از بیلبوردگیت تا پیروزی شیرین برای تهرانی‌ها *

یک هفته مانده به روز خبرنگار، فضای رسانه‌ای کشورمان شاهد اتفاقی قابل‌مطالعه بود. همزمان با سفر وزیر امور خارجه فرانسه به تهران، برخی محافل و گروه‌های تندرو آماده شده‌بودند تا با استقبال از وی، مراتب اعتراض خود را به سیاست‌های دولت فرانسه اعلام کنند. سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران هم به قرار اطلاع درگیر برگزاری مراسمی در همین ارتباط بود. به‌ویژه تبلیغات یکی از نهادهای وابسته به شهرداری طی چندماه گذشته و نصب بیلبوردهایی با محتوای مخالفت با سیاست دولت درباب پرونده هسته‌ای، شائبه فعالیت مشابه از طرف نهادهای وابسته به شهرداری را تقویت می‌کرد.
به دنبال انتشار گزارش روزنامه شرق در باب بیلبورد فرش خونین(۱)، و سپس انتشار نامه سرگشاده دکتر صادق زیباکلام خطاب به شهردار تهران، و با پاسخ مدیران سازمان مزبور، مشخص شد چنین بیلبوردی درکار نبوده، و گویا از یک طرح منتشرشده در فضای مجازی برداشت نصب بیلبورد و … شده‌است.(۲) سه‌روز بعد از انتشار گزارش اول، شرق رسماً از مخاطبان خود و مدیریت شهرداری تهران پوزش خواست؛(۳) دکتر زیباکلام نیز طی نامه دیگری خطاب به شهردار تهران،هرچند بابت این اشتباه پوزش خواست، اما به واقعیت قابل‌تأملی اشاره کرد که: “اما نمی‌دانم تکلیف بیلبوردهای دیگر … چه می‌شود.” به بیان دیگر، گیرم که این‌بار به اشتباه شما را متهم کردیم، اما آیا بیلبوردهای قبلی هم فقط “طرحی در فضای مجازی” بودند؟(۴)
همان‌روزها در یادداشتی با عنوان “استکبارستیزی بلدیه با پول تهرانی‌ها” متعرض این موضوع شدم(۵) و بدون اشاره به بیلبورد محل مناقشه، به این نکته پرداختم که شهرداری مجاز نیست با پول مردم تهران کار سیاسی بکند. فعالیت سیاسی و اعتراض به سفر آقای فابیوس کار احزاب است. آن‌ها می‌توانند پوستر چاپ کنند، مراسم برگزار کنند، بیلبورد نصب کنند، فیلم بسازند و …. البته ناگفته پیداست که این کارها را باید با پول خودشان و در چارچوب قانون انجام بدهند.
به هرتقدیر موضوع بیلبورد یا به روایت روزنامه همشهری “بیلبوردگیت”(۶) تمام شد، و به‌عنوان یک اتفاق رسانه‌ای در تاریخ مطبوعات این سرزمین ثبت شد. هرچند فکر نمی‌کنم برخی محافل تا اطلاع ثانوی این “اشتباه حرفه‌ای” و بهره‌برداری تبلیغی از آن را فراموش کنند.
اما نکته‌ای که به نظر من از اصل پرونده بیلبوردگیت، نامه‌های سرگشاده، و بهره‌‌برداری تبلیغاتی از این اشتباه نه چندان بزرگ، بسیار بااهمیت‌تر است، مطلب دیگری است:
فرض کنید این اتفاق نه در تابستان ۱۳۹۴، بلکه مدتی قبل از آن واقع می‌شد. و به دنبال این فرض، تصور کنید جوابیه‌های احتمالی به این گزارش اشتباه با چه ادبیاتی تنظیم می‌شدند: “آیا شما وکیل و وصی فابیوس هستید؟”، “چرا از این که به اربابتان حمله کردیم، برآشفته شدید؟!”، “رابطه روزنامه‌های زنجیره‌ای با یکی از سفارتخانه‌ها لو رفت!”، “ناشیگری رسانه‌های وابسته به غرب، شدت وابستگی‌شان به امپریالیسم را افشا کرد”، و …. اما در جوابیه مدیران شهرداری تهران (۷) چنین مطالبی مشاهده نمی‌شود. آنان فقط به این نکته اشاره می‌کنند که چنین بیلبورد و پوستری چاپ نشده‌است، و “قصدشان فقط یادآوری بوده و نه مخالفت”. به بیان دیگر، آنان پول مردم تهران را صرف این فعالیت تبلیغی نکرده‌اند.
شاید مسؤولان وقت شهرداری تهران در اوایل دهه ۱۳۷۰ اصلاً در مخیله‌شان هم نمی‌گنجید که با تأسیس سازمان فرهنگی هنری ناخواسته مقدمات بهره‌برداری از پول شهروندان تهرانی را برای اهداف سیاسی فراهم می‌کنند. این تشکیلات به روایت سایت رسمی شهرداری تهران، بنا بود در خدمت هدف “ارتقاء سطح مطلوبیت و جذابیت محیط زیست فرهنگی اجتماعی” شهر باشد؛ اما در مقاطع خاص بازیچه سیاست‌بازان قهار شده و منابع مالی فراوانی صرف فعالیت‌های سیاسی و خرید و توزیع نشریات خاص وابسته به گروه‌های نورچشمی کرد. در آن مقطع اگر کسی به خرید فله‌ای نشریات آنچنانی اعتراض می‌کرد، حتماً، پاسخ می‌شنید که: “تو رو سنه نه! این منابع مالی واس ماس!”(۸)
اما اینک دیگر نمی‌شود با چنین ادبیاتی با شهروندان صاحب حق برخورد کرد.
با تأمل در متن جوابیه و ادبیاتی که در آن به کار گرفته شده‌است، می‌توان ادعا کرد در مسیر دستیابی به حقوق شهروندی گامی غیرقابل‌انکار برداشته‌ایم. اینک حق اعتراض شهروندان به این که پولشان نباید صرف اهداف جناحی شود، جدی گرفته‌می‌شود. اینک تصرف در اموال مردم ولو با نیت خیر(!) کاری غیرقابل‌دفاع است. اینک باید با شهروندان به‌مثابه ولی‌نعمتان برخورد کرد که شهروند هستند و نه رعیت.
شاید این تغییر و تحول کوچکی به نظر بیاید، اما به نظر من یک پیروزی شیرین برای مردم تهران است: مدیران فعلی شهر تهران و مدیران آینده از هر حزب و جناحی باشند، اجازه نخواهندیافت که پول شهروندان را خرج مطامع سیاسی خود کنند، و رندانه به ریش مردم بخندند. آن‌ها چه بخواهند و چه نخواهند، چه باور داشته‌باشند و چه باور نداشته‌باشند، اعلام خواهندکرد بودجه شهر مال شهروندان است و باید از گزند حمله سیاستمداران قدرت‌طلب دور بماند و فقط برای ارتقای کیفیت زندگی در شهر خرج شود. و این برد کوچکی نیست.
شاید از جانب برخی دوستان مورد انتقاد قرار بگیرم که کوچکترین علامت مثبتی را به فال نیک گرفته، و خوش‌بینانه آن را حرکتی به سمت کمال تلقی می‌کنم! اما به قول مرحوم لوترکینگ، من رویایی دارم(۹) … آن روز دور نیست که احزاب سیاسی در سرزمین ما در قالب تشکیلاتی نیرومند و اثرگذار به رقابتی سالم حول منافع ملی بپردازند، هزینه تبلیغات و فعالیت خود را از جیب شهروندان و عامه مردم “استخراج” نکنند، بودجه سازمان‌های دولتی و عمومی از گزند چپاول احزاب و سیاسیونی که سودای کسب قدرت درسر دارند، محفوظ باشد، به‌جای تخریب رقبا به تعریف درست دیدگاه خود بپردازند، شهروندان را ارباب و مخدوم بدانند و برای جلب‌نظر مساعد و اعتماد صاحبان رأی، ابزار “صداقت” را به‌کارگیرند، روزنامه‌هایی که با پول دولت و نهادهای عمومی منتشر می‌شود، “متعلق” به رئیس آن سازمان و در خدمت اهداف سیاسی او نباشد. من رویایی دارم … آن روز دور نیست که سیاسیون جامعه ما نه با زبان قدرت، بلکه با قولی لیِّن با شهروندان سخن بگویند، و کسب اعتماد و تألیف قلوب آنان را نعمتی ارزشمند بدانند. آن روز دور نیست که سیاستمداران و طالبان قدرت سیاسی برای رسیدن به قدرت و حفظ آن، به جای تلاش برای تصرف تریبون‌ها و رسانه‌ها، مسابقه‌ای دوستانه برای جلب اعتماد مردم از طریق احترام گذاشتن به آنان و برآورده کردن خواسته‌هایشان برگزار بکنند، همه گرایش‌های سیاسی فعال در جامعه با یکدیگر با زبان همکاری و همراهی و تحمل و مدارا سخن بگویند.
———————-
۱ – مراجعه کنید به:
شهرداری مشغول کار است
۲ – مراجعه کنید به:
نامه سرگشاده زیباکلام به قالیباف
۳ – مراجعه کنید به:
شرط انصاف
۴ – مراجعه کنید به:
صادق زیباکلام از قالیباف عذرخواهی کرد
۵ – مراجعه کنید به:
استکبارستیزی بلدیه با پول تهرانی‌ها
۶ – مراجعه کنید به:
بیلبورد گیت!
۷ – مراجعه کنید به:
جوابیه روابط عمومی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به گزارش «شرق»
۸ – عبارت “واس ماس” به معنی “متعلق به ما است”، تکیه‌کلام یکی از کاراکترهای سریال تلویزیونی “در حاشیه” ساخته آقای مهران مدیری بود.
۹ – اشاره به سخنرانی معروف دکتر مارتین لوترکینگ رهبر سیاهپوستان امریکا با عنوان(I have a dream) که در تابستان سال ۱۹۶۳ در شهر واشنگتن ارائه شد.
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره دوشنبه ۱۹ – ۵ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.