از تهدید تحریم تا فرصت توافق *
بالاخره مناقشه هستهای ایران با طی مسیری طولانی و فرازونشیبهای متعدد، به مرحلهای رسید که میتوان از “توافق” سخن گفت.
اوایل اسفندماه سال ۱۳۸۲ محمد البرادعی دبیرکل وقت آژانس بینالمللی انرژی هستهای بهدنبال سفری دوروزه به ایران، اقرار کرد آنچه در بازدید از طرحهای هستهای ایران دیدهاست، چیز غیرمنتظرهای نبوده و ادعای تهران را درخصوص استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای تأیید میکند. سیاست دولت وقت بر این محور بود که با تعامل مثبت با قدرتهای جهانی، برنامه صلحآمیز هستهای ایران در مسیری پیش برود که بهانهای برای کینهتوزی بدخواهان به دستشان ندهد. بااینحال، زیادهخواهی و زورگویی طرف مقابل امکان رسیدن به تفاهم و توافقی پایدار را از بین برد.
اما طی هشت سال دوران تصدی دولت نهم و دهم، پرونده هستهای ایران مسیری دشوار را طی کرد. از یک سو ماجراجویی و رویکرد ویژه دولت وقت که از ارجاع پرونده به شورای امنیت و تحمیل انواع تحریمها به کشور ابایی نداشت، و از سوی دیگر رفتار خصمانه طرف مقابل، موجب شد چندین قطعنامه از طرف شورای امنیت برعلیه کشورمان به تصویب برسد، همراهی صریح چین و روسیه با بقیه همقطارانشان در شورای امنیت، این پیام را برای ایران به همراه داشت که در جهانی یک قطبی باید بهتنهایی در مقابل همه قدرتهای بزرگ بایستد. ایران باید تدبیری خاص به کار بسته، و با بهکارگیری تمام توان تخصصی و ظرفیت کارشناسی عقلا و نخبگان وطنی، مسیر دشوار رسیدن به توافقی عزتمندانه را طی میکرد.
اما در چنین موقعیتی، تفکر “آنقدر قطعنامه بدهید …” حاکمیت یافت و شرایطی پدید آورد که حلقه تحریمها روزبهروز بر اقتصاد ما فشار بیاورد، تورم، بیکاری و توقف تدریجی فعالیت بسیاری از واحدهای کوچک و بزرگ، نتیجه این تحریمهای ظالمانه بود. تلاش نسنجیده دولت وقت به منظور دور زدن تحریمها منتهی به برآمدن بابک زنجانیها شد، و برنامه تولید بنزین به منظور مقابله با تحریم، آلودگی شدید هوا در کلانشهرها و تحمیل انواع بیماریها به شهروندان مظلوم و صبور کشورمان را بهدنبال داشت.
با گذشت زمان و برگزاری نشستهای بیهدفی که گویا به ارائه گزارشهایی در قالب پاورپوینت از تاریخ اسلام و ایران اختصاص مییافت، پیشرفتی در مسیر پرونده و رسیدن به توافق حاصل نگردید. تداوم تحریمها و شدت یافتن تدریجی این سیاست ظالمانه، نتوانست در برنامه صلحآمیز هستهای ایران خللی ایجاد کند، و با گذشت زمان تحریمکنندگان به بیتأثیری این سلاح پی بردند. بااینحال تحریم دشواریهای فراوانی برای شهروندان بهویژه اقشار کمدرآمد فراهم آوردهبود؛ درحالیکه اقشار مرفه و فرصتطلبانی که امکان بهرهگیری از انواع رانتها را داشتند، آثار تحریم را بر زندگی روزمره خود احساس نمیکردند. بهاینترتیب موقعیتی تکرارناشدنی برای کاسبان تحریم چه در داخل و چه در خارج فراهم شدهبود. در داخل کشور کاسبان تحریم با استفاده از نفوذ و قدرت مالی خود ثروتی عظیم اندوختند، و در سایه تورم روزافزونی که خود حاصل تحریم بود، ثروتشان را به خرج اقشار کمدرآمد چندبرابر کردند. کاسبان خارجی تحریم هم ازیکسو، در غیاب رقیب بزرگ و مقتدری چون ایران به رشد اقتصادی مطلوب خود رسیدند، و از سوی دیگر بهعنوان شرکای تجاری ایران موفق به کسب موقعیتی انحصاری در فروش کالا به ایران شدند.
دولت یازدهم با برنامهای منسجم درباب پرونده هستهای کار خود را آغاز کرد.
شعار دولت جدید این بود که میتوان در قالب تعامل مثبت با جهان به توافقی عزتمندانه با قدرتهای بزرگ دست یافت که مصداقی برای بازی برد– برد باشد: ایران طرف مقابل را مطمئن خواهدساخت که در برنامه هستهای خود، اهداف نظامی را دنبال نمیکند؛ و طرف مقابل هم اگر انگیزهای غیر از پیشگیری از گسترش جنگافزارهای هستهای ندارد، تحریمها را از پیش پای ملت ایران برخواهدداشت. با این تدبیر، کشورمان چیزی از دست نمیداد، زیرا برنامه هستهای ایران در اصل اهداف نظامی را دنبال نمی کرد، که با این توافق محدودیتی برای آن پیش بیاید. طرف مقابل هم به هدف موردادعای خود، یعنی رسیدن به این اطمینان که برنامه هستهای ایران ماهیت نظامی پیدا نخواهدکرد، دست مییافت.
دیپلماسی پرتحرک دولت یازدهم گروه ۱+۵ را در موقعیتی قرار داد که یا باید شرایط ایران را برای توافق عزتمندانه میپذیرفت، و یا با ترک میز مذاکره عدمحسننیت خود را در منظر افکار عمومی جهانیان به نمایش میگذاشت. تأکید وزیر امورخارجه ایران بر این نکته کلیدی که برای رسیدن به توافق، فقط به اراده سیاسی طرف مقابل نیاز است، اشاره به این واقعیت داشت که بهاصطلاح ایران توپ را در زمین طرف مقابل انداختهاست؛ و آنان یا باید بازیچه ماجراجویان کودککش صهیونیست شوند، یا آنها هم چون طرف ایرانی، گزینه “تدبیر” را انتخاب کنند، و بیش از این، “سایر گزینههای روی میز” را به رخ طرف ایرانی نکشند.
و اینک ایستادگی، تدبیر و درایت دوساله تیم مذاکرهکننده ایرانی نتیجه داد، و توافق بزرگ حاصل شد. طرف ایرانی با حفظ دستاوردهای برنامه صلحآمیز هستهای خود، خود را برنده میداند، طرف مقابل نیز، اگر واقعاً هدفی جز منع گسترش سلاحهای هستهای نداشت، میتواند خود را برنده بداند؛ و البته اگر هدف دیگری هم درسر داشت و به آن نرسید، هرگز نخواهدتوانست ژست برنده بودن را کنار گذاشته، و به باخت تاریخی خود اقرار کند. اما کاسبان تحریم، چه از نوع داخلی و چه خارجی، باید بدانند آن دوران تاریک به پایان رسید و آن فرصت تاریخی سودآوری و ثروتاندوزی را موجودی ترسناک برداشت و باخود برد.
اما نکته پایانی این که ۶۳ سال پیش و دقیقاً در چنین روزهایی، پرونده ملی شدن نفت ایران و شکایت دولت انگلستان در دیوان لاهه مطرح شدهبود، در روزهای پایانی بررسی و در شرایطی که رأی دیوان به نفع ایران و در تأیید حق مسلم ملت ایران درحال صدور بود، پروفسور کرهرو رئیس وقت دیوان به نماینده ایران گفت: “این حکم مانند یک گلوله برف خواهدشد که از کوه به پایین سرازیر میشود و هر لحظه بزرگ و بزرگتر میشود”. منظور وی این بود که برنده شدن ایران در این دعوا و حاکمیت این کشور بر صنعت نفت خود، نقطه شروع مرحله جدیدی از تاریخ مبارزه ملتها برای رسیدن به حقوق قانونی خود است. و اینک با رسیدن به توافق هستهای، دور جدیدی از حیات صنعت هستهای جهان آغاز شدهاست، صنعتی که زمانی در خدمت ماجراجویان جنگ سرد و بازی پرهیجان رقابت تسلیحاتی شرق و غرب بود، و زمانی دیگر با شعار فریبنده “اتم برای صلح” در انحصار قدرتهای بزرگ جهانی قرار داشت که به چیزی کمتر از تمام آنچه در اختیار گرفتهبودند، راضی نمیشدند، اینک مرحله جدیدی از حیات خود را آغاز کردهاست.
———————————–
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره چهارشنبه ۲۴ – ۴ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: یککمی سیاسی