تفکرات فرقهای و معیشت مردم *
فیلم Life for Ruth محصول سال ۱۹۶۲ سینمای انگلستان ماجرای قابلتأملی را روایت میکند. دخترکی خردسال گرفتار حادثهای شده و به بیمارستان منتقل میشود. دخترک نیاز خیلی فوری به خون دارد. اما پدر براساس باورهای عجیبش تزریق خون را حرام میداند. کودک میمیرد و پزشک از پدر کودک بابت جلوگیری از درمان بهموقع شکایت میکند.
رواج باورهای خرافی زندگی شهروندان را متأثر کرده و گاهی راه پیشرفت و رسیدن به رفاه و آرامش بیشتر را بر روی آنان میبندد. این اتفاق در همه جوامع بشری بارها و بارها تکرار شده، و جامعه ما نیز در قرون اخیر صدمات جدی از محل رواج این باورها تحمل کردهاست. جلوگیری از تحصیل دختران، جلوگیری از شکلگیری آموزش نوین، منع استفاده از آب لولهکشی و برق و گاز و حتی خودداری از واکسیناسیون مواردی بوده که نسلهای گذشته به چشم خود دیده، و نسل حاضر خبرش را شنیدهاست.
برای رسیدن به تصوری معقول از هزینه باورهای خرافی، فقط کافی است یک مورد را در خلوت ذهن خود مرور کنیم: امروزه در برخی اماکن عمومی تصاویری از بانوان نخبه و دانشمند کشورمان نصب کرده و به داشتن چنین گوهرهای گرانبهایی میبالیم. حال اگر جامعه ما هنوز گرفتار تفکر خرافی ممنوعیت تحصیل دختران بود، جامعه امروز ایران از داشتن چنین گنجینهای محروم میشد. همچنین بیتردید اگر رهایی از این تفکر نادرست چند سال زودتر اتفاق افتادهبود، امروزه تصاویر بیشتری از این نخبگان مایه سرافرازی جامعه بود.
سازندگان فیلم مورداشاره برای افزودن بر بعد دراماتیک ماجرا، پروندهای خاص را برگزیدهاند که بیشتر بتواند احساسات بیننده را درگیر کند. اما بیتردید مواردی مشابه این پرونده بارها اتفاق افتاده و روح ناظران خردمند را آزردهاست. اما این تمام ماجرا نیست. در این پرونده مرگ دخترک معصوم نتیجه تصمیم پدر است. اما شرایطی را در نظر بگیرید که گروهی با لطایفالحیل سکان اجرایی کشور را در اختیار گرفته و براساس باورهای خاص خود تصمیماتی بگیرند که زندگی تمام افراد جامعه را متأثر سازد. در این حالت دشواریهایی که برای بخشی از شهروندان با وضعیتی مشابه روت خردسال پیش میآید، انتخاب پدرشان نیست و از طرف مدیریت اجرایی کشور به آنان تحمیل شدهاست.
در این مورد مرور سطحی دو پرونده زیر ضروری است:
۱ – صنعت گردشگری یکی از بزرگترین صنایع جهان است و با عنایت به قدرت درآمدسازی و اشتغالزایی بهشدت موردتوجه همه کشورها است. بااینحال سهم ایران از این سفره پربرکت بسیار ناچیز است، بهگونهای که با وجود جذابیت بسیار بالای کشور هم در حوزه گردشگری فرهنگی و هم گردشگری طبیعی، تعداد گردشگر ورودی ایران در حدود یکششم ترکیه است! این بدانمعنی است که فعالان اقتصادی ما از امکان ثروتاندوزی در حوزه گردشگری و جوانان ما از فرصت اشتغال پایدار و عزتمندانه محروم هستند و از سر ناچاری باید به فعالیتهایی در سطح کولبری یا دستفروشی روی بیاورند. اما وقتی این ناکامی بزرگ را ریشهیابی کنیم، به این واقعیت تلخ میرسیم که گروهی اندک اما پرقدرت بر این باور هستند که گسترش فعالیتهای گردشگری «بهصلاح» نیست!
۲ – ایران بهعنوان دومین کشور دارنده ذخایر گاز جهان، نزدیک به ۱۷درصد ذخایر شناختهشده را در اختیار دارد. بااینحال سهم آن از تجارت جهانی گاز به زحمت به ۲درصد میرسد. درمقابل قطر با ذخایری کمتر از ایران تلاش دارد ظرف چهار سال آینده سهم خود از تجارت جهانی گاز مایع را به ۴۰درصد برساند. در شرایطی که دولت با منابع مالی محدود روبهرو است و این باعث شده بسیاری از تعهدات رفاهی خود را نادیده بگیرد، و بهاصطلاح با دست کردن در جیب مردم کسری بودجه خود را جبران کند، متولیان امر تلاشی برای تغییر شرایط و افزایش درآمد کشور نمیکنند، و بدینترتیب ما فقط نظارهگر منفعل تلاش رقبای منطقهای برای تصرف بازارهای جهان هستیم. در سالیان گذشته فرصتهای تاریخی تکرارناپذیر برای کشورمان پیش آمد که بتواند سهمی هرچند اندک از این بازار پرسود را در اختیار بگیرد. اما «برخی محافل قدرتمند» با وعدههایی عجیب از نوع رسیدن زمستان سخت اروپا مانع استفاده از این فرصتها شدند و میشوند، که نتیجه آن گسترش سریع فقر در کشور و سقوط دهکهای متعدد به زیر خط فقر بودهاست.
در این مورد هم اگر ریشهیابی کنیم، به موردی مشابه تحریم درآمد گردشگری میرسیم: اقلیتی قدرتمند با باورهای عجیب و غیرکارشناسی خود مقدرات کشور را تعیین کرده، و با جلوگیری از تزریق خون به کالبد نحیف اقتصاد ملی، هر روز گروه بیشتری از شهروندان را گرفتار دشواریهای معیشتی میکنند.
با بررسی بیشتر موارد پرتعدادی از مداخله تفکرات فرقهای و تحمیل خسارت به ملت را میتوان بیان کرد که مرور آنها جز تلخ شدن کام مخاطب اثری ندارد. تنها میتوان امیدوار بود روزی جامعه به آن سطح از بیداری برسد که ارباب تفکرات فرقهای همچون پدر متعصب روت از سر ناچاری دست از تحمیل باورهای نامعقول خود به شهروندان و کوچک و کوچکتر کردن سفره بیرمق آنان بردارند.
—————————-
* – این یادداشت در روزنامه شرق شماره یکشنبه ۱۴ – ۱۱ – ۱۴۰۳ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, فیلم، رمان و ادبیات, یککمی سیاسی