توسعه پایدار و تقابل بین توانستن و دانستن *
توسعه فنآوری طی قرون اخیر این امکان را در اختیار بشر قرار داد که طبیعت را به بالاترین حد در استخدام خود بگیرد و از آن بهرهکشی کند. این بهرهکشی گاه ابعاد جنونآمیز به خود گرفت و در مسیر تخریب طبیعت پیش رفت. با گذشت سالها توجه دانشمندان به ضرورت حفظ طبیعت و جلوگیری از تخریب آن جلب شد. بهگونهای که امروزه اندیشه توسعه پایدار و حفاظت از ظرفیتهای طبیعی در اکثر جوامع مطرح شدهاست.
طی دهههای گذشته بشر سرمست از پیروزی خود در جریان مبارزه با قوای طبیعت، توانست بیشترین تأثیر را بر طبیعت اطراف خود بگذارد؛ بزرگترین سدها را در مسیر رودخانهها ایجاد کند، با تغییر مسیر رودخانهها آب را به مناطق دیگر هدایت کند؛ معادن مخفی در اعماق زمین را شناسایی و استخراج کند؛ و با تولید گازهای گلخانهای مقدمات ذوب یخهای دوقطب را فراهم آورد. اما اینک اندیشه حفاظت از طبیعت بهعنوان یک ثروت ارزشمند روزبهروز طرفداران بیشتری در بین انسانها برای خود دستوپا کرده، و درحال تبدیل شدن به یک ارزش جهانی و باور همگانی است.
بدینترتیب جوامع پیشرو در این میدان تلاش کردهاند راهی برای آشتی با طبیعت و همسو ساختن برنامههای توسعه خود با نظام طبیعت بیابند. ادبیات توسعه پایدار و دیدگاههای متأخر در اندیشه توسعه همه و همه دستآورد این تلاش است. درک فرایندهای طبیعت و استفاده بهینه از این ثروت بهگونهای که فعالیتهای جامعه انسانی کمترین اثر منفی را در طبیعت برجای بگذارد، و منابع پایانپذیر برای نسلهای آینده حفظ شود، منتهی به جایگزین شدن شعار “ما میدانیم” به جای “ما میتوانیم” شدهاست. اگر بشر در اواسط قرن بیستم سرمست از قدرت خود شدهبود که میتواند مسیر بزرگترین رودخانههای جهان را تغییر بدهد، اینک به این درک متعالی رسیدهاست که دانستن قاعدههای طبیعت و همسو کردن جریان توسعه کشور با آن، پیروزی بزرگتری را به ارمغان میآورد.
رشد اقتصادی در کشور ما طی چند دهه گذشته با بیشترین هزینههای زیستمحیطی ممکن همراه بودهاست. الگوی نامناسب توزیع جمعیت موجب شده، بخش مهمی از جمعیت در کلانشهرها متمرکز شوند که این امر باعث افزایش آلودگیهای زیستمحیطی در این مناطق شدهاست. برداشت غیراصولی آب از ذخایر زیرزمینی موجب بروز خطر نشست دشتهای کشور شدهاست. مساحت جنگلها به سرعت کاهش یافتهاست. بسیاری از گونههای جانوری ارزشمند در معرض خطر انقراض قرار گرفتهاند؛ و ذخیره ارزشمند خاک کشور در معرض خطر نابودی قرار گرفتهاست.
با قدری مسامحه میتوان تمام این رفتارهای خسارتبار و بیمهری با طبیعت را از آثار و نتایج انتخاب رویکرد “ما میتوانیم” در برخورد با این نعمت و ثروت بزرگ دانست. ما توانستهایم در مبارزه بیامان با طبیعت سرکش و سرسخت کشورمان، به سبک خود بر آن پیروز شویم، و با ساختن بیش از چهل سد بر سر راه رودخانههای حوزه دریاچه ارومیه، این زیستبوم ارزشمند را متلاشی کردهایم. درحالیکه پیشینیان ما با توان بهمراتب اندک در میدان علم و فنآوری، اما با درکی متعالی از ظرفیت طبیعت، برداشت آب از منابع زیرزمینی را بهگونهای تنظیم کردهبودند که اصل منابع لطمهای نبینند. به بیان دیگر آنان برخلاف ما به اسرار هماهنگی با طبیعت دست یافتهبودند.
تغییر مسیر طبیعی رودخانهها تاحدی در سرزمین ما به یک شیوه مرسوم مبدل شده، که فلان منطقه دوردست برای خود حقآبهای از رودخانه که هزاران سال در مسیر طبیعی خود طی طریق کرده، تعریف میکند و اولویت و استحقاق ساکنان مناطق همجوار رودخانه را نادیده میگیرد. زیرا در یک کلام “میتواند”. بدینترتیب جامعه امروز ایران با قهر طبیعت روبهرو شدهاست. نشست دشتها، تخریب منابع خاکی در نتیجه سیلابها، و کاهش مساحت جنگلها همه و همه حاصل این قهر طبیعت است.
طی چند دهه برنامههای توسعه منطقهای کشور بیشتر از اینکه با اتکا به مطالعات جامع علمی طراحی و تدوین شوند، از لابی قدرتمند مقامات محلی و کانونهای قدرت تأثیر پذیرفتهاند. این روند لطمهای سنگین به طبیعت شکننده کشورمان وارد ساختهاست.
ازاینرو تصویب سند ملی آمایش سرزمین در اسفندماه سال گذشته را میتوان اقدامی امیدبخش و ارزشمند تلقی کرد، هرچند بسیار دیرهنگام و کوچکمقیاس است. باید دانست تنظیم و تصویب چنین سندی با فرض اینکه در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور جدی گرفتهشود، گامی کوچک به جلو است و متولیان امر باید با جدیت بیشتر به همسو ساختن برنامه توسعه کشور با اصل توسعه پایدار بپردازند.
بیتردید کانونهای قدرت و لابیهای قدرتمند منطقهای تمام تلاش خود را بهکار خواهندبست تا با منحرف ساختن نظام برنامهریزی توسعه کشور منافع خود را حفظ کنند، حتی اگر آینده محیط زیست و اقتصاد ملی به خطر بیفتد. ازاینرو این وظیفه اصحاب رسانه و نهادهای مردمی است که با تحرک گسترده خود افکار عمومی را بیدار و متوجه اهمیت مفاهیم توسعه پایدار و اهمیت حراست از طبیعت بهعنوان ثروتی ارزشمند بکنند. روشن است که در اثر این بیداری، نظام برنامهریزی کشور چارهای جز بازگشت به مسیر خردورزی و تفکر کارشناسی نخواهدداشت. این بازگشت همانا انتخاب شعار “ما میدانیم” به جای “ما میتوانیم” است.
———————————–
* – این یادداشت در روزنامه شرق شماره شنبه ۱۹ – ۴ – ۱۴۰۰ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, شهر، زمین و مسکن