به یاد سردار سرافراز مهدی باکری
چقدر فاصله است بین آنان که اول شهردار شدند و بعد سردار،
با آنان که اول سردار شدند و بعد شهردار.
اولی مهدی باکری بود؛
انقلابی دلاوری که پاسدار شد،
پاسداری که شهردار شد،
شهرداری که سردار شد،
سرداری که غیرت و ادبش اجازه نداد پیکر معطر خود و برادرش زودتر از “بچههای مردم” برگردند.
هرکس برادرِ مهدی باشد، باید بپذیرد که حق ندارد زودتر از بقیه برگردد.
او همیشه سرافراز است و همیشه سردار
یادش گرامی باد که با گذشت بیش از سی سال، هنوز با لحظهای کوتاه به او فکر کردن، بیاختیار اشکم جاری میشود.
اما آن که اول سردار میشود، و بعد شهردار….
هرکس رفیق و همپیمانش باشد، میتواند زودتر از بقیه سهمش را از “سفره انقلاب” بردارد، تازه حق سوا کردن هم دارد: این که زعفرانیه میخواهد یا فرمانیه یا نیاوران، به خودش مربوط است.
امروز دقیقاً ۳۲ سال و ۴ روز از شهادت این عزیز میگذرد. نمیدانم چرا از صبح دلم هوای او کردهبود. خواستم دفتر نوشتههای امسالم را با یاد او به پایان برسانم، که او هماره زنده است و نامش نشسته بر صدر دفتر آزادمردان پاکباز و پاکدست.
دستهها: رانتخواری و فساد, یککمی سیاسی