درباره آخرین توصیه قالیباف به دولت *
آقای قالیباف اخیراً و در آستانه اولین سالگرد تحویل شهرداری تهران به تیم مدیریتی منتخب مردم، طی مصاحبهای با روزنامه رسالت به دولت توصیه کردهاست رویکردش را از مذاکرهمحوری به کارمحوری تغییر دهد.
درباره این مصاحبه و حاشیههای آن مطالب گفتنی و قابلتأمل فراوان است. بهویژه این که وی برخلاف انتظار منطقی اصحاب رسانه و افکار عمومی، به جای دفاع از عملکرد خود در شهرداری و در شرایطی که تیم جدید مدیریت شهری بهکرات از مشکلات بهجامانده از دوران مدیریت دوازدهسالهاش نالیدهاند، فقط به بیان این نکته بسنده میکند که سکوت یکسال اخیر به دلیل افزایش مشغله و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت است. بااینحال در این یادداشت فقط به همین توصیه خاص ایشان به دولت میپردازم.
از متن مصاحبه میتوان دریافت که منظور از دو عبارت مذاکرهمحوری و کارمحوری همان دو رویکرد رقیب در انتخابات خرداد ۱۳۹۲ است: رویکرد اول تلاش برای حل مشکل با جهان خارج و شکستن سد تحریمهای ظالمانه از طریق مذاکره و توافق را نقطه شروع خروج از شرایط دشوار اقتصادی میدانست، تا بهاصطلاح در کنار چرخیدن سانترفیوژها، چرخ اقتصاد خانوارها نیز از گردش نیفتد. اما رویکرد دوم اهمیتی به تداوم یا حتی تشدید تحریمها نمیداد. البته نمایندگان رویکرد دوم گرچه در ظاهر جمله معروف احمدینژاد را که قطعنامهها را کاغذپاره بیاثر میدانست، تکرار نمیکردند، اما قویاً بر این باور بودند که برای حل مشکل اقتصاد کشور نیازی به تعامل با جهان خارج نیست.
درواقع توصیه آقای قالیباف به دولت این است که دست از رویکرد اول کشیده، و رویکرد دوم را پیشه کند. به بیان دقیقتر یا دولت یازدهم از همان ابتدا که با شعار مذاکره و تعامل برای حل بحران توانست رأی اکثریت قاطع شهروندان را کسب کند، باید برخلاف خواست و اراده رأیدهندگان، همان مسیر بیاعتنایی به قطعنامهها را دنبال میکرد و در “دام مذاکرات بیفایده” نمیافتاد. یا اینکه شهروندان صاحب حق رأی “اشتباه” انتخاب رویکرد مذاکره را مرتکب نشده، و طرفداران رویکرد دوم را به قدرت میرساندند تا دشمنان قسمخورده این سرزمین با تحمیل چند قطعنامه ظالمانه دیگر کشورمان را که در گوشه رینگ گیر افتادهبود، گرفتار فصل هفتم منشور ملل متحد و تبعات جبرانناپذیر آن سازند.
نسخهای که آقای قالیباف برای درمان مشکلات امروز کشور میپیچد، دراصل همان رویکرد دوم در انتخابات خرداد ۹۲ است. او میگوید نباید منتظر بهاصطلاح سیب و گلابی غربیها ماند. دولت باید به جای تلاش برای رفع تنش در سطح جهانی و مقابله دیپلماتیک با تعرض جدید امریکا، به فکر رفع مشکلات داخلی باشد.
آقای قالیباف با این رهنمود موارد متعددی از واقعیات را نادیده میگیرد که در زیر به چند مورد اشاره میکنم:
۱ – امروز با گذشت بیش از پنجسال از آن خرداد پرماجرا، بر همگان ثابت شدهاست که تلاش برای رسیدن به توافقی عزتمندانه مانند برجام تا چه میزان میتوانست دستآوردهای مثبت برای کشورمان داشتهباشد؛ بهگونهای که حتی آقای قالیباف اعتراف میکند که: “در عرصه بینالمللی باوجود تمام تبلیغات غرضورزانه نادرست، ثابت کردیم که قابلاعتماد هستیم و اگر توافقی انجام بدهیم، پایش میایستیم”.
۲ – عدمتوفیق کشورمان در مرحله چیدن سیب و گلابی از درخت برجام تا حد زیادی معلول عدمتوافق در داخل کشور و تلاش برخی محافل برای بینتیجه ساختن آن بود. بهعنوان مثال با کوچکترین تحرک دولت برای جذب سرمایهگذار خارجی، بلافاصله دانشجویان معترض جلو ساختمان وزارت نفت تجمع میکردند تا به “تاراج منابع نفتی کشور” اعتراض کنند. اگر همفکران آقای قالیباف بهجای مخالفت و دراصل وقتکشی، با دولتمردان همراهی میکردند و برنامه جذب سرمایه خارجی بهخوبی پیش میرفت، امروز “شرکای اروپایی” انگیزه بیشتری برای مخالفت با تحریمهای امریکایی داشتند.
۳ – قطعنامههای ظالمانه کار را به جایی رساندهبود که یکی از وزرای وقت دولت دهم با بیان مشکلات خرید مایحتاج کشور در حضور مقامات ارشد به گریه میافتد. با تداوم مسیر گذشته، درنهایت برنامه نفت در برابر غذا در انتظار کشورمان بود. آیا تغییر این شرایط و لغو یکباره قطعنامهها بهعنوان یک اقدام بیسابقه در سطح جهان، جز از طریق رویکرد مذاکره و تعامل امکانپذیر بود؟!
۴ – پیشفرض ناگفته آقای قالیباف این است که مذاکره و تعامل در هر شرایطی بیفایده بودهاست. زیرا با گذشت چندسال از امضای برجام هنوز گرفتار تحریم هستیم. بهبیان دیگر ایشان فرقی بین امریکای اوباما و امریکای ترامپ قائل نیست،(۱) و درهرصورت امریکا را قابل مذاکره و توافق نمیداند. درحالیکه حتی با چشم غیرمسلح نیز میتوان تفاوت بین ایندو را دریافت. همانگونه که اخیراً امامجمعه موقت تهران نیز بهطور ضمنی بر این تفاوت آشکار صحه گذاشته و گفتهاند: “اگر هم روزی بنا (بر مذاکره) بود، با این دولت و این رئیسجمهوری امکان مذاکره وجود ندارد”.
۵ – اما نکته بسیار قابلتأمل در مصاحبه آقای قالیباف این است وی با صراحت و بهدرستی اذعان میکند که “هدف ترامپ از اعلام مذاکره بدون پیششرط با ایران این است که توپ را در زمین ایران بیندازد و فشار را بر ایران بیشتر بکند”، بااینحال اصلاً برنامه و راهکاری برای بازگرداندن توپ به زمین ترامپ ارائه نمیدهد! معنایش این است که دولت با انفعال کامل فقط نظارهگر باشد، و ترامپ با استفاده از سکوت طرف ایرانی بتواند چهرهای متعادل و صلحطلب از خود نشان داده، و افکار عمومی کشور خود و حتی جهان را برای تشدید تحریمها با خود همراه سازد.
دقت در این نکته خاص تفاوت سرهنگها و حقوقدانها را یکبار دیگر در معرض دید و قضاوت مردمان این سرزمین مظلوم قرار میدهد، و این آرزوی عمومی را یادمان میآورد که سرهنگها فقط سرهنگی کنند، و حقوقدانها همچنان حقوقدان بمانند.
—————————
۱ – مشکل آقای قالیباف این است که قبلاً در بنرهای تبلیغاتی معروف دوران مسؤولیتش در شهرداری، تصویر اوباما را در کنار شمر قرار داده، و اینک شخصیتی منفورتر از شمر نمیشناسد تا تصویرش را در کنار تصویر ترامپ قرار بدهد!
* – این یادداشت با عنوان “حقوقدانها و غیرحقوقدانها” در روزنامه شرق شماره یکشنبه ۲۱ – ۵ – ۹۷ به چاپ رسیدهاست.
دستهها: یککمی سیاسی