان ادعا کرد که هرجا افراد غارتگر حاضر باشند، عوامل ماورایی به کمک آنها میشتابند و سانحهای ایجاد میکنند تا تغاری بشکند و ماستی بریزد و جهان به کام غارتگران شود؟!
بهبیاندیگر، هیچ توجیهی جز این نمیتوان ارائه کرد که این افراد همان شهروندان عادی و درستکار جامعه هستند، اما در چنین موقعیتی غارتگر درونیشان زمام امور را به دست گرفته، و آنان را تبدیل به غارتگر حرفهای بیرحم میکند!
البته میتوان با روشی ساده صحت و سقم اینگونه ادعاها را بررسی کرد. پیشنهاد من به منتقدانی که ادعای مرا سیاهنمایی تلقی میکنند، این است که در قالب برنامهای تلویزیونی از نوع دوربین مخفی و البته بدون هرگونه مهندسی و صحنهسازی از پیش هماهنگشده، برای دقایقی خودشان نقش مصدوم حادثه را البته به شرط داشتن ساعت مچی نسبتاً گرانقیمت، در کنار جاده بازی کنند، و عکسالعمل افراد را بسنجند.
اگر این ادعای من درست باشد، معنایش این است که این همه زحمت، این همه صرف هزینه در عرصه گسترش فرهنگ و معنویات، این همه تلاش صادقانه اهلفن در زنده نگهداشتن چراغ اخلاقیات و معارف اسلامی، بازدهی متناسب و رضایتبخش ندارد، و تعداد قابلتوجهی از شاگردان و مخاطبان این همه تبلیغات پرحجم، در یک چشم برهم زدن استعداد مبدل شدن به غارتگران بیرحم را دارند! درواقع، اینهمه مراسم مذهبی و سخنرانیها و هیأتهای عزاداری، اینهمه سفرهای زیارتی و آموزشهای فرهنگی معنوی نتوانسته بچهغول غارتگر درون افراد را مهار کند.
در چنین شرایطی چگونه میتوان از کارآیی شیوههای صرف هزینه در عرصه فرهنگ دفاع کرد؟ آیا وقت آن نرسیدهاست که بازنگری اساسی در رویکردمان به فرهنگ و اخلاق و نقش سازمانهای متولی امر، تقسیم کار، اولویتبندی اهداف فرهنگی و اجتماعی و … داشتهباشیم و بازدهی هزینه هنگفت تخصیصیافته به بخش فرهنگ را افزایش دهیم؟
اما در پایان، برخورد دستاندرکاران و مسؤولان با مقوله بودجه و نحوه تقسیم آن بین اهداف مختلف و شیوه سنجش نتایج حاصل از آن، بیشتر از آن که مبتنی بر مطالعات کارشناسانه و بیطرفانه باشد، بهانهای برای بهاصطلاح گیر دادن به مقاماتی است که در خط سیاسی مقابل قرار دارند. به عنوان مثال، برخی رسانهها این انتقاد را به رئیس سازمان حفاظت محیط زیست وارد میدانند که با بودجه ناچیزی که دارد، و حتی حقوق کارکنانی را که دولت قبل برایش به ارث گذاشته، با زحمت تأمین میکند، چرا نمیتواند همه مشکلات این حوزه را حل کند؟ چرا پژمان پلنگکش(۱) را پیدا و دستگیر نمیکند؟ و چندین چرای دیگر. اما هیچیک از این رسانهها این سؤال منطقی را نمیپرسد که دستگاههای فرهنگی کشور با بودجهای به مراتب کلان، چرا نمیتوانند در عرصه گسترش اخلاقیات موفق شوند.
—————————-
۱ – اشاره به کلیپی که اخیراً پخش شده و صحنهای را نشان میدهد که فردی با نام پژمان با خونسردی تمام و در مقابل گروهی از مردم، پلنگی را پوست میکند.
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره چهارشنبه ۴ – ۹ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: برنامهریزی و بودجه