رانت‌خواران از آن‌چه در آیینه می‌بینید، به شما نزدیکترند *

عظمت ابعاد پرونده‌های فساد و رانت‌خواری که طی چندسال گذشته کشف و اطلاع‌رسانی شده، در سطحی است که دیگر بسیاری از مردم و حتی کارشناسان و تحلیلگران به رقم‌های میلیاردی فساد و رانت توجه و حساسیت چندانی نشان نمی‌دهند! بااین‌حال، به نظر من اهمیت رانت‌های کوچک ناقابل چندمیلیاردی اگر بیشتر از رانت‌های عظیم با ارقام نجومی نباشد، کمتر هم نیست. دراصل، رانت‌ها و رانت‌خواران کوچک زمینه را برای کلان‌رانت‌خواران فراهم می‌کنند. درست مثل فروشندگان خرده‌پای موادمخدر که اگر فعالیت نکنند، قاچاقچیان عمده ره به جایی نخواهندبرد.
اگر ادعای فوق پذیرفته‌شود، باید گفت بررسی زمینه‌های بروز و ظهور پرونده‌های کوچک‌تر فساد و بی‌اهمیت تلقی نکردن آن‌ها، مقدمه ضروری مبارزه جدی و همه‌جانبه با کلان‌رانت‌خواران است که جز در سایه حضور رانت‌خواران کوچک نمی‌توانند فعالیت داشته‌باشند.
برخلاف پرونده رانت و فسادهای مالی بزرگ، کشف پرونده‌های کوچک چندان دشوار نیست و نیاز به بررسی‌های بسیار دقیق و حسابرسی تخصصی ندارد. زیرا ازیک‌سو، موارد رانت‌های کوچک (میلیاردی!) به‌حدی متعدد و فراوان است که یافتن و شناسایی مصادیق آن چندان کار دشواری نیست. از سوی دیگر شیوه‌ها و شگرد رانت‌خواران کوچک معمولاً عاری از پیچیدگی‌های تخصصی است، و به‌اصطلاح با چشم غیرمسلح هم می‌توان مصادیق و موارد متعددی را صید کرد و مطالعه نمود. این است که با صراحت و تأکید می‌گویم: “رانت‌خواران از آن‌چه در آیینه می‌بینید، به شما نزدیکترند!”
بررسی و مرور یک مورد واقعی می‌تواند به درک بهتر مطلب کمک کند. منظورم از ارائه یک “مورد واقعی”، هرگز کاری از نوع افشاگری نیست. زیرا برخورد با یک یا دو مورد رانت‌خواری کوچک‌مقیاس دردی از این مُلک را دوا نمی‌کند. قصدم فقط مطرح کردن این نکته و دفاع از این ادعاست که رانت‌خواری کوچک‌مقیاس تا چه اندازه ابعاد گسترده‌ای یافته، و با کوچک‌ترین تلاش و مداقّه‌ای می‌توانید مصداق یا حتی مصادیقی برای آن بیابید.
حدود دوسال پیش، فرد محترمی تصمیم می‌گیرد منزل مسکونی خود را که ساختمانی قدیمی و به‌اصطلاح کلنگی بود، بفروشد و به آپارتمانی نوساز نقل‌مکان کند. او و همسایگان باهم توافق می‌کنند و ساختمان را البته به قیمت زمین یا به عبارت دیگر عرصه بدون اعیان، نزدیک ۳میلیارد تومان می‌فروشند. این شخص محترم با دریافت قدرالسهم خود، آپارتمانی در یک مجتمع مسکونی نوساز و مرغوب خریداری کرده و با خیروخوشی اسباب‌کشی می‌کند.
تا این‌جای قضیه مشکلی نیست. اما دو نکته قابل‌تأمل در این ماجرای ساده و پیش‌پاافتاده وجود دارد. نخست این که خریداران ساختمان کلنگی، دو برادر کاسب در همان محله بودند که سال‌ها در مغازه‌ای کوچک و تقریباً زیرپله‌ای به خریدوفروش سیگار مشغول بودند. و البته در همان ایام خرید این ساختمان کلنگی، همزمان در حال خرید یکی دو ملک دیگر در محله بودند. درست است که روزی بندگان دست حضرت حق است و به تعبیر قرآن کریم: ” تعز من تشاء و تذل من تشاء” و جای هیچ چون‌وچرایی برای بندگان خدای بزرگ نیست؛ چه‌بسا بازرگانانی که از مغازه زیرپله‌ای شروع می‌کنند و به لطف خداوند و خواست او به ثروت و مکنت عظیم می‌رسند، و چه‌بسا بازرگانانی که راه افول و تنزل را می‌پیمایند. بااین‌حال سؤالی که به‌حق مطرح می‌شود، این است که چگونه می‌توان با یک کسب‌وکار کوچک در مغازه‌ای محقر، چنین گردش مالی قابل‌توجهی را ایجاد کرد، و به چنین سود سرشاری رسید؟
دومین نکته قابل‌تأمل وضعیت شغلی و امکانات مالی مالک مجتمع مسکونی است، که آن شخص محترم یک دستگاه آپارتمان در آن خریده‌است. ارزش کل مجتمع مسکونی به قیمت آن روز معادل ۱۲ میلیارد تومان بود. مالک محترم این مجتمع که در عرصه ساخت‌وساز فعالیت می‌کرد، و به‌طور همزمان یکی دو پروژه دیگر نیز در دست ساخت و تکمیل داشت، برای تکمیل این مجتمع نه تسهیلات بانکی دریافت کرده، و نه مجبور به پیش‌فروش شده‌بود و برعکس عجله‌ای هم برای فروش نداشت! به بیان دیگر، او فردی با منابع مالی و سرمایه مکفی برای فعالیت در عرصه ساخت‌وساز و سرمایه‌گذاری در املاک و مستغلات بود. این مالک محترم با حفظ سمت، مدیرعامل یک شرکت درجه ۲ دولتی بود! و البته قبل از آن نیز در کسوت مدیرکلی در وزارتخانه مزبور اشتغال داشت.
فکرش را بکنید. ارزش فقط همین یک پروژه ایشان بدون درنظر گرفتن ارزش بقیه دارایی‌ها، حدود ۶۰برابر حقوق و مزایا و پاداش عملکرد سالیانه این جناب مدیرعامل است. به‌راستی چرا باید چنین فردی با این میزان نقدینگی و سرمایه در حال فعالیت، ایثارگرانه زحمت مدیرعاملی یک شرکت را بپذیرد، و مرارت همکاری و همراهی با اعضای هیأت‌مدیره و مسؤولان بالاتر و نیز گرفتاری سروکله زدن با زیردستان را بر خود هموار کند؟ مدام با بازرس و حسابرس و نظارت مقامات بالاتر سروکله بزند و عاقبت بعد از چندین‌سال تلاش و خدمت، تازه چیزی هم بدهکار شود؟!
می‌بینید که در همین یک مورد فروش و خرید منزل مسکونی آن شخص محترم، با دو مورد مشکوک که ارزش مطالعه دارند، مواجه هستیم. آن دو برادر کاسب چگونه و با خواندن کدام ورد جادویی توانسته‌اند از یک کسب محدود و با گردش مالی ظاهراً کوچک به چنین دارایی نقدی بزرگی دست پیدا کنند؟ آیا در این مورد ردپایی شفاف و روشن از معاملات قاچاق و رانت و اشکال دیگر خدمت به اقتصاد کشور(!) مشاهده نمی‌شود؟ آن مدیر محترم حقوق‌بگیر دولت فخیمه چگونه است که با وجود این سرمایه بزرگ، هنوز حاضر به دل کندن از خدمت خالصانه به دولت با کمترین دریافتی مستقیم نیست؟ آیا این به معنی برخورداری از امتیازات و انواع رانت‌ها (به قول قدیمی‌ها مَداخِل علاوه بر مَواجِب!) در کنار حقوق و مزایای ناچیز نیست، که ماندن در این سمت و تحمل عتاب و خطاب مقامات بالاتر را از توجیه اقتصادی قوی برخوردار می‌سازد؟! آیا این برخورداری از رانت‌های کوچک و احیاناً ارائه خدمات به کلان‌رانت‌خواران، نقشی هرچند مختصر در شکل‌گیری این سرمایه قابل‌توجه برای آقای مدیرکل اسبق و مدیرعامل سابق نداشته‌است؟ آیا این پرونده و صدها و هزاران پرونده معاملاتی از این نوع ارزش مطالعه و مداقّه ندارند؟ آیا رانت‌خواران از آن‌چه در آیینه می‌بینید، به شما نزدیکتر نیستند؟!
یک‌بار دیگر تأکید می‌کنم، قصد من از بیان این ماجرای واقعی، اصلاً “افشاگری” با تعریف و سبک مرسوم نبود و نیست، و اصلاً این‌گونه اقدامات افشاگرانه را تأیید نمی‌کنم. بحث این است که مصادیق رانت‌خواری و فساد مالی متأسفانه به حدی زیاد است که برای یافتن یک مورد واقعی و مطالعه آن، نیاز به جستجوی طولانی ندارید. فقط کافی است قدری با دقت بیشتر در روابط مالی اطراف خود دقیق شوید.(۱)
————————————
۱ – البته در مثل مناقشه نیست، اینجا ناخودآگاه یاد جمله ماندگار از کارتون معروف “زبل‌خان” می‌افتم: “کافی است زبل‌خان دستش را دراز کند تا یک حیوان وحشی را شکار کند!”
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره چهارشنبه ۱۸ – ۶ – ۹۴ به چاپ رسیده‌است.

guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
نقل مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است.