نمایش ترومن؛ نمایش اسارت انسان امروز *

فیلم  The Truman Show محصول سال ۱۹۹۸ به کارگردانی پیتر وِیر است. این فیلم در سه رشته نامزد جایزه اسکار بود، و هرچند موفق به دریافت این جایزه نشد؛ اما توانست به‌عنوان اثری شایسته تقدیر و تأمل سی جایزه از جشنواره‌های مختلف دریافت کند.

یک شبکه پربیننده تلویزیونی خلاقیت ویژه‌ای برای ساخت یک برنامه جذاب به کار برده‌است. مدیر تولید برنامه معتقد است نمایش‌های معمول تلویزیونی چیز جدیدی برای رو کردن نداشته، و بیننده را به هیجان نمی‌آورند، زیرا تصنعی هستند. این برنامه جدید درواقع به تصویر کشیدن زندگی طبیعی یک انسان از ابتدای تولد بدون اطلاع او است. مدیران برنامه خانواده‌ای را راضی کرده‌اند تا نوزادشان را به‌عنوان موضوع نمایش در اختیار شبکه بگذارند. شبکه تلویزیونی به صورت بیست‌وچهارساعته زندگی ترومن را از زمان تولد در معرض تماشای بینندگانش قرار می‌دهد. آنان برای اجرای این پروژه شهری بزرگ ساخته‌اند که ساکنان آن همه بازیگر هستند و تنها ترومن از واقعیت ماجرا خبر ندارد. تمام حرکات ترومن توسط شش‌هزار دوربین ضبط شده و به‌صورت مداوم نمایش داده‌می‌شود.

ترومن بوربانک با بازی جیم کری در این شهر بزرگ شده، تحصیل کرده و اینک استخدام شده‌است، اما خبر ندارد که همه اطرافیانش و حتی مادر و همسر و دوستان نزدیکش همه در استخدام شبکه تلویزیونی هستند، و او فقط یک بازیچه نمایش است. زندگی ترومن کاملاً در تصرف شبکه است و خصوصی‌ترین زوایای زندگی او هم می‌تواند به نمایش دربیاید، و قدرت پولسازی شبکه افزایش یابد. مدیران برنامه در ایام نوجوانی ترومن پدر او را از نمایش حذف کرده‌اند. آنان متوجه شدند در غیاب پدر زندگی ترومن برای بینندگان جذاب‌تر خواهدشد. از‌این‌رو با صحنه‌سازی وانمود کردند که پدر در یک ماجرای قایق سواری در دریا ناپدید شده‌است. ترومن دشواری از دست دادن پدر را فقط به این دلیل تجربه کرد که سود شبکه از طریق افزایش بینندگان و درآمد تبلیغاتی زیاد شود. در سال‌های بعد ترومن حتی نتوانست خود برای انتخاب همسر آینده‌اش تصمیم بگیرد. شبکه دختر موردعلاقه ترومن را از نمایش حذف کرد تا فرد موردنظر خودش نقش همسر ترومن را بازی کند.

همه‌چیز در این جزیره کوچک مصنوعی است؛ از مناسبات انسان‌ها گرفته تا ساحل و دریا و آسمان. اما ترومن نباید متوجه این موضوع بشود. در اوایل فیلم یک نورافکن از سقف نامرئی جزیره یا آنچه که ترومن آسمان می‌پندارد، می‌افتد. این اتفاق ممکن است کنجکاوی ترومن را تحریک کند. بنابراین بلافاصله خبری از رادیو برای ترومن پخش می‌شود که مثلاً بخشی از محموله هواپیمایی که در حال عبور از آسمان جزیره بوده، به بیرون پرت شده، و خوشبختانه به هیچیک از شهروندان جزیره آسیب وارد نشده‌است.

خروج ترومن از این محله کوچک باعث می‌شد او متوجه تصنعی بودن فضای پیرامونش بشود و نمایش به پایان برسد. به همین دلیل مدیران برنامه با ترفندهایی پیچیده کاری کرده‌بودند که ترومن هرگز از محله خارج نشود. او عاشق سفر به دوردست‌ها بود، و به قول خودش می‌خواست به مجمع‌الجزایر فیجی برود. اما هربار که تصمیم به سفر می‌گرفت، اتفاقاتی می‌افتاد و او را منصرف می‌کرد.

ترومن به دنبال وقوع اتفاقاتی به این موضوع مشکوک می‌شود، و با پیگیری‌های فراوان به واقعیت ماجرا پی ‌برده و تلاش می‌کند هرطور شده از شهر خارج شود. اما هربار مسؤولان نمایش با روش‌های خاص خود مانع می‌شوند. عاقبت ترومن بعد از چند مرحله ناکامی موفق به فرار می‌شود و برخلاف خواسته مدیران برنامه قدم به دنیای واقعی بیرون می‌گذارد.

یک نکته قابل‌تأمل در ماجرا این است که شرط موفقیت چنین پروژه عظیمی علاوه‌بر برخورداری از سرمایه کافی و فنآوری پیچیده، نفوذی همه‌جانبه و جدی بر کلیه کارکنان است. زیرا بدون همراهی کامل و رازدارانه آنان، تمام مساعی پروژه بر باد خواهدرفت. این نفوذ به حدی کارآمد است که همه اطرافیان ترومن در طول یک دوره سی‌ساله با رازداری تمام با این موضوع برخورد کرده‌اند و هیچکدام حتی پدر و مادر حاضر به گفتن حقیقت به ترومن نشده‌اند. حتی وقتی مدیران شبکه برای افزودن بر جذابیت برنامه لازم می‌بینند پدر ترومن نوجوان از صحنه کنار برود، او به‌راحتی می‌پذیرد، غیبش می‌زند و از نمایش برای همیشه کنار می‌رود. تنها فردی که حاضر به تسلیم محض شدن نیست، لورن گارلند یا دراصل سیلویا دختر موردعلاقه ترومن است که او هم به‌دنبال نافرمانی از نمایش کنار گذاشته‌می‌شود. این وفاداری مفرط به شبکه و حفظ راز فقط در سایه وابستگی کامل شخصیت همه افراد آن جامعه کوچک و تهی شدنشان از شخصیت انسانی امکان‌پذیر است. در این جامعه کوچک کارفرمای بزرگ یا همان شبکه از چنان قدرت و نفوذی برخوردار است که همگان باید تسلیم محض او باشند تا حذف نشوند.

نکته دیگر این است که در یک جامعه سودمحور همه چیز به یک کالای قابل‌فروش مبدل می‌شود، فقط باید قیمت مناسبی برایش پیشنهاد شود. والدین ترومن وقتی با پیشنهاد سخاوتمندانه شبکه روبه‌رو می‌شوند، نمی‌توانند آن را رد کنند و سرنوشت و آینده نوزاد خود را به شبکه واگذار می‌کنند. آنان احتمالاً حتی اسم فرزندشان را هم با نظر شبکه انتخاب می‌کنند، زیرا بازیگر این نمایش مهم باید اسمی جذاب و خوش‌آهنگ داشته‌باشد. حتی مریل همسر ترومن، ازدواج با او را به‌عنوان یک “شغل” و مأموریت شغلی پذیرفته‌است. مریل اصرار دارد که آن‌ها بچه‌دار بشوند. اما این هم یک تصمیم معمولی در یک خانواده طبیعی نیست. مدیران برنامه می‌اندیشند که وجود یک بچه در نمایش ترومن موجب افزایش بینندگان و جذب آنان به برنامه خواهدشد و به درآمد شبکه خواهدافزود. درواقع ترومن در هیچ‌یک از عرصه‌های زندگی شخصی و خانوادگی خود تصمیم‌گیرنده نیست، و بازیچه بی‌اراده شبکه شده‌است.

نکته سوم این است که شبکه به‌عنوان نماد بنگاه‌های اقتصادی بزرگ آینده هیچ ارزش و اعتباری برای حریم خصوصی افراد قائل نیست. زندگی شخصی ترومن و حریم خصوصی او از دید شبکه یک فرصت سرمایه‌گذاری است. شبکه اجازه دارد اسرار زندگی خصوصی ترومن را در سطح جهان برای بیننده‌هایش پخش کند، و مهم‌تر از آن او را از تجربه کردن یک زندگی سالم و طبیعی محروم سازد، فقط به این دلیل که “قیمت” موردتوافق را پرداخت کرده، و ترومن را از والدینش خریده‌است. شبکه می‌تواند زندگی یک شخص را در کنترل خود بگیرد و در صورت لزوم از او بستاند. مدیر برنامه مصمم است از فرار ترومن جلوگیری کند، حتی اگر به قیمت جان او تمام شود. او می‌گوید ترومن یک روز در مقابل چشمان بینندگان برنامه به دنیا آمده‌است، و اشکالی ندارد اگر یک روز دیگر در مقابل چشمان همان بینندگان بمیرد.

نکته دیگر این که شبکه از تمام ظرفیت برنامه خود برای درآمدزایی استفاده می‌کند. حتی یک گفتگوی ساده بین ترومن و همسرش می‌تواند فرصتی برای تبلیغ یک محصول باشد. یا وقتی مدیران برنامه مصلحت می‌بینند ترومن بعد از سال‌ها بتواند پدرش را ملاقات کند، این ملاقات باید به‌گونه‌ای نمایش داده‌شود که بیشترین تأثیر عاطفی را روی بینندگان بگذارد، و علاقه آنان را به دنبال کردن برنامه افزایش بدهد.

واکنش بینندگان برنامه به موضوع فرار ترومن نیز جالب‌توجه است. آنان می‌دانند که با خروج ترومن از محدوده جزیره، این نمایش مهیج سی‌ساله تمام خواهدشد. بااین‌حال پیروزی ترومن آنان را به وجد آورده‌است و برایش هورا می‌کشند. آنان لابد باور دارند حتی اگر این نمایش دیدنی تمام شود و ترومن با شکست دادن مدیران شبکه گریخته، و وارد جهان آزاد بشود، مدیران شبکه‌های تلویزیونی بیکار ننشسته و برنامه مهیج‌تری برای سرگرم ساختن آنان تدارک خواهنددید، حتی اگر شرط لازم آن تخریب زندگی طبیعی چند انسان دیگر باشد.

فیلم نمایش ترومن تصویری بدبینانه از زندگی انسان امروز ارائه می‌کند که اسیر نظام اجتماعی مخلوق خود شده‌است. فنآوری پیشرفته، مناسبات تجاری مبتنی بر سودجویی، بی‌اعتنایی به ارزش‌های انسانی و برآمدن بنگاه‌های تجاری بزرگ به‌سان امپراطوری‌های افسانه‌ای شرایطی را فراهم ساخته که انسان امروز نتواند زندگی سالم و در شأن خود داشته‌باشد، در دل مناسبات سالم انسانی رشد کند، و از صفا و صمیمیت اطرافیانش برخوردار شود. ماشین تبلیغاتی این نظام سودمحور همه انسان‌ها را همچون ترومن اسیر خود کرده، و لذت تجربه یک زندگی سالم و طبیعی را از آن‌ها گرفته‌است؛ نظامی که به هیچ ارزش انسانی پایبند نیست و از هر فرصتی برای حداکثر کردن سود خود استفاده می‌کند، نظامی که هیچ حریم خصوصی برای افراد جامعه قائل نیست، و هر اتفاقی را در پنهان‌ترین پستوی خانه افراد جامعه به‌عنوان یک سوژه نمایش تلقی می‌کند. انسان امروز راهی جز فرار از این دنیای محدود و رهایی از زنجیر اسارت این مناسبات اقتصادی غیرانسانی و سودجویی جنون‌آمیز ندارد.

——————————–

* – این یادداشت در سایت دیدار نیوز منتشر شده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.