آیا بالندگی احزاب متوقف شدهاست؟ *
در آستانه برگزاری مراسم چهلسالگی انقلاب اسلامی، سخنگوی وزارت کشور از صدور مجوز چهل حزب در دوران مسؤولیت دولت تدبیر و امید خبر دادهاست. (۱) طبعاً این امر با عنایت به اینکه در دولت گذشته خانه احزاب تعطیل شدهبود، قابلتأمل است، بهویژه تقارن دو چهل (چهلسالگی و چهل حزب) این حجم عملکرد را متمایز میسازد. اما آیا صدور مجوز برای چهل حزب و نظارت بر برگزاری شصت مجمع حزبی در سال پیام مثبتی دربر دارد؟
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمنماه ۱۳۵۷، و بهدنبال برچیدهشدن رژیم شاهنشاهی که طالب نظم سیاسی مبتنی بر تکحزبی بود، و صدایی غیر از صدای خود و سرسپردگانش را تحمل نمیکرد، بهسرعت مقدمات تشکیل و گسترش احزاب و دستجات سیاسی فراهم شد. بدینترتیب سازمانهای سیاسی پرتعدادی اعلام موجودیت کردند، و با انتشار نشریات به تبیین مواضع خود پرداختند. تعداد کثیر این سازمانها نشاندهنده وجود سلیقههای سیاسی متفاوت در کشور بوده، و در آن ایام کاملاً طبیعی مینمود.
درواقع اگر فضای سیاسی کشور با تلاش برخی گروههای شبهنظامی برای رسیدن به قدرت با طی مسیری غیر از پیروزی در انتخابات، و درنهایت با بروز جنگ داخلی و سپس تهاجم نظامی دشمن بعثی، دچار “شرایط خاص” نمیشد، بهتدریج با تداوم فعالیت این احزاب پرتعداد، مقدمات ادغام بسیاری از این تشکلها در قالب چند تشکل فراگیر، فراهم میآمد، و اینک شاهد حضور و فعالیت منسجم تعداد محدودی حزب توانمند معرف سلیقههای سیاسی متفاوت موجود در کشور بودیم. به بیان دیگر، اگر تشکیل تعداد پرشمار تشکلهای سیاسی در یک دوره را دلیلی بر وجود شور و نشاط سیاسی در جامعه بدانیم، تمایل این تشکلها به همراهی و درنهایت ادغام و سربرآوردن تشکلهای فراگیر را باید معرف بلوغ سیاسی جامعه و طی مراحل رشد و توسعه سیاسی تلقی کنیم.
درواقع فرایندی کم و بیش مشابه آنچه گفتهشد، در بسیاری از جوامع امروزی طی شدهاست، و جوامع مزبور با طی مسیری از طریق آزمون و خطا رأی به بقای احزابی دادهاند که معرف بهتری برای سلیقههای سیاسی موجود جامعه هستند، و احزاب دیگر را ناگزیر از انحلال یا ادغام در دل تشکلهای فراگیرتر نمودهاند.
حال با عنایت به تقارن چهلسالگی با انتشار گزارش عملکردی مبتنی بر صدور چهل مجوز برای احزاب جدید، میتوان این گسترش کمّی را هرچند بهزعم سخنگوی محترم نشانه پرکاری تشکیلات متبوع است، شاخصی برای متوقف شدن توسعه سیاسی و بلوغ حزبی در کشور دانست. یعنی گویی با گذشت چهل سال از دوران پرهیجان و پراضطراب سال نخست شکلگیری نظام اسلامی، هنوز در همان مرحله از رشد و توسعه فرهنگ تحزب در کشور هستیم، و تازه باید با فعالیت این همه حزب و دسته و تشکیلات سیاسی کنار بیاییم و حوصله کنیم تا گذشت زمان مشکل را حل کند، و بهتدریج با ادغام و ائتلاف احزاب به ساختار سیاسی منسجم و کارآمدی برسیم که در آن هر شهروندی بتواند حزبی را که بیشترین قرابت را با خواستههای سیاسی او دارد، انتخاب کرده، و با تقویت آن به تعبیر قانون اساسی “شرکت فعال در رهبری کشور” داشتهباشد.
بهطوریکه ملاحظه میشود، متولیان امر بهجای دل خوش کردن به چنین گزارشاتی که صرفاً به جنبه کمّی عملکرد تشکیلاتشان میپردازد، باید به یافتن پاسخ این پرسش بنیادین بپردازند که چرا با گذشت چهار دهه از پیروزی مردم بر نظام تکحزبی شاهنشاهی، هنوز توفیق چندانی در توسعه و تحول کیفی نظام حزبی و تشکیل احزاب فراگیر نداشتهایم؟
ممکن است برخی تحلیلگران در پاسخ این سؤال به عوامل فرهنگی و تاریخی اشاره کنند، و “روحیات خاص ایرانی” و “عدمتمایل به کار گروهی” و … را موردتوجه قرار بدهند. اما به باور نگارنده، عامل تعیینکننده و تأثیرگذار بیاعتنایی مسؤولان و متولیان امر به مبحث مهم توسعه سیاسی بودهاست. در چنین فضایی تشکلهای سیاسی در اصل نوعی مزاحم تلقی میشوند که وجود و حضورشان جز دردسر نتیجهای ندارد، و در بهترین شرایط به درد داغ کردن تنور انتخابات میخورند. علت اصلی تعطیلی خانه احزاب در دوران دولت نهم و دهم نیز درواقع چنین باوری بود.
نگاهی به وضعیت دو اردوی مطرح در سپهر سیاسی کشور تصویری روشن از کاستیهای موجود را به دست میدهد:
در اردوی اصلاحطلبان پرهزینه شدن تدریجی حضور در میدان سیاست، و تحمیل برخی محدودیتها به فعالان ارشد سیاسی موجب شده، امکان به توافق رسیدن فعالان سیاسی و تجمیع تشکلهای سیاسی متعدد در قالب یک تشکل فراگیر به تأخیر بیفتد.
در اردوی اصولگرایان نیز مبارزه قدرت برای اثبات شیخوخیت و کسب رتبه علمداری، مانع از تجمیع تشکلها است. درواقع بسیاری از فعالان سیاسی اصولگرا ظاهراً باوری به قواعد بازی در زمین احزاب ندارند، و تحزب را فقط درحد “وسیلهای برای پیروزی در انتخابات” به رسمیت میشناسند. بهترین شاهد این مدعا سخنان محمدرضا باهنر است که چندی پیش از انجام “مهندسی آرا” در تشکیلات جمنا خبر داد.(۲)
ممکن است برخی قدرتمندان طی بدوندردسر فرایند توسعه سیاسی و شکلگیری احزاب فراگیر را مساوی با قدرت گرفتن رقبای سیاسی خود در اردوی مخالف بدانند، اتفاقی که باید با هر قیمتی جلو وقوع آن را گرفت! اما نکتهای که باید همه دستاندرکاران و متولیان امر بدان توجه داشتهباشند، این است که کند شدن جریان توسعه سیاسی و متوقف شدن فرایند تشکیل و سربرآوردن احزاب فراگیر که در فضایی شفاف و با رعایت قواعد بازی جوانمردانه به رقابت با یکدیگر بپردازند، اتفاقی پرهزینه است که بهاصطلاح دودش به چشم همه دلسوزان کشور خواهدرفت و فقط در اردوی مخالف که نباید متحد شده و قدرت بگیرند، خلاصه نمیشود.
کمترین و کوچکترین هزینه این اتفاق این است که سالهاست کشورمان هزینه رقابت سیاسی احزاب را تمام و کمال میپردازد، اما از عایدی حداقل آن که رسیدن به شایستهسالاری و جلب اعتماد عامه مردم است، محروم میماند. در چنین فضایی اصلاً تعجبانگیز نخواهدبود که برگزاری انتخابات بیشتر از اینکه فضایی مملو از آرامش و تفاهم و دوستی برای سازندگی کشور ایجاد کند، به سربرآوردن اختلافات از نوع اوس و جزرج منتهی گردد.
ازاینرو توصیه مشفقانه نگارنده به همه دستاندرکاران و صاحبمنصبان این است که برای برداشتن موانع توسعه سیاسی کشور و تشکیل احزاب فراگیر شناسنامهدار که دربرگیرنده تمامی سلیقههای سیاسی موجود در کشور باشند، اهتمام ورزند.
—————————-
* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره چهارشنبه ۱۷ – ۱۱ – ۹۷ به چاپ رسیدهاست.
۱ – مراجعه کنید به :
صدور مجوز ۴۰ حزب جدید در دولت تدبیر و امید
۲ – مراجعه کنید به:
محمدرضا باهنر: در جمنا گاهی آراء مهندسی می شد
دستهها: تاریخ معاصر, یککمی سیاسی