آقاتهرانی ، کدخدا و بداخلاقیها در سپهر سیاست ایران
اخیراً آقای مرتضی آقاتهرانی استاد اخلاق حوزه علمیه در سخنرانی خود در مراسم عزاداری مسجد جمکران گفتهاست: “برخی مسؤولین ما آمریکا را کدخدا میدانند، برخی از مردم نیز این طرز فکر را میپسندند. اگر زمان امام حسین(ع) بودید چه کسی کدخدا بود؟ هرکس در طول تاریخ به سمت طاغوت رفت، به ننگ و بدنامی گرفتار شد.”(۱)
اشاره آقاتهرانی مشخصاً به رئیس دولت یازدهم است، زیرا وی اولینبار از صفت “کدخدا” برای دولت امریکا استفاده کرد. منتقدان رئیسجمهور طی سهسال و اندی گذشته، بارها با استناد به عبارت کدخدا، او را مورد انتقاد سرسختانه قرار داده، و اتهامات بسیار سنگین و بیرحمانهای را به دولت وارد ساختند، که کمترین آنها تمایل به ارتباط ذلیلانه با امریکا بودهاست. اما آیا بهراستی از گفتار و کردار رئیسجمهور میتوان مدارکی در تأیید این اتهامات یافت؟ به نظر من تأمل در این نکته میتواند تصویر گویایی از وضعیت اخلاق سیاسی جامعه امروز ایران و شرایط رقابت احزاب بهدست بدهد.
آقای روحانی در سخنرانیهای انتخاباتی خود در اوایل سال ۱۳۹۲، در مقام تشریح دیدگاه خود در عرصه دیپلماسی و ارتباط با جهان خارج و بهویژه مذاکرات مربوط به پرونده هستهای گفتهبود: “مذاکره با آمریکا راحتتر از مذاکره با اروپا است. بسیاری از اروپاییها از امریکا اجازه میخواهند، اما آمریکاییها به قول معروف کدخدا هستند. پس اگر با کدخدا ببندیم، راحتتر هستیم، تا اینکه به سراغ یک مقام پایینتر برویم.”(۲)
اروپا بدون هماهنگی با امریکا نمیتواند در پرونده هستهای به توافق پایداری با ایران برسد. بنابراین، مذاکره با اروپا یک مذاکره غیرمستقیم است. حضور امریکا در مذاکرات این فرصت را در اختیار ایران قرار میداد که با یک دیپلماسی فعال و مبتکرانه، وحدت تیم مقابل را برهم زده، و به موقعیت بهتری برای توافق دست بیابد. موفقیت تیم مذاکرهکننده ایرانی نشان داد که این رویکرد، همراه با خرد و تدبیر بودهاست.
استفاده رئیسجمهور از صفت “کدخدا” برای امریکا، اصلاً به معنی پذیرفتن سروری و برتری این کشور نبود، بلکه طعنهای تلخ و گزنده برای طرف اروپایی بههمراه داشت؛ همان طرفی که سابق براین، و در مذاکرات سعدآباد کوشیدهبود با برخوردی قلدرمآبانه شرایط خود را به ایران تحمیل کند و البته ناموفق ماندهبود.(۳) این طعنه درست مثل این است که وسط یک مذاکره جدی، از طرف مقابلتان بخواهید که برود و با بزرگترش بیاید!
به بیان دیگر، رئیسجمهور با انتخاب واژه کدخدا به ریاست و سیادت امریکا اقرار نکرده، و تمایل خود را به اطاعت از او نشان ندادهبود. او فقط به این نکته تأکید کرد که اروپا قدرت و اختیار کافی برای توافق ندارد.
اجازه بدهید مثالی بزنم:
بنا به گفته آقای حسین شریعتمداری، آقای احمدینژاد تمایل فراوانی به مذاکره و مصالحه با امریکا داشت، اما امریکاییها تحویلش نگرفتند. زیرا او را همهکاره و دارای اختیار کافی نمیدانستند.(۴) آنان میدانستند که اختیار مصالحه با امریکا و تعیین خط مشی در پرونده هستهای، نه در اختیار آقای احمدینژاد، بلکه در اختیار رهبری است. به بیان دیگر، آقای شریعتمداری پاسخ امریکا به رئیس دولت دهم را اینگونه معنی میکند که: “ما نه با شما، بلکه با آن مقامی که اختیار کافی دارد، مذاکره میکنیم”.
حال باید از منتقدان سرسخت رئیسجمهور و نیز از آقای آقاتهرانی پرسید که آیا با استناد به این که امریکاییها به جای قبول پیشنهاد مذاکره از طرف آقای احمدینژاد، خواهان مذاکره با مقام معظم رهبری بودند، میتوان ادعا کرد که آنان خود را مطیع ولایت فقیه میدانند و مایلند از این پرتو هدایت بهرهمند شوند؟!
مثالی دیگر:
به دنبال شکست قوای ایران در جنگ دوم ایران و روس و ورود نیروهای روس به داخل کشور، عباسمیرزا مجبور به مذاکره با روسها شد، مذاکراتی که مقدمات عهدنامه ترکمنچای را فراهم ساخت. ژنرال پاسکیویچ فرمانده روس شرایط سختی را برای صلح مطرح کردهبود، و عباس میرزا نمیتوانست بپذیرد. درنهایت پاسکیویچ وقتی متوجه شد ایرانیها کوتاه نخواهندآمد، با حرکتی تحقیرآمیز مذاکرات را قطع کرده، و اعلام کرد عازم تهران است تا با خود شاه قاجار که اختیار تام دارد، مذاکره کند. از دید او شاه قاجار کدخدای ایران بود. آیا میتوان این مانور پاسکیویچ را به معنی اطاعت او از کدخدا دانست؟!
مثالهای زیادی از این دست میتوان زد. اما باور دارم کسانی که به جای بحث استدلالی و توجه کردن به ظرافتهای رفتار دیپلماتیک، فقط منتظر بهانه میگردند تا با تحریف واقعیتها و افسانهسرایی، از کماطلاعی مخاطبانشان سوء استفاده کرده، و آنان را برعلیه دولت منتخب مردم تحریک کنند، گوششان بدهکار استدلال نیست.
حال بار دیگر به سخنان معلم اخلاق برگردیم: “برخی مسؤولین ما آمریکا را کدخدا میدانند، برخی از مردم نیز این طرز فکر را میپسندند.”
ایشان با توسل به نوعی “تفسیر به رأی” بهصرف استفاده رئیسجمهور از واژه کدخدا، که مشخصاً اشاره بر ارشدیت آن کشور نسبت به طرفهای اروپایی داشت، جمله ایشان را چنین معنی میکند که “دولت امریکا کدخدای جهان است”. در قدم بعد ایشان با یک استنتاج نادرست و غیرمنصفانه، از این معنی مندرآوردی چنین نتیجه میگیرد که پس باید با این کدخدا همسو و هماهنگ شد و از او اطاعت کرد. به بیان دیگر هرکس رابطه امریکا با اروپاییها را با عبارت کدخدا بودن توصیف کرد، معنایش این است که او طالب نوکری امریکاست!
نکته جالب دیگر در سخنان آقای آقاتهرانی، تمایل “برخی” از مردم به طرزفکر مورد انتقاد اوست. بهراستی این “برخی” شامل چنددرصد است؟ چگونه است که سخنوران متمایل به این طرز فکر هرچند رأی مردم را در اختیار داشتهباشند، به اندازه همفکران آقای آقاتهرانی که سهمی از صندوق رأی ندارند، تریبون در اختیار ندارند؟ به راستی چرا تریبونهای جامعه متناسب با سهم احزاب و گروهها از رأی مردم، بین آنها تقسیم نمیشود؟
مروری کوتاه بر ماجرای عبارت “کدخدا” به خوبی نشان میدهد که اخلاق و معیارهای اخلاقی در فضای سیاست جامعه ما تا چه میزان مهجور است، و برخی سخنوران برای کاستن از اقبال عمومی به حزب رقیب، بهراحتی و بدون هرگونه تذبذب و تردید حاضر به کنار گذاردن اصول اخلاق هستند.(۵)
———————————–
۱ – مراجعه کنید به:
آقاتهرانی: مسؤولان ما خیلی راحت میگویند که آمریکا کدخدا است
۲ – مراجعه کنید به:
روحانی: آمریکا کدخدا است، با آمریکا ببندیم راحتتریم
۳ – اتفاقاً در مذاکرات سعدآباد که در دوران دولت اصلاحات اتفاق افتاد، مسؤولیت تیم مذاکرهکننده ایرانی به عهده آقای روحانی بود.
۴ – مراجعه کنید به:
زوایای جدید از «شوق» احمدی نژاد برای رابطه با آمریکا
۵ – دیماه گذشته در یادداشت “ضرورت بازگشت به سیاست علوی” به صحبتهای آقاتهرانی در مصاحبه معروفش که از زدن و تکهپاره کردن مخالفان خود سخن گفتهبود، پرداختهبودم.
دستهها: یککمی سیاسی