این یقه‌طلایی‌ها *

اصطلاح یقه‌سفید (white collar) و نقطه مقابل آن یقه‌آبی از اوایل قرن بیستم میلادی برای نشان‌دادن تفاوت دو گروه شاغلان مطرح شد. منظور از یقه‌سفیدها گروهی از کارکنان بودند که به دلیل آموزش‌های فنی و حرفه‌ای بالاتر، در موقعیت‌های شغلی بهتر نسبت به گروه یقه‌آبی قرار می‌گرفتند، درحالی‌که یقه‌آبی‌ها در حوزه‌های مختلف، درگیر فعالیت‌های بدنی و به‌اصطلاح کارهای یدی بودند.
با گذشت زمان، و برای نامیدن گروه‌های مختلف شاغلان، اصطلاحاتی مانند یقه‌خاکستری، یقه‌سبز، یقه‌سیاه، یقه‌صورتی و … ساخته و پرداخته شدند، اما اهمیت طبقه‌بندی ساده اولیه همچنان به قوت خود باقی است. بعدها این دو اصطلاح به‌حدی جاافتاده و شناخته‌شدند که در بررسی جرائم و فعالیت‌های مجرمانه، اصطلاح “مجرمان یقه‌سفید” برای آن گروه از خلاف‌کاران به کار رفت که به جای ارتکاب اعمال مجرمانه‌ای مانند سرقت و زورگیری و …، که مختص مجرمان یقه‌آبی بود، به انواع کلاه‌برداری و جعل اسناد و خلافکاری‌هایی از این قبیل می‌پرداختند.
در شرایط امروز جامعه ما، این طبقه‌بندی ساده ولی کارآمد نیازمند مختصری تعدیل است. گروهی که در نظر اول، ذیل عنوان “یقه‌سفید” طبقه‌بندی می‌شوند، در نگاهی عمیق‌تر، در قالب دو گروه مجزا بازشناسی خواهندشد: یقه‌سفیدهای معمولی و یقه‌طلایی‌ها.
در یک تشکیلات سالم اداری و در شرایط طبیعی، چه در گروه یقه‌آبی‌ها و چه در گروه یقه‌سفیدها، ارتقاء رتبه براساس میزان شایستگی اتفاق می افتد، و این که کسی جزو یقه سفیدها تلقی شود، نیازمند اثبات شایستگی و طی مراحل آموزشی مرتبط است. در بین گروه یقه سفیدها هم کسانی که بناست در بالاترین سطح تشکیلاتی قرار گیرند، و به‌عنوان مدیران ارشد فعالیت کنند، باید دوران طولانی آموزش و کسب تجربه و سپس اثبات لیاقت و کاردانی را پشت سر بگذارند.
اما در تشکیلاتی که از سلامت دور شده، متناسب با میزان دوری از شاخص‌های سلامت، شیوه ارتقاء افراد از این روش عقلایی فاصله می‌گیرد و گاه شباهت ویژه به صحنه بازی مار و پله پیدا می‌کند!(۱) و برخی افراد با کمک ارتباطات فامیلی و باندبازی بدون داشتن صلاحیت، وارد گروه یقه‌سفیدها می‌شوند، و حتی در مراتب بالای تشکیلاتی قرار می‌گیرند. به‌این‌ترتیب، برخلاف تشکیلات سالم که کلیه افراد در جایگاهی متناسب با توانایی‌هایشان قرار گرفته‌اند، در تشکیلات دور از سلامت کامل، بخشی از موقعیت‌های شغلی بالا توسط کسانی اشغال می‌شود که حتی اصل تعلقشان به گروه یقه‌سفیدها محل تردید است. این افراد بعضاً در شرایط عادی، هیچ‌گونه برتری نسبت به اعضای گروه یقه‌آبی ندارند، اما به دلیل همین ارتباطات ویژه، وارد گروه یقه‌سفید می‌شوند. و بعضی دیگر، حتی اگر استحقاق عضویت در این گروه را داشته‌باشند، در موقعیتی قرار می‌گیرند که بسیار بالاتر از صلاحیت علمی و تجربی‌شان است. این گروه که از رانت ارتباطات فامیلی و وابستگی به افراد متنفذ برخوردار هستند، گروه یقه‌طلایی را تشکیل می‌دهند.
در نگاهی جامع‌تر و خارج از ساختار تشکیلات سازمانی، یقه‌طلایی‌ها کسانی هستند که نه به دلیل لیاقت و صلاحیت، بلکه به دلیل برخورداری از انواع رانت‌ها، پیشرفت می‌کنند و بر صدر می‌نشینند و قدر می‌بینند. بدون برخورداری از صلاحیت علمی، مدارک بالاتر تحصیلی را خریداری می‌کنند. بدون طی مراحل اداری، ارتقای شغلی پیدا می‌کنند، بدون مزاحمت سایر فعالان اقتصادی رقیب، مجوز انواع فعالیت‌ها و بهره‌برداری‌ها را می‌گیرند، و یک‌شبه ره صدساله می‌روند. ازاین‌رو، اصطلاح یقه‌طلایی‌ را می‌توان معادل رانت‌خوار دانست.
به بیان دیگر، یقه طلایی‌ها یا همان رانت‌خواران، کسانی هستند که اگر در یک تشکیلات سالم و روابط سالم اداری و اقتصادی قرار گیرند، امکان ارتقای رتبه (رئیس شدن در تشکیلات اداری، و میلیاردر شدن در مشاغل آزاد) را ندارند. اما هرقدر نظام اجتماعی از مسیر رشد سالم خود فاصله بگیرد و گرفتار بیماری شود، این گروه به همان میزان از امکان پیشرفت و موفقیت برخوردار می‌شوند. به‌این‌ترتیب، کسانی که در یک رقابت آزاد علمی، شاید امکان تحصیل در سطح عالیه را هم پیدا نمی‌کردند، به‌ناگهان صاحب عناوین علمی شده و حتی بر کرسی استادی تکیه می‌زنند، یا مدیریت تشکیلاتی را تصاحب می‌کنند، که در مقایسه با تیم تخصصی آن تشکیلات، به‌اصطلاح عددی نیستند، یا در شرایط دشوار اقتصادی که بازرگانان باتجربه و دنیادیده نگران ضرر و ورشکستگی هستند، چنان موفقیت تجاری و کسب سود سرشار را تجربه می‌کنند که پیشکسوتان عرصه تجارت حتی درخواب هم نمی‌توانند ببینند!
به‌این‌ترتیب، مجرمان یقه سفید را می‌توان در دو دسته طبقه‌بندی کرد: گروه اول کلاه‌برداران و جاعلانی که مرتکب اعمال خلاف می‌شوند، و گروه دوم کسانی که با استفاده از دوپینگ انواع رانت‌ها، یا موفق به ارتقاء رتبه شغلی یا رتبه تحصیلی می‌شوند، یا با گرفتن مجوزهای آن‌چنانی و با روش‌های خاص، به ثروت‌های گزاف می‌رسند، که این گروه را یقه‌طلایی‌ها می‌خوانیم.(۲)
نکته پایانی این که متأسفانه در باور عمومی جامعه ما یقه‌طلایی‌ها به‌عنوان یک گروه مجرم شناخته نمی‌شوند. یک عضو گروه یقه‌طلایی می‌تواند با سوءاستفاده از موقعیت خود، برنده شود و به ثروت و اعتبار و مقام بالا برسد و تازه با افتخار هم از رندی‌ها و زیرکی‌هایش تعریف کند و انتظار تحسین از طرف مستمعان داشته‌باشد. درحالی که معمولاً اثر منفی و مخرب رفتار مجرمانه یقه‌طلایی‌ها بسیار بزرگتر و عمیق‌تر از جرم‌های پیش‌پاافتاده مجرمان یقه‌آبی یا حتی یقه‌سفید است.
——————————————
۱ – در بازی مار و پله، در شرایطی که رقبا فاصله دو خانه مثلاً با شماره‌های ۵۱ تا ۸۳ را باید با سختی طی کنند، یکی از بازیکن‌ها با رسیدن به خانه ۵۲ ناگهان با کمال خوشبختی سر از خانه ۸۳ درمی‌آورد! البته تفاوت صحنه عالم واقع با صفحه بازی مزبور این است که در عالم واقع هرکسی نمی‌تواند فقط با اتکا به شانس و اقبال خود، وارد خانه ۵۲ بشود! برای رسیدن به این خانه باید ورد خاصی خواند، که کار هرکسی نیست.
۲ – هرچند استفاده از دو اصطلاح “مجرم یقه‌آبی” و “مجرم یقه‌سفید” اشکالی ندارد، اما اصطلاح “مجرم یقه‌طلایی” نادرست است! زیرا اساساً “یقه‌طلایی” بودن به‌گونه‌ای معادل مجرم بودن است!
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره دوشنبه ۲۶ – ۵ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.