جلو ضرر را زودتر باید گرفت !
فرض کنید در یک اتاق که هیچ روزنهای به بیرون ندارد، نشسته اید، و به شدت نیاز به هوای تازه دارید. بعد از دقایقی طولانی تحمل این شرایط، بلند میشوید و پنجرهها را باز میکنید و نفس عمیق میکشید. تازگی هوای بیرون چنان سرمستتان میکند که فراموش میکنید از خودتان بپرسید چرا این قدر دیر تصمیم گرفتید پنجرهها را باز کنید. در آن شرایط، به جای ارزیابی عملکرد گذشتهتان فقط سعی میکنید ریههایتان را از هوای تازه پر کنید.
یک تشکیلات عریض و طویل اداری را در نظر بگیرید که مشغول ارائه خدمات به مردم است. شیوههای اجرایی و عملیاتی که این سازمان برای خود برگزیده، نادرست و غیرکارآمد است و بنابراین هزینههای فراوانی به جامعه و کلیه شهروندان تحمیل میشود. اصلاح روندها در سازمان موجب جلوگیری از این ریختوپاشها و هدر رفتن منابع میشود. اگر مدیری به این اصلاح امور بپردازد، او را تحسین میکنیم که جلو ضرر را گرفتهاست. اما نکتهای که در بسیار موارد مغفول میماند، ریشهیابی و آسیبشناسی دوره قبل است.
معمولاً شیرینی این تغییر رویه و اصلاح امور بهحدی جلبتوجه میکند که دیگر به ارزیابی و بررسی دوره قبل نمیپردازیم.
جملهای که پیشینیان بافرهنگ ما ایرانیان ساخته و پرداخته، و بهعنوان یک ضربالمثل برای ما به یادگار گذاشتهاند، درعین زیبایی و پرمعنی بودن، این رفتار قابلنقد را تصویر میکند: جلو ضرر را از هرکجا بگیرید، منفعت است!
این جمله زیبا و پرمعنی گویی تلاش میکند نیمه پر لیوان را به ما بنمایاند. درست است که فرصتها و موقعیتهای خوبی را در گذشته از دست دادهایم، اما هنوز هم امکان استفاده از موقعیتهای خوب وجود دارد. درست است که اگر زودتر اقدام میکردیم، به ۱۰۰%سود می رسیدیم، اما الان هم امکان رسیدن به ۵۰%سود وجود دارد. پس دنیادوستی را کنار بگذارید و به همین نیمه پر لیوان قناعت کنید!
این پند و اندرز ازیکسو درست و کارآمد است، اما درعینحال همانند اسب معروف تروا نوعی بدآموزی را هم در درون خود مخفی کردهاست. شاید چنین نگاهی به جهان پیرامون است که باعث میشود ما خیلی به فکر ارزیابی گذشته خود و ریشهیابی علل ضررهای گذشتهمان نباشیم و دلمان را به این خوش کنیم که بالاخره جلو ضرر را گرفتیم و مختصر سودی نصیبمان شد!
منظور من این نیست که باید بنشینیم و حسرت فرصتهای ازدسترفته را بخوریم. بلکه باید با ارزیابی گذشته و ریشهیابی مشکلات به درکی بهتر از آینده برسیم و ضررهایمان را به حداقل برسانیم.
شاید آن طرزتلقی پیشینیان ما تحتتأثیر سرعت کم تحولات اقتصادی – اجتماعی در آن ایام بود. آنروزها زمان چنان شتابی نگرفتهبود که با سرعت فرصتهای سودآور از دست برود و نصیبی جز ضرر و زیان نماند.
اما اینک شتاب تحولات به حدی رسیدهاست که نمیتوان به نیمه پر لیوان بسنده کرد! دیگر نمیتوان به این اندیشید که با جلو ضرر را گرفتن میتوان به بخشی از منفعت دست یافت.
به نظر من در عین ادای احترام به پیشینیان، باید به جای جمله “جلو ضرر را از هرکجا که بگیری، منفعت است”، باید بگوییم: “هرچه زودتر جلو ضرر را بگیرید، حتی یک لحظه هم درنگ جایز نیست”.
دستهها: مدیریت و شایستهسالاری