شور بودن آش و فهمیدن خان !
مجموعه ضربالمثلها و جملات حکیمانهای که از پیشینیان ما نقل شده و برایمان به یادگار ماندهاست، میتواند به عنوان یک منبع اطلاعاتی بزرگ برای شناخت گذشته جامعهمان و طرز فکر، جهانبینی و شرایط اجتماعی دوران گذشته مورداستفاده قرار گیرد.
بسیاری از ما عبارت “آش بهقدری شور بود که خان هم فهمید!” را در موقعیتهای خاص گفته یا شنیده، و احیاناً همراه با آن پوزخندی زدهایم. در این عبارت، خان یا بزرگتر جمع به عنوان فردی که گویا ذائقه خیلی ضعیفی دارد و شوری و کمنمکی غذا را متوجه نمیشود، معرفی میگردد. اگر خان به شوری غذا اعتراض کند، معلوم میشود که غذا آنچنان شور بوده که حتی خان کندذهن هم متوجه این مشکل شدهاست!
اما واقعاً این مطلب از کجا به فکر پیشینیان ما رسیدهاست؟ آیا بهاصطلاح قصد دست انداختن سران و سروران را داشتهاند؟
این جمله هرچند از زبان عامه جامعه نقل شده و جاافتاده است، اما اشارهای ظریف به شیوههای مدیریتی جامعه ایران باستان دارد؛ کشوری بزرگ و پهناور که جز در سایه مدیریتی توانمند و شیوههای کشورداری خردمندانه نمیتوانست اداره شود و یکپارچگی و انسجام درونی خود را به رخ همگان بکشد.
سلسله مراتب مدیریتی در این جامعه بسیار دقیق تعریف شده، و شرح وظایف هر رده از مسؤولان مشخص گشتهبود. بهاینترتیب مدیران ارشد فقط از طریق مدیران میانی زیردست خود به رتقوفتق امور میپرداختند و به جای پرداختن به امور جزئی، به مسائل اساسیتر توجه میکردند و هرگز با کنار گذاشتن مدیران زیردست درصدد ایجاد ارتباط “مستقیم” با زیردستان برنمیآمدند.
در سازمان حکومتی سمتهای خاصی برای مدیران میانی تعریف شدهبود، و مقام ارشد کلیه دستورات و سفارشات خود را از طریق آن فرد مسؤول به اطلاع زیردستان میرساند. این تشکیلات پیچیده بهحدی ماهرانه طراحی و تعریف شدهبود که مدتهای طولانی بهخوبی کار کرده، و قادر به پیشبرد امور حکومتی بود.
در چنین شرایطی، خان یا بزرگتر قوم هرگز درباب مسائل مربوط به غذا با زیردستان و کارکنان جزء صحبتی نمیکرد و حتی احساسات خود را برایشان بروز نمیداد. اگر مشکلی در امور مربوط به غذا و پذیرایی پیش میآمد، فقط مقام مسؤول مربوط در جریان قرار میگرفت، توبیخ میشد یا تذکر لازم را دریافت میکرد. خان با فریاد زدن بر سر این مقام مسؤول آنهم در حضور زیردستانش، دق دل خود را خالی نمیکرد، جایگاه او را در بین زیردستان تخریب نمیکرد و موجب تضعیف سازمان اجرایی و اداری نمیشد.
بههمین دلیل خدمه و کارکنان جزء سکوت و اعتراض نکردن خان به شوری غذا را به حساب ضعف ذائقه او گذاشته، و چنین جملهای را ساختهاند.
سازمان اجرایی و بوروکراسی حاکم بر جامعه امروز ما نه ادامه آن ساختار تشکیلاتی و سازماندهی قدیمی است و نه رونوشت قابلقبولی از شیوههای نوینی است که در گوشهای دیگر از جهان تکامل یافتهاند.
در چنین موقعیتی، بسیاری از مدیران در جامعه ما بدون درنظر گرفتن سلسله مراتب سازمانی، گاه در کوچکترین امور سازمان متبوع خود دخالت کرده، و حوزه اقتدار مدیران زیردست خود را برهم میزنند؛ و این شیوه را هنر مدیریتی و حاصل نگرش ریزبینانه خود و اشراف به تمام مسائل سازمان متبوع خود میپندارند.
شاید چنین شیوهای در کوتاهمدت موفقیتهایی را برای یک مدیر به همراه داشتهباشد، اما در بلندمدت موجبات تخریب سازمان را فراهم میآورد. یکی از اولین و ابتداییترین درسهایی که باید یک مدیر ارشد بیاموزد، “هنر واگذاری” است. او باید بیاموزد که کدام حوزهها را خود بهطور مستقیم اداره کند و کدام حوزهها را به مدیران زیردست خود واگذارد. هنری که بسیاری از مدیران ما ندارند.
در فرصتی دیگر بازهم به امر سلسله مراتب سازمانی خواهمپرداخت.
دستهها: مدیریت و شایستهسالاری