از صفّین تا فرانکفورت ، از فرات تا ماین *
مدیران نمایشگاه کتاب فرانکفورت از نویسنده کتاب موهن آیات شیطانی برای سخنرانی در مراسم افتتاحیه امسال دعوت کردهاند. طبعاً آنان نیک میدانند که این فرد با توهین به باورهای مذهبی جمعیت عظیم مسلمانان و موحّدان جهان، موجب جریحهدار شدن احساسات آنان شدهاست. و بیتردید پیشبینی آنان این بوده که گروه کثیری از ساکنان “دهکده جهانی” از حضور در این رویداد بزرگ فرهنگی، یا حداقل از حضور مؤثر و جدی، خودداری خواهندکرد.
شعار و ادعای دستاندرکاران نمایشگاه، “آزادی بیان” است. اما بهراستی رعایت معیار آزادی بیان به معنی توهین به گروهی از مردم است؟ اگر صحبت برسر آثار و اندیشههای یک متفکر غیرمذهبی بود که با بیانی در قالب استدلال، هرچند استدلالی ضعیف و نادرست، منکر باورهای مذهبی میشد، مسأله فرق میکرد. چنان که در دوران شکوفایی تمدن اسلامی متفکران غیرمذهبی آزادانه به بیان و نشر افکار خود میپرداختند، و البته جواب عالمانه و مستدل از مدافعان اندیشه توحیدی میگرفتند. اما توهین و استهزا به بهانه آزادی بیان داستان دیگری است.
تندروان و دلواپسانی که در جامعه غرب نگران بهبود روابط سیاسی، تجاری و فرهنگی بین ایران با غرب هستند، نیک میدانند که با حضور فرد مزبور در مراسم افتتاحیه، ایران حاضر به شرکت در این رویداد بزرگ فرهنگی نخواهدشد. آنها به خیال خود از “نقطهضعف” ما آگاه هستند و “دست ما را خواندهاند”: اگر میخواهید ایران از آمدن منصرف شود، و بسیاری از ناشران مسلمان در حضورشان مردّد شوند، کافیست فلانی را دعوت کنید!
عدمحضور در این نمایشگاه در اعتراض به چنین دعوتی، لبخند پیروزی بر لبان افراطیون غربی مینشاند که: “نگذاشتیم بیایند”! و البته اصرار و سماجت مدیران نمایشگاه به ضرورت حضور این فرد بهعنوان سخنران، و بیاعتنایی به احساسات و عواطف جمعیتی کثیر از ساکنان کره زمین، واقعهایست که در تاریخ این نمایشگاه ثبت خواهدشد.
به نظر من، این شیوه برخورد افراطیونِ نشسته بر مسند فرهنگی در غرب، با ترفندی که عمروعاص هزار و چندصد سال پیش در نبرد صفین به کار برد، قابلمقایسه است: عمروعاص میدانست که امیرالمؤمنین(ع) هرگز افتخار کشتهشدن به دست پسر ابوطالب را نصیب کسی نخواهدساخت که برای نجات جانش، از برهنهشدن ابایی ندارد! او برای ساکت کردن منتقدانش که میگفتند چرا خود با علی(ع) روبهرو نمیشود، خطر رویارویی با دلاوری بینظیر را در میدان نبرد تنبهتن پذیرفت! اما خیالش راحت بود که “دست حریف را خواندهاست”! به همین دلیل هم جرأت کرد که وارد میدان شود. او با اولین ضربه نقشزمین شد و به سرعت خود را برهنه ساخت!
آنروز عمروعاص با تنی برهنه و با لبی خندان و با احساس پیروزی به اردوگاهش برگشت! او خود را پیروز میدان میدید، چون با استفاده از “نقطه ضعف” حریف، جان سالم به در بردهبود!
بگذارید افراطیون فرانکفورت هم با بر سر نیزه کردن شعار آزادی بیان، و با دعوت از آن فرد، با استفاده از “نقطه ضعف” حریف، موفق به منصرف ساختن ایران از حضور در این نمایشگاه بشوند، و پیروزمندانه لبخند بزنند! اما تاریخ به ما آموختهاست که چنین پیروزیهایی دوام نخواهندداشت.
هنرنمایی عمروعاص هزار و چندصد سال پیش و در معرکه صفین بود و برکرانه رود فرات، و هنرنمایی مدیران نمایشگاه کتاب همین چندروز پیش و در فرانکفورت اتفاق افتاد و برکرانه رود ماین. از ساحل فرات تا ساحل ماین چندهزار کیلومتر فاصله است، اما ذات هردو هنرنمایی یکی است!
————————————–
* – این یادداشت در روزنامه جهان اقتصاد شماره پنجشنبه ۱۶ – ۷ – ۹۴ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: یککمی سیاسی