سخنی با جناب وزیر *

اخیراً وزیر محترم آموزش و پرورش در دیدار با نمایندگان تشکل‌های صنفی معلمان سراسر کشور مطالبی درباب وضعیت نیروی انسانی و محدودیت‌های وزارتخانه بیان کرده‌اند، که بسیار جای تأمل دارد.(۱) وزیر محترم از پایین بودن شاخص بهره‌وری شکوه می‌کند و می‌گوید که در حال حاضر به‌ازای هر ۱۱٫۵ دانش‌آموز، یک نفر شاغل در وزارتخانه داریم و باید تعداد شاغلان وزارتخانه کاهش یابد. به نظر ایشان برای رسیدن به عددی معقول، باید تعداد کارکنان که اینک بیش از یک میلیون نفر است، به ۷۵۰ هزار نفر برسد.
وزیر سرمنشأ یکی از گرفتاری‌های خود در وزارتخانه را استخدام شتابزده و بدون‌برنامه ۱۱۶هزار نفر در دوران دولت دهم می‌داند، که عمدتاً براساس روابط فامیلی و قومی و بدون‌توجه به صلاحیت‌ها و توانایی‌ها انجام گرفته‌است. مثلاً ۵هزار نفر معلم قرآن استخدام شده‌اند که گروهی از آن‌ها خود هنوز توانایی خواندن قرآن را ندارند! به‌این‌ترتیب، با وجود نیروی مازاد در برخی بخش‌ها، که به لطف استخدام بیرویه اتفاق افتاده‌است، به‌دلیل عدم تناسب توانایی‌ها با نیازها، کمبود نیرو هم وجود دارد. همچنین وزیر محترم به این نکته اشاره می‌کند که بناست طی ده سال آینده ۵۰۰هزار نفر از نیروهای وزارتخانه بازنشسته شوند.
وزیر محترم هرچند صورت مسأله را به‌خوبی ترسیم می‌کند، اما از برنامه خود برای رودررویی با این مشکل سخنی نمی‌گوید. به‌راستی راه رسیدن به حد مطلوب نیروی انسانی در وزارتخانه (۷۵۰هزار نفر) چیست؟ آیا باید منتظر بود که هر سال حدود ۵۰هزار نفر بازنشسته شوند تا با کاهش تعداد شاغلین، بهره‌وری افزایش یابد؟ دراین‌صورت، باید پذیرفت که متوسط توانایی کیفی نیروها سال به سال افول کند. زیرا بخش عمده خروجی‌ها یعنی همان بازنشسته‌ها، افرادی مجرب و توانمند هستند که در اوج توان علمی خود به‌سر می‌برند، و در مقابل نیروهای تازه‌واردی که باید جایگزین شوند، به‌دلیل استخدام بیرویه مسؤولان وقت، بیشترشان صلاحیت علمی حداقل را ندارند، و تازه باید به کلاس‌های بازآموزی فرستاده‌شوند و شاید در سال‌های بعد توانایی تدریس عم‌جزء را بیابند، البته اگر همت به‌کار برند!
آیا وزیر محترم راه دیگری برای کاهش نیروی انسانی سراغ دارند؟
فرض کنیم ایشان برنامه‌ای مدبرانه داشته‌باشند و با جدیت آن را به اجرا گذاشته، و بعد از چندسال شرایط مطلوب نیروی انسانی را هم از نظر کیفیت و هم کمیت محقق سازند. به‌راستی چه تضمینی وجود دارد که در آینده‌ای نه‌چندان دور، دوباره مسؤولان وقت با ادعای مدیریت جهان تصمیم بگیرند همه شاخص‌های تاحدی مطلوب موجود را دستکاری کرده، و باز سنگی درون چاه بیندازند که درآوردنش سالیان سال طول بکشد؟
به‌بیان‌دیگر، روند تغییرات نیروی انسانی و به‌دنبال آن شاخص بهره‌وری را به این شکل می‌توان ترسیم کرد که با چندین سال تلاش و برنامه‌ریزی، شاخص قدری بهبود پیدا می‌کند و سپس مسؤول وقت تمام رشته‌های مسؤولان قبل از خود را پنبه کرده و باز شاخص‌ها را به وضعیت اول باز می‌گرداند و روز از نو، و روزی از نو!
علت شکل‌گیری این روند پرهزینه این است که هیچ‌گاه با تصمیمات و اقدام نادرست فلان مقام مسؤول برخورد درستی نمی‌شود. مثلاً اگر این مقام با تصمیمی نادرست، تعداد قابل‌توجهی نیروی انسانی فاقد کیفیت مطلوب را جذب و استخدام کرده، مسؤولان بعدی به جای کنار گذاشتن این افراد که “اشتباهی” وارد سیستم شده‌اند، در قالب برخوردی همراه با “عطوفت و مهرورزی ایرانی”، با این وضع کنار می‌آیند و با “بردباری و نجابت” تلاش می‌کنند سنگ بی‌تدبیری را از چاه دربیاورند. غافل از این که هیچ تضمینی نیست که دوباره این تجربه تلخ تکرار نشود.
وزیر محترم در فرازی از سخنانش، افزایش قابل‌توجه بودجه آموزش و پرورش طی دوسال گذشته را نشان از توجه دولت یازدهم به مسائل این حوزه، و جدیت در مسیر بهبود شاخص‌های کیفی آن می‌داند. البته این ادعای ایشان درست است. براساس اطلاعاتی که جناب وزیر ارائه می‌کنند، طی دوسال گذشته سرعت رشد بودجه آموزش و پرورش، ۲٫۳۴ برابر سرعت رشد بودجه کل دولت بوده‌است.(۲) بااین‌حال باید گفت چندبرابر شدن بودجه جبران جفایی را که در سالیان گذشته به این بخش شده‌است، نمی‌کند. سنگی را که با بی‌تدبیری مسؤولان قبلی به صورت استخدام بی‌ضابطه و مبتنی بر رابطه به قعر چاه سقوط کرده، نمی‌توان فقط با افزایش بودجه بیرون آورد.
برخورد درست با تصمیم نادرست مسؤول قبلی، این نیست که وضع موجود را بپذیریم و با آن کنار بیاییم. چنین برخوردی این اطمینان را برای مدعیان مدیریت جهان ایجاد می‌کند که می‌توانند در آینده بازهم درصورت رسیدن به قدرت، اقدام به استخدام فله‌ای فامیلی و قومی بکنند و نگران تبعات آن نباشند، چون مسؤول بعدی با “بردباری و نجابت ایرانی” کار را به‌اصطلاح رفع و رجوع خواهدکرد. اما اگر برنامه وزیر محترم برای برخورد با این معضل، تلاشی مدبرانه برای جابه‌جایی نیروهای موجود و آشتی با شایسته‌سالاری باشد، ازیک‌سو نخبگان جوان و دانش‌آموخته جامعه‌مان به این باور خواهندرسید که جامعه‌مان در مسیر ارج نهادن به دانش و دانایان پیش می‌رود، و ازسوی‌دیگر، متقلبان (اعم از بالفعل و بالقوه!) متوجه خواهندشد که دیگر دوران حمله گاز انبری به فرصت‌های استخدامی و محروم کردن شایسته‌ترین جوانان کشور از فرصتی برای خدمت به سرزمین مادری به‌سرآمده، و برگ برنده و باارزش فامیل‌سالاری را به‌اصطلاح لولو برده‌است.
خلاصه کنم. سخنم با وزیر محترم و خدوم آموزش و پرورش این است که باید شجاعانه به فکر بهبود ترکیب کیفی و کمی نیروی انسانی باشند و با کنار گذاشتن جدیدالاستخدام‌هایی که حداقل صلاحیت لازم را ندارند، و جذب بهترین و توانمندترین نیروها، ارج و قرب کلمه مقدس “معلم” را به آن بازگردانند، و نگران پرداخت هزینه این تصمیم شجاعانه نباشند. چرا که این هزینه هرچقدر هم گزاف باشد، از هزینه روش “رفع و رجوع بردبارانه و برخورد نجیبانه” بسیار کمتر است.
————————-
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره ۱۸ – ۳ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.
۱ – مراجعه کنید به:
تعدادی از ۵ هزار معلم قرآن استخدام شده، قادر به خواندن قرآن نیستند
۲ – البته گفتنی است بخشی از این افزایش سریع‌تر بودجه آموزش و پرورش، ناشی از این واقعیت است که این وزارتخانه بیشترین سهم در نیروی انسانی در بدنه دولت را دارد، و اگر بیشترین بخش از افزایش سالیانه بودجه دولت ناشی از افزایش حقوق و دستمزدها باشد، که معمولاً هست، این افزایش سریع بودجه تا حدی طبیعی است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.