مورد عجیب صادرات دام زنده به قطر *
بازرگانی ۱۴۸۰ رأس گوسفند را برای صدور به قطر از شادگان بار لنج میکند. لنج وسط دریا خراب شده و پنج روز روی آب سرگردان میماند. درنتیجه ۱۰رأس گوسفند تلف میشوند. با رسیدن لنج به قطر، طرف مقابل با اطلاع از تلف شدن گوسفندان مانع تخلیه میشود. لنج در برگشت نیز خراب شده، و سه روز دیگر سرگردان میماند. عاقبت لنج در شرایطی به بندر مبدأ بازمیگردد که فقط ۳۰۰ رأس گوسفند زنده ماندهاند و فرصت برای رساندنشان به کشتارگاه باقی است.(۱) این ماجرا نه در عهد قاجار بلکه همین چندروز پیش اتفاق افتادهاست.
درنظر اول شاید این ماجرا چندان اهمیتی نداشته، و در سطح یک سوژه برای ساختن فیلمی کمدی ارزیابی شود. اما تأمل در زوایای مختلف آن خالی از فایده نیست.
گیریم که صادرکننده فردی بیتوجه و ناآشنا به ظرائف کار است. آیا نهادهای مسؤول که طبعاً با بررسی کامل و طی مراحل اداری اجازه بارگیری و صدور را دادهاند، به وظیفه خود آشنا بودهاند؟ آیا چنین تجارتی اعتبار بازرگانی ایران را در نظر تجار کشور مقصد تخریب نمیکند؟
چرا باید بازرگان ایرانی تا بدینحد به مسؤولان ذیربط بیاعتماد باشد که “تذکرات” آنان را نادیده بگیرد و اعتنایی نکند؟ چرا باید بازرگان ایرانی دولت را حامی و دوست خود نشناسد و ضوابط و مقررات را فقط مزاحم کسبوکار خود ببیند؟ چرا صاحب مال بعد از گرفتار شدن، به این فکر نیفتاده تا از مقامات مسؤول کمک بخواهد و با ارسال خدمات پزشکی و آب و علوفه از تلف شدن جانوران زبان بسته جلوگیری شود؟ آیا صاحب مال بعد از رسیدن به مقصد و جلوگیری از تخلیه بار، با سفارت کشورش تماس گرفته و تقاضای کمک در سطح تأمین علوفه و خدمات پزشکی کردهاست؟ اگر نه، چرا او سفارت کشورش را خانه خود و دوست و حامی خود نمیدانستهاست؟
این ماجرا را از هر طرف که بنگریم، قابلتأمل و شایسته موردکاوی کارشناسانه است؟ آیا دولت و نهادهای حکومتی ما وظیفه خود را در میدان آموزش فعالان اقتصادی، نظارت بر عملکرد آنان و “حمایت قاطع از ایرانیان در هرجای دنیا” انجام میدهند؟ آخرین باری که سفارت ما در فلان کشور به یک بازرگان ایرانی خدمات ارائه کرده، کی، کجا و چگونه بودهاست؟
مسؤولانی که اجازه شروع این سفر مرگبار را دادهاند، تا چه میزان به وظایف خود آشنا هستند و برای احراز این سمتها تاچه میزان متکی به تجربه و تخصص و تا چه حد وامدار رابطه فامیلی خود بودهاند؟ گفتنی است براساس تجارب شخصی طی سالیان طولانی، براین باور هستم که هرجا تصمیم نادرست یا اقدامی غلط از سر بیاطلاعی یا بیمبالاتی مسؤولان شکل میگیرد، حتماً پای یک مقام مسؤول فاقد تخصص در میان است که تنها دلیل انتصابش، خواهرزاده فلانی بودن یا داماد آن دیگری شدن است.
اما نکته آخر: شهروندان ایرانی باید هم کاستیهای مدیریت و بوروکراسی ایرانی را تحمل کنند، و البته برای رفع ایرادات و اصلاح امور بکوشند، و تلاش کنند ایرانیان شایستهتر و وظیفهشناستری متولی امور گردند، اما گوسفندان زبانبسته چه گناهی کردهاند که گرفتار دست افرادی ناوارد و مسؤولیتناپذیر شوند؟!
—————————————————–
۱ – مراجعه کنید به:
گوسفندان صادراتی نرسیده به قطر تلف شدند
* – این یادداشت در روزنامه عصر اقتصاد شماره چهارشنبه ۲۰ – ۴ – ۹۷ چاپ شدهاست.
دستهها: سیاستگذاری اقتصادی, مدیریت و شایستهسالاری