پرونده شاپور ساسانی و بیتوجهی به تاریخ و اقتصاد ایران *
رونمایی از مجسمه شاپور اول ساسانی و تبلیغاتی که در مورد آن انجام گرفت، بهدرستی توجه اصحاب رسانه و تحلیلگران را به خود جلب کرد، و اهل نظر درباره این اتفاق گفتند و نوشتند. برخی آن را حرکتی مثبت و نشانه نوعی آشتی هرچند دیرهنگام با تاریخ کشورمان تلقی کردند، برخی دیگر با اشاره به آن به نقد رویکرد گذشته و نادیده گرفتن تاریخ یا استفاده ابزاری و گزینشی از آن پرداختند، و گروهی دیگر نیز بیتوجهی مسؤولان ذیربط و سازندگان مجسمه را به ظرافتهای تاریخی گوشزد کردند.
یکی از خطاهای جدّی نظام حکمرانی کشورمان بیاعتنایی به دانش نوین و تجربه عملی کشورهای مختلف در برخورد با مسائل جاری است. بهعنوان نمونه وقتی میبینیم برخی کشورها با توسل به چند افسانه و روایت مجعول برای خود تاریخسازی میکنند، و روایت خود را از تاریخ و هزارههای گذشته به خورد افکار عمومی میدهند، یا با مرمت و ثبت جهانی چند اثر تاریخی موقعیت خود را در بازار جهانی گردشگری فرهنگی بهبود میبخشند، اصلاً حاضر به اندیشیدن در مورد این همه تکاپو و آثار اقتصادی و فرهنگی آن نمیشویم و همچنان به نفی گذشته و نادیده گرفتن تاریخ کشورمان میپردازیم. حتی فراتر از این، تیشه برداشته و به جان میراث فرهنگی و تاریخی خود میافتیم.
در نظام آموزشی و رسانه ملی روایتی یکسویه از تاریخ ساخته و به نسل جوانمان ارائه میکنیم که نمیتواند برای او جذابیت چندانی داشتهباشد. نتیجه چنین رویکردی این است که امروز با کمال تأسف مشاهده میکنیم اطلاعات نسل جوان ما در مورد شخصیتی مانند جومونگ بیشتر و پررنگتر از اطلاعاتش در مورد سرداران تاریخساز قرون گذشته کشورمان است. فقط به این دلیل که پرداختن به این شخصیتها در قالب تنگ سلیقه سیاسی برخی صاحبمنصبان نمیگنجد.
بارها در رسانهها از «غیب شدن» فلان تپه تاریخی یا زیر آب رفتن یک منطقه باستانی با آبگیری فلان سد سخن گفتهشدهاست. همچنین جملهای که یکی از سخنوران قدرتمند در مورد پرونده میدان امیرچخماق یزد کفته، بسیار پرمعنی و تأملبرانگیز است. آن روزها بحث بر سر این بود که ساختوساز هرچند جزئی و اعمال تغییرات در یک محوطه تاریخی، ثبت جهانی آن را با دشواریهای فراوانی روبهرو میکند، و شاید حتی این ثبت غیرممکن بشود: و آن سخنور نامی گفت: «یونسکو چه حقی دارد برای ما قانونگذاری کند؟!» جملهای که بهتنهایی دهها ضربه تیشه به ریشه تاریخ کشورمان میزند!
درواقع بیمهری به تاریخ گذشته کشورمان ازیکسو اقتصاد ملی را از امکان کسب درآمدهای گردشگری فرهنگی و ایجاد اشتغال مولد محروم کرده، و ازسوی دیگر با قطع رابطه فرهنگی نسل حاضر با نسلهای گذشته، موقعیتی ایجاد کرده، که نسل جوان و دانشآموخته کشورمان بهراحتی و با کمترین دغدغه فرهنگی به مبحث مهاجرت بیندیشد. موج مهاجرت دانشآموختگان و نخبگان در دهههای اخیر که خسارت بزرگ فرهنگی و اقتصادی به کشورمان وارد کرده، البته علل و عوامل متعددی دارد، اما بیتردید قطع رابطه فرهنگی با گذشته، و بیارزش دانستن آنچه مربوط به گذشته این سرزمین است، تأثیری جدّی بر این جریان داشته و دارد.
علاوهبراین کنار گذاردن تاریخ و دانش تاریخی، جامعه و نظام حکمرانی را از یک منبع آموزشی ارزشمند محروم میکند.
با مراجعه به تاریخ میتوان دریافت که چرا جامعه ایرانی در هزارههای گذشته این توانایی را داشت که نسلهای پیدرپی را تشویق به مشارکت در یک پروژه عظیم عمرانی مانند کندن قنات بکند، فقط با این انگیزه که نسلهای آینده از برکات آن بهرهمند خواهندشد، اما اینک انتقال یک پیام فرهنگی ساده در سطح خودداری از تحمیل بار زباله بر عرصههای طبیعی و ایجاد هزینه جبرانناپذیر برای نسل آینده دشواریهای خاص خود را دارد. یا این که چرا در گذشته پیشهوران و صاحبان صناعت از ملتهای دیگر زحمت آمدن به کشور ما و سکونت در کنار این ملت را به خود میدادند، اما اینک بسیاری از جوانهای نخبه کشورمان رویای مهاجرت و ترک دیار را در سر میپرورانند.
چندین دهه به آموزش تاریخ جفا کردهایم، و اینک خسارت بزرگی که محصول این جفا است، گریبانمان را گرفتهاست. بااینحال به تعبیر معروف، جلو ضرر را از هرکجا که بگیریم، اقدامی بخردانه است. از مسیر نادرستی که در آن پیش تاختهایم، بازگردیم. برنامه آموزش تاریخ در مدارس را بازبینی کنیم. از تریبونهای رسمی و عمومی بهجای اعلام جنگ به تاریخ باستان، برای آموزش تاریخ و جلب توجه عموم به آن استفاده کنیم. از تولید آثار هنری فاخر تاریخی درمورد موضوعات تاریخ ایران باستان حمایت کنیم. تولید چندین فیلم و سریال تلویزیونی با موضوعات تاریخی را از رسانه ملی بخواهیم. البته ناگفته پیداست که این مسؤولیت را نباید به خواهرزادههای خودمان بدهیم، بلکه از همان قدم اول اصل را بر این بگذاریم که باید از شایستگان و خردمندان این حوزه استفاده بکنیم. به یک کلام به جای ساختن مجسمه شاپور اول، سریال تلویزیونی شاپور را بسازیم. تا نسل جوان ما این ادعای ما را که از تاریخ گذشته کشورمان استفاده ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی کوتاهمدت خود نمیکنیم، بپذیرد.
اما در پایان نکتهای که استاد محترمی درباره مجسمه مورداشاره گفته، قابلتأمل است: سازندگان این مجسمه از سر شتابزدگی و بیاعتنایی به دانش تاریخی از نماد حلقه در دست پادشاه ایران استفاده کردهاند که معنایی متفاوت با پیام موردنظر متولیان امر دارد! کاش در دوره آشتی با تاریخ، جفا به تاریخ را با بیاعتنایی به دانش تاریخی تکمیل نمیکردیم! (۱)
—————————————-
* – این یادداشت با قدری تلخیص در روزنامه شرق شماره یکشنبه ۲۵ – ۸ – ۱۴۰۴ به چاپ رسیدهاست.
۱ – مراجعه کنید به:
استاد دانشگاه: مجسمه میدان انقلاب تهران باید اصلاح شود
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, یککمی سیاسی
